روزنامه هشت صبح در مطلبی با عنوان « مدرسهسازی؛ گسترش دین یا تولید تروریست؟»، به موضوع افزایش احداث مدارس دینی توسط طالبان در افغانستان به شرح زیر پرداخته است.
هیچ آمار رسمی از تعداد مدارس دینی و سرشماری طلبههای آموزشدیده و در حال آموزش در آنها وجود ندارد. با آن هم با یک نگاه کلی میتوان به این نتیجه رسید که سازمانی به نام مدرسه که در آن طلبههای مذهبی آموزشهای دینی و عقیدتی فراگیر میگیرند، از هر سازمان دیگر حضور و قدرت بیشتر داشته و از منظر تعداد یک سر و گردن نیز از دیگران بلندتر است. در حالی که ما با فقدان مکتب، دانشگاه، شفاخانه و صدها سازمان و نهاد ضروری دیگر مواجهیم، اما ملا و قاری و عالم دین و پیشنماز به قدر کافی در این کشور وجود دارد. به گفته محلیها، هر سنگ را بلند کنید، زیر آن یک ملا با عمامهاش خوابیده است. جامعه افغانستان نهتنها با کمبود روحانی و ملا و پیشنماز مواجه نیست، بلکه اضافه هم دارد و حتا میتواند به کشورهای دیگر صادر کند! کما اینکه صادر میکند و آموزشدیدههای مدارس دینی در کشورهای منطقه میجنگند.
در حالی که در ولسوالیها بهگونه اوسط شاید یک داکتر، یک انجنیر و یک زراعتخوانده که بتواند به نیازهای اولیه رسیدهگی کند، وجود نداشته باشد، اما هزاران ملا و عالم دین که از مدارس دینی فارغ شده و جز پیشنمازی و امامت مهارت لازم دیگر ندارند، حضور دارند و در آنجا زندهگی میکنند. اگر قانون عرضه و تقاضا و نیاز را در نظر بگیریم، در افغانستان تولید ملا و عالم دین به رشد حداکثر و نیاز به آن به حداقل رسیده است. بر این میزان است که در چهار دهه گذشته ملاها علاوه بر وظیفه اصلیشان، به کارهای دیگر از جمله تولید تروریسم، بنیادگرایی و خشونت و ارعاب دست زدهاند. در جوامع امروزی رشتهها و گرایشها را برمبنای نیازهای جامعه نظم و نسق میدهند، اما در افغانستان نهتنها در مدارس دینی، بلکه در هیچ رشتهای نیازسنجی صورت نمیگیرد و اولویتها در آن بهگونه واقعی دستهبندی و نیازسنجی نمیشود.
بعد از به قدرت رسیدن طالبان، روند مدرسهسازی بهگونه بیپیشینه جریان دارد. این گروه علاوه بر ساختن مدارس جدید، امتیازات بیپیشینه و زمینههای کلان را برای تشویق مردم در نظر گرفته است تا مدارس رونق پیدا کنند و مردم به آنها جذب شوند. بهتازهگی این گروه مدرسههای دینی بزرگ را در پنجشیر، بغلان، کندز و کابل تهدابگذاری کردهاند. پرسش اساسی این است که عطش خروشان طالبان برای مدرسهسازی از چه مایه میگیرد؟ آیا طالبان با ایجاد مدارس دینی و واگذاری امتیازات گسترده به آنها، دغدغه گسترش دین و مذهب را دارند یا میخواهند برای مستحکم کردن ایدیولوژی و قدرت سیاسی خود نیروی بشری تربیت کنند تا برای اهداف سیاسی ـ اقتصادی رهبران این گروه بجنگند و خود را انتحار کنند؟ پاسخ به این پرسش از آنجا مهم است که میتواند اهداف و نیات واقعی را برملا کرده و عطش خروشان طالبان برای مدرسهسازی را تبیین کند.
