اداره کل هنرهای زیبا مدتی زیر نظر وزارت فرهنگ و پس از آن زیر نظر نهاد نخستوزیری بود. هنگامی که رسیدگی به امور هنری بر عهده اداره کل هنرهای زیبا قرار داشت، این اداره باید بودجه مورد نیاز را پیشبینی میکرد و برای تصویب به هیات وزیران میداد تا در مجلس شورای ملی تصویب شود. بودجه این اداره جدا از نهادی چون «دفتر مخصوص» زیر نظر فرح دیبا و برخی از نهادهای دیگر مانند «شورای فرهنگی سلطنتی ایران» زیر نظر شاه بود. «شورای فرهنگی سلطنتی ایران» و «دفتر مخصوص» همواره هزینههایی خارج از بودجههای مصوب دولت را به حمایت و تولید آثار هنری اختصاص میدادند. این هزینهها اغلب در جایی ثبت نمیشدند و همین مساله مطالعه کمی در بودجه فرهنگ و هنر دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ را دشوار میکند.
فصل پیشرو بنا را بر بررسی کمی بودجه فرهنگی نخواهد گذاشت، بلکه آنچه در اینجا اهمیت دارد، نخست نوسان بودجه متناسب با افزایش قیمت نفت است که ایدههای تازهای را در سیاستگذاری فرهنگی شکل میدهد و دوم، متون رسمی دولت برای اختصاص بودجه برای حمایت از هنرها که در برنامههای عمرانی چهارم و پنجم اهمیت مییابد؛ زیرا افزایش قیمت نفت از یکسو موجب رواج مصرفگرایی، رشد طبقه متوسط و رونق صنعت سرگرمی میشود و از سوی دیگر امکانی برای دولت و دربار ایجاد میکند تا در مقابل صنعت سرگرمی بخش خصوصی که گسترهای از نشریات، فیلمهای سینمایی و تئاترهای عامه پسند را دربرمیگیرد، از تولید آثار هنری به اصطلاح «فاخره» حمایت کنند.
با این حال بهرغم رویکرد دولت به حمایت از آثار هنری، در نهایت بودجه رسمی فرهنگ و هنر بخش اندکی از بودجه کل کشور را شامل میشود. طبق گزارشهای رسمی از سال ۱۳۲۱ تا ۱۳۵۷ دولت مجموعا ۷۷/ ۲درصد از کل بودجه کشور را به فرهنگ اختصاص داده است. این رقم اندک دربرگیرنده اعانات شخصی شاه و فرح نیست؛ هرچند این دست اعانات نیز با درآمد نفت افزایش مییابند. بهعنوان مثال نگاهی به چگونگی تامین هزینههای تاسیس موزه هنرهای معاصر پراکندگی تخصیص بودجه برای هنر، اختلافنظر نهادهای گوناگون و تاثیر اعانات را عیان میکند؛ زیرا طرح تاسیس موزه در سال۱۳۴۶ به وزارت فرهنگ و هنر میرود؛ اما هیچ بودجهای نمیگیرد تا ۵سال بعد که بخشی از آن با اعتبارات برنامههای عمرانی برای دفتر مخصوص و بخشی دیگر توسط وزارت نفت تامین میشود، پراکندگی، ابهام و اختلاف نظر برای تامین هزینههای تاسیس موزه هنرهای معاصر، درباره تاسیس اغلب نهادهای فرهنگی و هنری آن صدق میکند. اما آنچه در این میان شفاف به نظر میرسد، افزایش سال به سال بهرهگیری از درآمدهای نفت برای تاسیس نهادهای هنری است.
