شعر زیبای شهریار درباره پاییز

بیتوته سه شنبه 19 اردیبهشت 1402 - 20:13


بیا که طعنه به شیراز میزند تبریز
شب است و باغ گلستان خزان ریاخیز


ستاره، گرچه به گوش فلک شود آویز
به گوشوار دلاویز ماه من نرسد


گشوده پرده‌ی پائیز خاطرات‌انگیز
به باغ یاد تو کردم که باغبان قضا


بهار عشق و شبابست این شب پائیز
چنان به ذوق و نشاط آمدم که گوئی باز


به عشوه باز دهندش به باد رخت و جهیز
عروس گل که به نازش به حجله آوردند


به خاک و خون همه در انتظار رستاخیز
شهید خنجر جلاد باد می‌غلتند


بهار سبز کجا وین شراب سحر آمیز
خزان خمار غمش هست و ساغر گل زرد


باین صحیفه رسید است دفتر تا نیز
خزان صحیفه‌ی پایان دفتر عمر است


شباب با چه شتابی به اسب زد مهمیز
به سینمای خزان ماجرای خود دیدم


به غیر خون دلم باده در پیاله مریز
هنوز خون به دل از داغ لاله‌ام ساقی


دمی که بی تو به سر شد چه قسمتی ناچیز
شبی که با تو سرآمد چه دولتی سرمد


که یاد تست مرا یادگار عمر عزیز
عزیز من مگر از یاد من توانی رفت


پریوشا، تو ز دیوانه میکنی پرهیز
پری به دیدن دیوانه رام می‌گردد


مگر به حجله‌ی شیرین گذر کند پرویز
نوای باربدی خسروانه کی خیزد


که بال عشق تو بادم زند بر آتش تیز
به عشق پاک تو بگذشتم از مقام ملک


که شهریار ز شوق و طرب کنی لبریز
تو هم به شعشعه وقتی به شهر تبریز آی

منبع:seemorgh.com

منبع خبر "بیتوته" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.