یورگین تودنهوفر، نویسنده و روزنامهنگار آلمانی که کتاب معروف «ده روز با داعش» را نوشته است، در نامهای به ابوبکر بغدادی، رهبر پیشین داعش، نوشته بود که شما لاف اسلام میزنید و خود را حکومت اسلامی نام نهادهاید، در حالی که شما غیراسلامیترین گروه در تاریخ هستید که هیچیک از اعمالتان با اساسات اسلام سازگاری ندارد. در ادامه گفته بود که ترور همانقدر با اسلام تفاوت دارد که عشق با تجاوز. اعمال گروه طالبان نیز بهعنوان شاخهای از تروریسم که در سال ۲۰۲۱ بیشتر اعمال تروریستی را نیز انجام داده است، هیچ سنخیتی با اسلام ندارد؛ آنها به نام دین و مذهب دست به شنیعترین اعمال غیرانسانی و ضددینی زدهاند که قلم را از نوشتن آن شرم میآید. نهتنها طالبان، بلکه کلیت تروریسم که در کشورهای منطقه و جهان فعالیت دارند، دغدغه دین و مذهب ندارند. دین در نظر آنها یک ابزار محض است که با استفاده از آن به قدرت سیاسی برسند و یا یک کشور را تخریب کنند و زن و زندهگی و آزادی را به بند کشیده و نان و کار و آزادی را از مردم بگیرند.
بنابراین، طالبان از مدرسهسازی و توجه ویژه به آن دغدغه دین ندارند؛ چرا که اگر این گروه سودای دین داشته باشد، باید دغدغه اخلاق و قانون نیز داشته باشد. اخلاقورزی و زیست اخلاقی، یکی از فلسفههای وجودی دین است. پیامبر اسلام در حدیثی گفته است که من مبعوث شدهام تا مکارم اخلاقی شما را تکمیل کنم. در تمام اعمال و رفتار طالبان، ذرهای از اخلاق وجود دارد؟ قطعاً پاسخ این پرسش منفی است. هر آدم عاقلی میداند که زیست طالبان اخلاقمنشانه نیست و خود طالبان نیز موجودات اخلاقگرا نیستند؛ چرا که دین در منظومه فکری آنها ابزار رسیدن به شهوت و شهرت است، نه معنویت و رسیدن به خدا و زیست اخلاقمنشانه و پارساییمحور. برای همین، مدرسهسازی طالبان هدف دیگری دارد و آن تقویت ایدیولوژی خشونتپیشه و تولید تروریسم بهصورت انبوه است، هم برای خود و هم برای گروههای تروریستی جهان، تا بتوانند آتش خشونتها را داغ نگهداشته و جنگ را کماکان شعلهور حفظ کنند. اینها بدون خشونت و خون دوام نمیآورند. تروریسم مانند ضحاک ماردوش است و فقط با خون میتواند زنده بماند و با خون دوام میآورد.
هرچند مدارس دینی متهم به تولید تروریسم و خشونت و خوناند و پرواضح نیز است که بخش بزرگی از بدنه نظامی و نیروی انسانی تروریسم در افغانستان و منطقه و جهان از مدارس دینی سر برآورهاند، اما روند گسترش مدارس دینی برای طالبان ارزش عمده دارد. این گروه میخواهد تا چند سال دیگر صفوف خود را مستحکمتر کرده و نیازها به نیروی انسانی خود را مرفوع سازد. بدنه نظامی طالبان با کمبود نیرو و جنگجو مواجه است. این گروه میداند که مخالفتها در برابرش اوج گرفته و شرایط در افغانستان نیز ملتهب و آشفته شده و میشود. مدارس دینی هرچند چهل سال است که بخشی از بحران افغانستان را در آستین خود دارد، اما این بار گسترش سرسامآور شمار این مدارس، بحران را عمیقتر میکند و خشونتها را به نقطه غلیان میرساند. این یک تفکر بلندمدت برای ادامه جنگ و خونریزی است. متاسفانه عالم واقعی دینی که سودای دین و زیست اخلاقی دارند، نیز مدارس دینی را بهگونه کامل در خدمت تروریسم ماندهاند. مدرسه دیگر مکان دینپژوهی و خداجویی و فلسفه نیست، بلکه عرصه جولان خونآشامترین تروریستهایی است که نهتنها افغانستان، بلکه امنیت کلیت جهان را با تهدید مواجه میکنند.
۶۵۶۵