از این رو نگاهی به جدول ۱ میتواند نمایی کلی از افزایش بودجه فرهنگ و هنر را نشان دهد. در جدول ۱، سالهای ۱۳۴۱ و ۱۳۵۵ بیانگر بیشترین میزان افزایش قیمت نفت است. این افزایش هنگامی معنادار خواهد بود که مطابق نمودار۱ به توزیع بودجه فرهنگی در این سالها نگاه کنیم تا نسبت رشد اقتصادی با افزایش بودجه فرهنگی آشکار شود. در سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۵، به جز دوران رکود اقتصادی نیمه اول دهه چهل، بودجه فرهنگی رشد چشمگیر داشته است. این رشد قابل ملاحظه با تاسیس سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران و گسترش سازمانها و نهادهای گوناگون بر محتوای سیاستگذاری فرهنگی و توزیعی هم تاثیر دارد.
حد فاصل انقلاب سفید و تاسیس وزارت فرهنگ و هنر (۱۳۴۱ تا ۱۳۴۳) بودجه فرهنگ از بیشترین میزان در سالهای قبل برخوردار بوده و پس از رکود اقتصادی ۱۳۴۵ رشد بودجه فرهنگی تا سال ۱۳۵۷ به بیشترین میزان در کل دوران پهلوی دوم میرسد. «کارگزاران فرهنگی» بیشترین بودجه را در سالهای ۱۳۵۵ (۳۴میلیون و ۳۳۳هزار و ۵۲۳ریال)، ۱۳۵۶ (۴۵میلیون و ۲۳۹هزار ریال) و ۱۳۵۷ (۵۷میلیون و ۸۵۴هزار و ۸۸۰هزار ریال) در اختیار داشتند. دلیل این افزایش جز قیمت نفت، ساماندهی تخصیص بودجه هنر طی برنامههای عمرانی است که آن را باید جدا از بودجه سالانه وزارت فرهنگ و هنر بررسی کرد.
جز بودجه سالانهای که از طریق دولت به بخش فرهنگ و هنر اختصاص مییافت، منبع دیگر تامین بودجه فرهنگی، برنامههای عمرانی بود. بودجه سالاانه اغلب صرف هزینههای جاری میشد؛ اما بودجه برنامههای عمرانی محل اعتبار هزینههای سیاستگذاری فرهنگی و هنری کلان کشور بود؛ جایی که ایدههای کارگزاران فرهنگی با پشتوانه اقتصادی دولت مجالی برای تحقق مییافتند. در عصر پهلوی دوم، پنج برنامه عمرانی برای توسعه و نوسازی بر مبنای درآمدهای نفتی تصویب شد. برنامه عمرانی اول از ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۳، برنامه عمرانی دوم از ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۰؛ برنامه عمرانی سوم از ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۶؛ برنامه عمرانی چهارم از ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱ و برنامه عمرانی پنجم از ۱۳۵۲. برنامه عمرانی اول با اعتبار ۲۱میلیارد ریال، بیشتر متوجه تقویت کشاورزی و طرحهای زیربنایی اجتماعی بود. اما ملی شدن صنعت نفت و تحریم ایران منجر به قطع درآمدها شد و برنامه اول تاحدی بینتیجه ماند.
برنامه عمرانی اول فصل جداگانهای به نام «هنر» نداشت و حتی بودجه «فرهنگ» بیشتر به آموزش عمومی و دانشگاهها مربوط میشد. بهطور کل زیرمجموعه «امور اجتماعی» قرار میدادند، برنامه عمرانی دوم با اعتبار ۸۴میلیارد ریال اولویتهایش را بر کشاورزی، آبیاری، حملونقل، ارتباطات، صنایع و خدمات اجتماعی متمرکز میکند و به روال برنامه عمرانی اول، «فرهنگ» را باز هم زیر مجموعه « امور اجتماعی» قرار میدهد که رقم آن 4/ 13درصد کل بودجه برنامه عمرانی دوم است.
