به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، این رمان به مقطع حساسی از زندگی حضرت خدیجه (س) میپردازد، مقطعی که ایشان در اوج شکوه و جلال و ثروت بودند و بانوی با نفوذی در شهر مکه به حساب میآمدند و تمام اشراف و بزرگان آرزوی همسری ایشان را داشتند. آنها از اقصی نقاط جزیره العرب به خواستگاری ایشان میآمدند، اما این بانوی بزرگوار منتظر شخصی خاص و آسمانی بودند، شخصی که کاملترین انسان روی زمین باشد، همانی که تعبیر خواب شگفتش بود.
این رمان به ماجراهای جذاب ازدواج و زندگی حضرت خدیجه (س) میپردازد و مخاطب را با شرایط و زمانه قبل از ظهور اسلام و وضعیت آن دوران آشنا میکند.
در قسمتهایی از این رمان میخوانیم:
خدیجه با هیجانی غیرقابل وصف و درحالی که اشک از دیدگانش، چون دُر و گوهر فرو میریخت، پاسخ داد: «بارها و بارها او را دیدهام که، چون ماه شب چهارده میدرخشد. با وقار حرکت میکند، نه تند و نه کند، به گونهای که انگار از جای بلندی فرود میآید. من او را میدیدم که به مردم توجهی خاص داشت و در عین حال چشمانش را از شرم بر زمین میدوخت. گاهی به بالا مینگریست و در سلام همیشه پیشی میگرفت. اما چرا تاکنون متوجه نشده بودم که این مرد جوان هم اوست؟ گویا جلوی چشمانم پردهای انداخته بودند و نمیتوانستم خورشید را به درستی درک کنم، درحالی که تاکنون نیز غرق در نور او زندگی میکردم. عالیه سر در گوش نجمه کرد و خندید.
- به حق چیزهای ندیده و نشنیده! آخر مگر میشود آدم عاشق کسی باشد که هر روز او را میبیند و با این حال، نداند که این همان کسی است که دل او را برده و بی قرارش کرده است؟ نگفتم خیالاتی شده؟