برخی ضرب المثل ها انقدر ها هم معذروف نیستند و شاید به سختی بتوان کسی را پیدا کرد که آنها را شنیده باشد. یکی از مهم ترین دلایل آن این است که کاربرد کمتری در زندگی داستان ضرب المثل یک فوت و یک صبر را در پرشین وی بخوانید.
یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا، مرد دنیا دیده ای بود
که در خانه اش به روی دوست و دشمن باز بود.عقیده داشت که مهمان، حبیب خداست و به همین دلیل
شب و روزی نبود که یکی دو نفر در خانه اش مهمان نشده باشند.
یک روز، مرد غریبه ای
که از راهی دور آمده بود، وارد شهر این مرد مهمان نواز شد و از آنجایی که هم گرسنه بود
و هم تشنه و هم جایی را برای اقامت سراغ نداشت، یک راست رفت به در خانه مرد مهمان نواز،
در زد و یااللهی گفت و وارد خانه شد.
صاحب خانه از دیدن مهمان، خوشحال شد و با نگاهی به سر و روی او فهمید که گرسنه و تشنه
است و خسته.این بود که به خدمتکارش گفت: « هر چه زودتر سفره ای بیندازید و از مهمانمان پذیرایی کنید
».خدمتکارها گفتند: « امروز غذای به درد بخوری نداریم.برای شما آش پخته ایم.به نظرتان بد نیست که از مهمان با
آش پذیرایی کنیم؟ »
صاحب خانه گفت: « اگر وقت داشتیم، می گفتم که غذاهای بهتری برای مهمانمان بپزید.اما از
قدیم گفته اند مهمان هر که هست، خانه هر چه هست! فکر می کنم خیلی گرسنه باشد.حالا برایمان آش بیاورید
و برای وعده بعد، غذای بهتری تهیه کنید ».
خیلی زود، سفره غذا آماده شد.مهمان که واقعاً گرسنه بود، از دیدن سفره غذا خوشحال شد.خدمتکارها دو ظرف بزرگ آش
داغ جلو مهمان و صاحب خانه گذاشتند.
صاحب خانه دستی به کاسه آش زد و دید خیلی داغ است.قاشق خود را توی کاسه آش برد و با
به هم زدن آش، بازی بازی کرد تا زمان بگذرد و آش کمی سرد شود.اما مهمان که از شدت گرسنگی
به فکر داغ و سرد بودن آش نبود، حتی به قاشق هم دست نزد.کاسه آش را برداشت و با یک
قلپ گنده، آش را هورتی بالا کشید.
آش آنقدر داغ بود که دهان و زبان و گلو مهمان بیچاره را سوزاند و اشک از چشم های او
جاری شد.در این گیر و دار بود که متوجه شد که میزبان به او چشم دوخته و حال و روزش
را فهمیده است.مهمان خودش را به آن راه زد و نگاهی به سقف پر نقش و نگار خانه انداخت تا
اشک چشمش سرازیر نشود.آن وقت، رو به صاحب خانه کرد و گفت: « این سقف زیبا را در چه مدت
ساخته اید؟ »
صاحب خانه که متوجه همه قضایا شده بود، جواب داد: « در مدت چند فوت و کمی
صبر ».از آن به بعد، به آدم های عجولی که سعی می کنند خود را عادی نشان بدهند و فکر
می کنند دیگران حقه شان را نفهمیده اند، این مثل را می گویند.
دانشمندان و زبانشناسان نامدار هنوز تعریفی جامع و کامل برای کلمهٔ ضربالمثل نیافتهاند. گرچه در این راستا تحقیقات بسیار ارزشمندی صورت گرفته و تفاسیر معتبری نیز ارائه شدهاست. علیاکبر دهخدا در مقدمهٔ امثال و حکم چنین مینویسد:
«در زبان فرانسوی هفده لغت یافت میشود که در فرهنگهای عربی و فارسی همهٔ آنها را «مَثَل» ترجمه کردهاند، و در فرهنگهای بزرگ فرانسوی تعریفهایی که برای آنها نوشتهاند، مُقنِع نیست و نمیتوان با آن تعریفات، آنها را از یکدیگر تمییز داد.»
محقق معروف، آرچر تیلور، که تحقیقاتش در اوایل قرن بیستم تأثیری شگرف در این زمینه داشتهاست، نتوانست تعریفی جهان شمول برای “امثال و حکم” پیدا کند. وی در کتاب معروف خود∗ اظهار میکند که تعریفی برای “امثال و حکم” نمیتواند وجود داشته باشد. با این وجود تعاریف مختلفی از گذشته تا حال ارائه شدهاست که مهمترینِ آنها تعریف فردریش سیلر است. وی “امثال و حکم” (ضربالمثل) را این چنین تعریف کردهاست:
سخنان برجسته، روشن، پندآمیز و مستقل که در زبان مردم رایج است.به عنوان مثال ضرب المثل شنونده باید عاقل باشد به معنی آن است که اکنون شنونده عاقل نیست و به او گوش زد میکنیم که عاقل باشد.
تبیان ـ ستاره