برنامه عمرانی سوم با اعتبار ۱۴۰ میلیارد ریال کار خود را آغاز کرد که بیشترین بخشهای متعلق به حملونقل، ارتباطات، کشاورزی، برق و سوخت و صنعت بود. برنامه عمران از بسیاری جهات با برنامههای دیگر تفاوت داشت؛ زیرا نیروهای تازهای نظیر خداداد فرمانفرادا به کادر سازمان برنامه الحاق شدند و دفتر اقتصادی و برنامهریزی با مشاوران اعزامی دانش برنامهریزی و تهیه طرحهای عمرانی را بر اساس ضوابط علمی اقتصادی در کشور آغاز کردند. قریب به اتفاق مورخان تاریخ اقتصادی و سیاسی ایران معتقدند که مشاوران بهعنوان ایدهپردازان برنامه سوم عمرانی با مسائل فرهنگی جامعه ایران آشنایی نداشتند.
تاس اچ. مکلئود، سرپرست اجرایی گروه مشاوران هاروارد در سازمان برنامه نیز به این امر صحه میگذارد. اما این نکته را نباید از نظر دور داشت که بر اساس تقسیمبندی برنامه در فصولی دهگانه، برای نخستینبار در تاریخ سیاستگذاری فرهنگی ایران، فصلی از بودجه بهطور مجزا از «امور اجتماعی»، به «فرهنگ» اختصاص یافت. این فصل هشت بند داشت که همه مربوط به خدمات و آموزش عمومی بود. مروری بر جزئیات این برنامه نشان میدهد که هزینه برای امور هنری همچنان جزئی از بودجه فرهنگی برنامههای عمرانی نیست و همچنان توسط اداره کل هنرهای زیبا ارائه میشود و توسط هیات وزیران و مجلس به تصویب میرسد.
اجرای برنامه عمرانی چهارم که اسفند سال۱۳۴۶ در مجلس شورای ملی و مجلس سنا تصویب شده است، از ۶فروردین۱۳۴۷ با اعلام رسمی چنین اهدافی آغاز میشود: «تحکیم ارکان تحولات انقلابی سالهای اخیر و تامین حداکثر بهرهبرداری از نظم نوین اجتماعی در جهت نیل به مراحل پیشرفتهتر جامعهای مرفه یعنی جامعهای که به اقتصادی قوی متکی باشد و در آن جامعه به کلیه استعدادها برای رشد و ابراز وجود فرصتهای متساوی داده شود.» روشن است که این جامعه مرفه از نگاه برنامهنویسان نیازمند تسریع رشد اقتصادی، توزیع عادلانه درآمد، کاهش وابستگی به خارج، تنوع بخشیدن به کالاهای صادراتی، بهبود خدمات اداری و ترویج شیوههای جدید مدیریت در وزارتخانهها و سازمانهای دولتی و غیردولتی بود.
پیش از بررسی برنامه چهارم، مروری بر شرایط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور ضروری است؛ زیرا اقتصاد و سیاست و فرهنگ و هنر در این دوره از تاریخ ایران مناسباتی تازه و متفاوت از پیش دارند. نگاهی اجمالی به رویدادهای فرهنگی و هنری در فاصله سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۶ به روشنی بیانگر آغاز عصری تازه است: سال۱۳۴۵، پیش از نخستین جشن هنر شیراز و افتتاح تالار رودکی، فرح دیبا در ۱۹آبان سال۱۳۴۵، نخستین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان را در تالار وزارت فرهنگ و هنر افتتاح کرد و در ۱۲آذر همان سال کلنگ احداث تئاتر شهر در تهران را نیز بر زمین زد و در 29 اسفند رضا قطبی (پسردایی فرح دیبا)، تلویزیون ملی ایران را در حضور شاه و فرح افتتاح کرد. در سال۱۳۴۶ طرح تاسیس موزه هنرهای معاصر هم با مشورت فرح و کامران دیبا برای تامین اعتبار به وزارت فرهنگ و هنر ارسال میشود؛ اما خبری از آن در رسانهها نیست.
