نخ و سوزن

بیتوته دوشنبه 09 آبان 1401 - 06:48


 

حکایت

 

دوره گرد بساط عینک را کنار پیاده رو پهن کرده بود، نخ و سوزنی در دست داشت و جار می زد:

 

ایها لخلایق، احتیاجی نیست پول خودت را دور بریزی و بدهی نمره عینک برای تو تعیین کنند، یکی از این عینک ها را بردار روی چشم بگذارد، اگر توانستی این نخ را در سوراخ سوزن بکنی، عینک مناسب چشمت است. بردار و حالش را ببر!

 

پیرمردی عصا به دست که از پیاده رو عبور می کرد مکث کرد. دوره گرد عینک را بر چشم او گذاشت و نخ و سوزن را به دست او داد اما پیرمرد که با عینک، نخ و سوزن را تشخیص می داد هر قدر خواست نخ را در سوزن بکند نتوانست و عینک فروش هم نمی دانست که دست های لرزان پیرمرد قادر نخواهد بود نخ را در سوزن کند. عینک را از چشم او برگرفت و در بساط خود گذاشت.

 

پیرمرد نومیدانه به راه خود ادامه داد.

نویسنده : عبدالحمید حسین نیا


منبع:روزنامه مردم سالاری

منبع خبر "بیتوته" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.