به گزارش خبرگزاری فارس از زاهدان، در روز جمعه هشتم مهر ماه جاری، زاهدان شاهد صحنه های دلخراشی بود، اغتشاشگران در و دیوارش را شکستن، مغازه هایش را آتش زدند، مراکز درمانی را که امید بیماران بود در آتش دسیسه شان سوزاند.
مدارس و ادارات و بانک ها هم از نظرشان پنهان نماند و آتش زدند و غارت کردند و جولان دادند، دستشان به خون تعدادی از مردم شعیه و سنی زاهدان آغشته شد.
یکی از شهدای حوادث اخیر زاهدان بسیجی اهل سنت سعید برهانزهی ریگی بود، عارف برهانزهی برادر این شهید مطهر میگوید: سعید برهانزهی ریگی یکشنبه 3 شهریور ماه 1364 بود که دیده به جهان گشود، پسری که بهمناسبت عید قربان نامش را سعید گذاشتند، آن روزها دل پدر، مادر و اطرافیانش خرسند از قدم نورسیدهای بود که شهادت انتظارش را میکشید.
او میگوید: برادرم جوانمردی مهربان بود که الحق وظیفه فرزندی را ادا کرده بود. با عِرق ملی که داشت سال 1391 وارد بسیج طرح امنیت شهید شوشتری شد تا مرزدار و پاسدار کیانش باشد و سرزمینی که امنیتش را مدیون و مرهون مرزدارانی چون سعید بوده و است.
در روز جمعه سیاه زاهدان کنار دست مادر نشسته بود و مهنور را در آغوش داشت، دختری که فقط 40 روز از تولدش میگذشت، اگر مادر و دختر آن لحظه میدانستند که آخرین وداعشان با سعیدشان است؛ زمان را متوقف میکردند غافل از آنکه زمان عروجش فرا رسیده است.
عارف برهان زهی ریگی ادمه می دهد: سعید آن روز به محض شنیدن صدای اذان به سمت مسجد حرکت کرد و بعد از اقامهی نماز راهی خانه شد که در بین شلوغی و شیطنتهای معاندین در شهر زاهدان، متوجه حضور چند نفر در منطقه شیرآباد شد که در حال تخریب اموال عمومی هستند، به سمتشان حرکت میکند تا آمر امر به معروفونهی از منکر باشد.
نزدیکشان که میرسد خطاب به آنها میگوید: نکنید! اموال عمومی را تخریب نکنید! که یکی از ضاربین سفاک رویش را به سمت سعید میکند و فریاد میزند: بکشیدش او بسیجی است!!!
عوامل اجیر شده که از نام بسیج و بسیجی لرزه بر جانشان افتاده بود دستان آلوده به خون مردم را به سمت سلاح بردند و گلوله آتش را گشودند؛ که متأسفانه باعث شهادت غیور مرد مرزداری شدند...
برادر شهید براهانزهی از شهدای اغتشاشات اخیر زاهدان میگوید: شنبه 9 مهر ماه 1401 بود که سعید عزیز ما در آرامگاه ابدیش در منطقه لار زاهدن تدفین شد.
او می گوید: سعید پدر 6 فرزند بود که آخرین دخترش (مهنور 40 روزه) هرگز گرمای دست و مهربانیاش را به یاد نخواهد آورد و باید بنشیند پای قصهی پر غصهی مادرش و عکسی در قاب را نظارهگر باشد...
پسرانش در کنار مزار پدرشان با او عهده بستند که راهش را ادامه خواهند داد و این اتفاقات ذره ای از اراده این خانواده در مسیر پاسداری از نظام و انقلاب کم نخواهد کرد.
عارف برهان زهی می گوید: این انقلاب چنین نسل رشیدی را پرورش داد که حتی بعد شهادتشان؛ فرزندان، پدران و برادرانشان قد عَلم میکنند و علمدار انقلاب و رهبرشان حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای (مدظلهالعالی) میشوند.
حوادث و اتفاقات اخیر حادثه زاهدان را میتوان تلخترین رویداد استان نامید، معاندین که برای اندکی مزد از اربابان خود انسانیتشان را به تاراج گذاشتند و خداوند را مورد غضب خویش قرار دادند گویا آرامش این مردم را برنتابیدند زیرا تنوع مذهبی و قومیتی در پایتخت وحدت برایشان آزاردهنده بود.
به چهره زاهدان که بنگری چون کودکیست که در زخمهای متعدد به پیکرش خورد، اگرچه این بار این زخم عمیقتر بود ولی؛ علما، ریش سفیدان و سران طوایف، توانستند در اولین روزهای بعد از جمعه سیاه زاهدان در کنار نیروهای همیشه جان بر کف امنیتی، انتظامی، سپاه و بسیج، مردم هوشیار را متوجه نیرنگ و فتنهی مزدوران کنند.
وطن من جاییست که مردم فهیم و آگاهش این را ثابت کردند که اجازهی ورود و دخالت هیچ ایادی از استکبار را به این خاک نخواهند داد هرچند دلشان در سوگ عزیزانشان غرق در خون باشد.
و وطن من اینجاست... جایی که اسماعیلهایش به قربانگاه میروند؛ برای حفظ وحدت!
پایان پیام/3139