در عوض، ۲۶تیر۱۳۴۶ «سازمان ملی فولکلور ایران» برای حفاظت از سنتهای ملی و محلی تاسیس میشود. وظیفه این سازمان وابسته به وزارت فرهنگ و هنر، مطالعه و تحقیق درباره رقصهای ملی و محلی نقاط مختلف کشور و ضبط آنهاست. فرح شخصا مبلغ 000/ 380/ 2 ریال برای پیشرفت کار این سازمان میپردازد. این اعانات و انتشار گسترده اخبار آن تصویری از دربار بهعنوان حامی هنر فاخر میسازد که هم مصرف داخلی و هم مصرف خارجی دارد. کارکرد داخلی آن معطوف به پرورش ذوق عامه و کارکرد خارجی آن ارائه تصویری فرهیخته از دربار و دولت ایران به جهان است. مهمتر از اینها رویداد ۷شهریور است که مجلس موسسان برای تصویب قانون نیابت سلطنت فرح دیبا تشکیل میشود تا بحران جانشینی در زمان انتقال قدرت از شاه به ولیعهد هم آخرین مرحله خود را طی کند. ۲۰شهریور نخستین جشن هنر در شیراز برگزار شد و در همان روز شاه نیابت سلطنت فرح را توشیح میکند.
۲۵شهریور بررسی برنامه چهارم عمرانی با افزودن فصلی مستقل به نام «فرهنگ و هنر» در نوشهر به پایان میرسد. پس از این، شاه در ۴ آبان تاجگذاری میکند و تالار رودکی نیز یک روز پیش از آن افتتاح میشود. کمی بعد در ۱۸بهمن او با اعضای شورای عالی فرهنگ و هنر دیدار و کلیات سیاست فرهنگی را در حضورشان بررسی میکند. بنابراین سال۱۳۴۶ را باید پراتفاقترین سال در اقتصاد، فرهنگ، هنر و سیاست ایران دانست که تنها دو مورد از مهمترین رویدادهای آن، یعنی افتتاح تالار رودکی و آغاز جشن هنر شیراز، به زعم بسیاری از روشنفکران، هنرمندان و حتی افراد نزدیک به دولت و دربار بخشی از نمایش بزرگ صفآراییشاه باساز و برگ فرهنگی و هنری در برابر مخالفان بود. فشردگی رویدادهای فرهنگی و هنری این سال که مورخان هنر معاصر ایران هیچگاه توجهی به آن نداشتهاند، خود محصول وضعیت سیاسی تازهای در کشور است.
بررسی علی انصاری (۲۰۱۰) و ژند شکیبی (۲۰۱۳) نشان میدهد در فاصله سالهای ۴۱ تا ۴۶ در ایدئولوژی رژیم پهلوی نیز دگرگونیهایی حاصل شده بود. ژند شکیبی با بررسی مجموعه کتابهای «پهلویسم» از منوچهر هنرمند، به این مساله میپردازد که شاه با ایدئولوژی «پهلویسم» در پی رقابت با ایدئولوژیهای مدرنی چون سوسیالیسم و ناسیونالیسم بود که از آغاز دهه۱۳۲۰ تهدیدی برای سلطنت او بودند. بنابراین احزاب سیاسی مستقل، بهعنوان میانجی انتقال ایدئولوژیهای تهدیدآمیز به جامعه مدنی، باید به نفع ایدئولوژی پهلویسم عقیم و به بازوهای دولت تبدیل میشدند.
این ایدئولوژی گلخانهای در عرصه فرهنگ از یکسو قصد داشت ایران را با آریاییگرایی در ردیف غرب قرار دهد و از سوی دیگر برنامه «نوسازی در کشور را هم متفاوت از برنامه «غربیسازی» در سایر دولتهای عرب خاورمیانه معرفی کند. پهلویسم در حوزه اقتصادی نیز مدعی بود که همزمان آلترناتیوی برای کاپیتالیسم غربی و کمونیسم شرقی است و با این حال در زمان کوتاهی امکان پیشبرد برنامه شتابان مدرنیزاسیون اجتماعی-اقتصادی را هم فراهم کرده است. مهمترین وعده اقتصادی پهلویسم برای بدنه جامعه «رفاه و اجتماعی» بود؛ اما همین ادعای ایدئولوژیک روز به روز بر فهرست مطالبات تحصیلکردههای طبقه متوسط میافزود.
