برترینها: «زن زیادی» ساخته تهمینه میلانی، کار قابل توجهی نیست، در واقع شاید نیت خیری پشت کار باشد و خواسته باشد که مطالبات زنان را مطرح کند اما زبان دِمُده و کهنه و البته شعاری دارد. این روزها با توجه به اتفاقاتی که میدانید، سکانسی از این فیلم پربازدید شده. فیلم با همان سکانس کلاس درس شروع میشود، دانشآموزان دختر، معلم کلاس را دوره کردهاند. در آن سکانس سوالاتی مطرح میشود که به نوعی میتواند با شرایط حال حاضر تطبیق داشته باشد، یکی از آزاد نبودن حجاب میگوید، یکی از َارتباط با جنس مخالف و دیگری از لاک و آرایش صورت. خب طبیعتا وقتی چنین سکانسی در فیلمی وجود دارد، مردم همین بریدهها را فارغ از کیفیت کلی اثر دست به دست میکنند و این اصلا یکی از شگردهای ادیتورهای سوشال مدیاست. به هر حال کار هنری شاید همین باشد که بتواند در مخاطب همذاتپنداری ایجاد کند و این سکانسی که این زیر گذاشتهایم به کار این روزها آمده، سکانس مورد اشاره را ببینید و به همین بهانه همین مضمون فیلم «زن زیادی» را مرور کردهایم.
"زن زیادی" ملودرامی اجتماعی است که با هدف قراردادن روابط خانوادگی در بستری تعلیقی و فضایی جادهای درصدد بیان و نمایش عقاید کارگردان درباره زنان بصورت غیرشعاری است. اما در عمل این رویکرد چند لایه که تابع فیلم قبلی میلانی "واکنشپنجم" بوده و از قواعد این اثر تبعیت میکند، به سوی شعارزدگی میرود و مدام بر فرشتهوار بودند زنان و دیو سیرت بودن مردان" تاکید میکند. فیلم زن زیادی با مضمون اجتماعی به روایت داستان دوخانواده با محوریت زنان میپردازد. خیانت، بدگمانی و چالش دستمایه زن زیادی و در ادامه سری فیلمهای زنانه فیلمساز همچون "واکنش پنجم"، "دوزن" و "نیمه پنهان" است. "مریلا زارعی"، "امین حیایی"، "پارسا پیروزفر" و "السا فیروزآذر" در فیلم زن زیادی نقش آفرینی کردند.
دراین میان، فیلم همواره در نگاهی دیگر به عدم تناسب قواعد عرفی، شرعی و قانونی بین مرد و زن تاکید میکند"، خیانت مردان چندان نکوهیده نیست و بازتاب حقوقی و اجتماعی ندارد اما زنان خائن باید کشته شوند." فیلمساز برای رهایی از داوری منتقدان درباره عناصر تکرارشونده آثارش و رفع اتهام از سطحی، شتابزده و تکراری بودن شعارهایش به پیامیهای فراتر نظیر "پیشداوری عامل جنایت" و "بررسی قبل از قضاوت" روی آورده است. میلانی در سالهای اخیر نشان داده که در روایت داستان فیلم موفق است و با تندیدن گرههای دراماتیک همراهی مخاطبعام و حتی در پارهای مواقع مخاطب خاص را برانگیزد، این قصهگویی خوب و ایجاد تنشهای حساسیت برانگیزاز عمده امتیازات فیلمسازی است که میتوان آن را یک داستانگوی خوب نامید.
وی به خوبی درایجاد تناسب، تعادل و توازن بین فضاهای جدی و پاساژهای قصه برآمده و با رویکردی آمیخته با ظنز تلخ و سیاه و زهرخند بر جذابیت وقایع داستان افزوده است. ضمن اینکه تنیدن داستانهای فرعی در بطن ماجرا به جز در پارهایاز موارد جا افتاده و زاید به نظر نمیرسد. اما مشکلعمده شخصیتها به قدرت عمل و تصمیمگیری آنها برمیگردد ودر واقع نوعی رویکرد لحظهای و آنیبودن انتخاب در قالب شخصیتهای اینفیلم دیده می شود، این عدم انسجام در صحنه تصمیمگیری زن برای شرب خمر، برای همراهی با مرد در سفر و تردیدی که در کاراکترهای (شخصیتها) فرعی چون دختر فراری قابل مشاهده است.
دنیای نسبی میلانی حتی در کنشهای مرد داستان نیز نمود یافته و این شخصیت نسبت به سایر شخصیتهای مرد میلانی که نوعی تحکم فاقدمنطق در رفتارهایشان دیده میشود، پیچیدهتر به نظرمیرسد. مردان آثار میلانی معمولا خشن بوده، اما این شخصیت با نوعی شوخطبعی و با شباهت به آثار شکسپیر که عیاشی رذل است واقعیتر و باورپذیرتر از شخصیتهای قبلیاست.
در سکانسی از فیلم زنهای همسایه در حیاط خانه سیما (شخصیت زن اصلی فیلم) نشسته و سرگرم پاک کردن سبزی اند. یکی از آنها خبری را در روزنامه ای که سبزی لای آن پیچیده شده با صدای بلند می خواند که مربوط به کنوانسیون حقوق زنهاست. بعد از زنهای دیگر می پرسد: مگر زنها حقوق هم دارند؟
با این سکانس، تهمینه میلانی پرسشی را طرح می کند که فیلم زن زیادی می خواهد به آن پاسخ دهد: اینکه آیا زنان ایران به حقوق خود رسیده اند یا همچنان زیر سلطه مردان و جامعه مردسالارند و هنوز به آگاهی و شناخت حقوق خود نرسیده اند.
زن زیادی با اینکه عناصر لازم را برای شکل گیری یک ملودرام جذاب و دیدنی دارد، اما شخصیتپردازی ضعیف میلانی و گنجاندن ایدههای اضافی و تحمیلی و لحن به شدت شعاری و موعظهگر فیلم، مانع از شکل گیری یک ملودرام محکم و پذیرفتنی شده است. مشکل میلانی این است که هرچه را در کتاب های جامعه شناسی یا روان شناسی می خواند و یا در سمینارهای فمینیستی و زنان می شنود، میخواهد عینا بدون کمترین خلاقیت هنری در فیلمهایش بازسازی کند.
فیلم پر است از شعارها و درسهای اخلاقی که از زبان شخصیتهای اصلی و فرعی صادر میشود، از مرد ریشوی داخل رستوران گرفته که با وقاحت و بیشرمی مشتریان رستوران را زیر رگبار فحش و ناسزا میگیرد، زن ها را فاسد و مردان همراهشان را بی غیرت مینامد، تا افسر پلیس که با زنان درماندهای چون سیما و صبا احساس همدردی کرده و سخت مراقب است تا گیر مردان متعصب و خطرناکی چون آقارحیم یا مردان هرزه و فاسدی چون احمد نیفتند.
پایانبندی فیلم بسیار ضعیف است. سیما بدون هیچ دلیل منطقی و قانع کنندهای احمد و معشوقه او را به کلبه قاتل فراری (رحیم) میکشاند تا گرهگشایی فیلم در آنجا صورت گیرد و تکلیف فیلم حل شود. در سکانس پایانی همه چیز ناشیانه و سرهم بندی شده است. احمد و رحیم به نحوی ساختگی با هم درگیر میشوند و رحیم به سادهترین شکل ممکن از بین میرود.
به این ترتیب آیا میتوان گفت که میلانی به پرسش اصلی فیلم خود پاسخ درستی داده است؟