به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، کاپیتولاسیون که در زبان پارسی به آن قضاوت کنسولی میگویند در تاریخ قوانین بینالملل به معنای هر گونه موافقت نامهای است که در آن یک کشور به کشور دیگر پروانه میدهد که از قوانین قضایی خود برای اتباع خود که در داخل مرزهای آن کشور زندگی میکنند استفاده کند.
عناصر تشکیل دهندۀ حق قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) عبارتاند از: ۱ـ بیگانگان از شمول قوانین و دادگاههای سرزمین میزبان مستثنا هستند. ۲ـ بیگانگان تابع قدرت و مقامات ملی خود هستند. ۳ـ دولت میزبان از حق قانونگذاری و قدرت قضایی خود به عنوان بخشی از حاکمیت ملی صرفنظر میکند.
یکی از بزرگترین خیانتهای حکومت پهلوی پس از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، که زمینهساز تبعید امام خمینی (ره) به خارج از کشور به شمار میرود، تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی بود. این لایحه پس از برگزاری رفراندوم شاه و تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که هر دو با موضعگیری امام خمینی (ره) روبهرو شد، در مجلس طرح شد. برداشتن موانع حقوقی و قانونی حضور نیروهای آمریکایی در ایران وتضمین امنیت آنان برای شاه اهمیت داشت.
پیشنهاد تصویب کاپیتولاسیون در اسفند ۱۳۴۰ از سوی سفارت آمریکا به دولت امیر اسدالله علم داده شد. در ۱۳ مهر ۱۳۴۲ در کابینه علم و در مرداد ۱۳۴۳ درمجلس سنا به تصویب رسید. سپس در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ حسنعلی منصور نخست وزیر وقت این لایحه را به مجلس شورای ملی برد و به تصویب نمایندگان مجلس رساند. امام خمینی (ره) درچهارم آبان ۱۳۴۳ اقدام رژیم در تصویب این لایحه را مورد انتقاد شدید قرار داد. شاه برای بازداشتن امام از ایراد سخنرانی، نمایندهای را به قم اعزام کرد، اما امام نماینده شاه را به حضور نپذیرفت و در روز موعود یکی از مهمترین سخنرانیهای خود را در حضور جمع کثیری از روحانیون و مردم قم ایراد کرد. این نطق به منزله محاکمه دخالتهای غیرقانونی هیأت حاکمه آمریکا در ایران اسلامی بود.
در ادامه بخشهایی از نطق تاریخی امام خمینی (ره) نسبت به قانون کاپیتولاسیون را میخوانید:
استقلال ما را فروختند و پایکوبی کردند
انالله و اناالیه راجعون.
من تأثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار کنم، قلب من در فشار است؛ این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیدهام خوابم کم شده، ناراحت هستم، قلبم در فشار است. با تأثرات قلبی روز شماری میکنم که چه وقت مرگ پیش بیاید. ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کردهاند، عزا کردند و چراغانی کردند، عزا کردند و دستجمعی رقصیدند. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند، پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم، این چراغانیها را منع میکردم، میگفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند، بالای سر خانهها بزنند، چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.
آشپز آمریکایی مرجع تقلید شیعه را ترور کند و کسی صدایش در نیاید!
قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانون اولاً ما را ملحق کردند به پیمان وین و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین! که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان، با کارمندان اداریشان، با خدمهشان، با هر کس که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند. اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند! بازپرسی کنند! باید برود آمریکا! آنجا در آمریکا اربابها تکلیف را معین کنند! دولت سابق این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر این تصویب نامه را در چند روز پیش از این، برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کردند و باز نفسشان در نیامد.
ایران را از سگهای آمریکا پستتر کردند
در این چند روز این تصویب نامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبتهایی کردند. مخالفتهایی شد، بعضی از وکلا هم مخالفتهایی کردند، صحبتهایی کردند لکن مطلب را گذراندند، با کمال وقاحت گذراندند، دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد. ملت ایران را از سگهای آمریکا پستتر کردند. اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد، باز خواست از او میکنند، اگر شاه ایران یک سگ آمریکائی را زیر بگیرد باز خواست میکنند و اگر چنانچه یک آشپز آمریکائی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد. چرا؟ برای اینکه میخواستند وام بگیرند از آمریکا، آمریکا گفت این کار باید بشود (لابد اینجور است) بعد از سه چهار روز وام ۲۰۰ میلیونی، ۲۰۰ میلیون دلاری تقاضا کردند، دولت آمریکا تصویب کرد که در ظرف پنج سال مبلغ مزبور را به دولت ایران بدهند و در عرض ۱۰ سال، ۳۰۰ میلیون بگیرند.