این تحولات که در راستای ایدئولوژیسازی مدرن برای نظام پادشاهی بود، نیاز به ثبات، سرکوب و رشد اقتصادی داشت و اینها کم و بیش با شدت و ضعفهایی در آن عصر وجود داشتند. هنگامی که سومین برنامه عمرانی به پایان میرسد و مقدمات لازم برای اجرای برنامه چهارم عمرانی آغاز میشود، ایران در بیالتهابترین دوران پس از کودتای۱۳۳۲ است. تا پیش از آغاز برنامه عمرانی چهارم، شاه همه مخالفانش را پس از خرداد ۱۳۴۲ با خشونت سرکوب کرده، امامخمینی به نجف تبعید و مصدق در خانهاش دفن شده است. سیاستمداران ملیگرای قدیم دیگر در اداره کشور دست بالا ندارند و گسترش ارتش و درآمدهای نفتی دو مکمل تضمین اقتدار رژیم هستند.
از ترور حسنعلی منصور در اول بهمن۱۳۴۳ تا آغاز برنامه عمرانی چهارم شاه هنوز با بحرانهای سیاسی و اجتماعی حادی روبهرو نیست. مجلس شورای ملی کاملا تحت سیطره اوست و مشارکت سیاسی مردم در اداره امور کشور به کل بیمعناست. اما نرخ رشد اقتصادی کشور در این اختناق، در مرز ۹درصد است و نرخ تورم به حداقل میرسد، ظرف 6سال تولید ملی دو برابر شده و در مدت کمتر از 11سال درآمد سرانه ایرانیان هم به دو برابر افزایش مییابد.
برنامه چهارم از دید اقتصاددانان برنامهای جاهطلبانه و بلندپروازانه برای رشد سریع اقتصادی بود. پیشبینی برنامه سوم برای رشد اقتصادی ایران در دوره ۱۳۴6-۱۳۴1 معادل ۶درصد متوسط سالانه بود که در عمل به 8/ 4درصد رسید. در سهسال پایانی برنامه یعنی دوره ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۶ عملکرد سالانه رشد اقتصادی به 2/ 12درصد (تولید ناخالص ملی به قیمت بازار) بالغ شد. رشد اقتصادی سال ۱۳۴۴ حدود 1/ 14درصد شد که آن نیز در نوع خود رکوردی تاریخی است.
برنامه چهارم با او موفقیت در اهداف کمی، رشد مصرف؛ رشد سرمایهگذاری ثابت و رشد درآمد سرانه کشور را سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱ به ترتیب 4/ 7درصد، 7/ 13درصد و 6/ 6درصد تعیین کرد. بنابراین روشن بود که چنین برنامهای پیش از هر چیز بر سه حوزه تاثیرگذار بود. یک؛ افزایش خودکامگی شاه دو؛ رشد طبقه متوسط شهری و سه؛ سیطره تام و تمام دولت بر امور اقتصادی. بیشک این حوزهها فرهنگ را نیز بینصیب نمی گذاشتند. بیشک ثبات و رشد اقتصادی این سالها در تثبیت موقت سلطنت موثر است. زیرا «درآمد نفت مستقیما توسط دولت دریافت و هزینه میشود و به دولت امکان میدهد که منابع مالی طرحهای عمرانی را تامین و شبکه نظامی و بوروکراتیک خود را گسترش دهد و حامیان خود را در میان تکنوکراتها و روشنفکران بیشتر کند.»