میفهمید یعنی چه؟ دویست میلیون دلار، هر دلاری ۸ تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ایران برای نظام و در عرض ۱۰ سال سیصد میلیون، آنطور که حساب کردند ۳۰۰ میلیون دلار از ایران بگیرند یعنی ۱۰۰ میلیون دلار، یعنی ۸۰۰ میلیون تومان از ایران در ازای این وام نفع بگیرند؛ معذلک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها، ایران استقلال ما را فروخت، ما را جزء دول مستعمره حساب کرد، ملت مسلم ایران را پستتر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام ۲۰۰ میلیون که ۳۰۰ میلیون دلار پس بدهند. ما با این مصیبت چه بکنیم؟ روحانیون با این مطالب چه بکنند؟ به کجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملکتی برسانند.
کاپیتولاسیون مخالف رأی ملت است
سایر ممالک خیال میکنند که ملت ایران است، این ملت ایران است که اینقدر خودش را پست کرده است، نمیدانند این دولت ایران است، این مجلس ایران است، این مجلس است که هیچ ارتباطی به ملت ندارد، این مجلس سرنیزه است و این مجلس چه ارتباطی به ملت ایران دارد، ملت ایران به اینها رآی ندادند، علمای طراز اول، مراجع، بسیاریشان تحریم کردند انتخابات را، ملت تبعیت کرد از اینها رآی نداد؛ لکن زور سرنیزه اینها را آورد در این کرسی نشاند.
اعلام خطر به کلیه اقشار ملت
آقا من اعلام خطر میکنم، ای ارتش ایران! من اعلام خطر میکنم، ای سیاسیون ایران! من اعلام خطر میکنم، ای بازرگانان! من اعلام خطر میکنم، ای علمای ایران! ای مراجع اسلام! من اعلام خطر میکنم، ای فضلا! ای طلاب! ای مراجع! ای آقایان! ای نجف! ای قم! ای مشهد! ای تهران! ای شیراز! من اعلام خطر میکنم، خطردار است، معلوم میشود زیر پرده چیزهایی است و ما نمیدانیم. در مجلس گفتند نگذارید پردهها بالا برود، معلوم میشود برای ما خوابها دیدهاند. از این بدتر چه خواهند کرد. نمیدانم از اسارت بدتر چه از ذلت بدتر چه؟ چه میخواهند با ما بکنند. چه خیالی دارند اینها. این قرضه دلار چه به سر این ملت میآورد، این ملت فقیر ده سال ۱۰۰ میلیون دلار، ۸۰۰ میلیون تومان نفع پول به آمریکا بدهد! در عین حال ما را بفروشید برای یک همچو کاری!
سکوت در مقابل ابرقدرتها از معاصی کبیره است
آقا فکری بکنید برای این مملکت، فکری بکنید برای این ملت. هی قرض روی قرض بیاورید! هی نوکر بشوید! البته دلار نوکری هم دارد، دلارها را شما میخواهید استفاده کنید نوکریش را ما بکنیم. اگر ما زیر اتومبیل رفتیم کسی حق ندارد به آمریکائیها بگوید بالای چشمت ابروست، لکن شماها استفادهاش را بکنید، مطلب این طور است. نباید گفت اینها را آن آقایانی که میگویند که باید خفه شد، این جا هم باید خفه شد. این جا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟ قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ والله گناهکار است کسی که داد نزند، والله مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند.
به داد اسلام برسید
ای سران اسلام به داد اسلام برسید، ای علمای نجف به داد اسلام برسید، ای علمای قم به داد اسلام برسید، رفت اسلام. (گریه شدید حاضرین در مجلس) ای ملل اسلام! ای سران ملل اسلام! ای رؤسای جمهور ملل اسلامی! ای سلاطین ملل اسلامی! ای شاه به داد خودت برس، به داد همه ما برسید. ما زیر چکمه آمریکا برویم چون ملت ضعیفی هستیم! چون دلار نداریم! آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر.
روحانیت سدی در مقابل مطامع استعمارگران
من الان حافظهام درست نیست، نمیتوانم بفهم مطلب را خوب، الان در حال انقلاب هستم، در یک مجلس از مجالس سابق که مرحوم مدرس، مرحوم سید حسن مدرس در آن مجلس بود، اولتیماتومی از دولت روس آمد به ایران که اگر فلان قضیه را انجام ندهید ما از فلان جا که قزوین ظاهراً بوده است میآییم به تهران و تهران را میگیریم و دولت ایران هم فشار آورد به مجلس که باید این را تصویب کند. یکی از مورخین، مورخین آمریکائی مینویسد که: یک روحانی با دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: آقایان اگر بناست ما از بین برویم چرا با دست خودمان برویم، رد کرد. مجلس به واسطه مخالفت او جرات پیدا کرد و رد کرد و هیچ غلطی هم نکردند. روحانی این است، یک روحانی توی مجلس بود نگذاشت آن قلدر شوروی را، روسیه سابق را، پیشنهاد اولتیماتومش را یک روحانی ضعیف، یک مشت استخوان رد کرد. امروز هم باید روحانی نباشد، برای همین قطع ید روحانی باید بکنند تا به آمال و آرزوی خودشان برسند، من چه بگویم؟!
پایان پیام/