در ارتباط بین زن و شوهر، نوع ادراک یا تفکر هر یک، بر رفتار و درک متقابل تأثیرگذار است. «من» مدیر داخلی شخصیت هر فرد است که غرایز، واقع بینی، وجدان، ادراک و مهارتهای مختلف را دارد.
طبق تعاریف، در درون هر فرد حالتهای متفاوتی وجود دارد که موقعیتها آن را به وجود میآورند:
کودک: افراد در هر سنی در درون خود یک پسربچه یا دختر بچه با ویژگیهای لذتجویی، شیطنت، تخیل، کنجکاوی، دمدمی مزاجی و... را دارند. این بخش شخصیت بدون هیچ تدبر، فکر یا بررسی جوانب، فقط با احساسات و لذات سرو کار دارد. پیوسته به دنبال لذت جویی و دفع درد و رنج است. او آینده را نمی بیند و خواسته اش را به تاخیر نمی اندازد. احساسات منفی، خلاقیت، کنجکاوی، علاقه به دانستن، اصرار به تجربه کردن و احساس کردن از جمله خصوصیات حالت من کودک است. این بخش از شخصیت فرد را وامی دارد که هر چیزی را شخصا خودش تجربه کند. خویشتن دار نیست و به عواقب احتمالی رفتارش توجهی ندارد. تمایلی به رعایت قیود اجتماعی، عرف، مذهب، قانون، تعقل و... ندارد.
والد: از لحاظ شخصیتی این حالت بعد از کودک فرد رشد می کند. حس مسۆولیت پذیری، وجدان، حمایت، قانونمندی و... از ویژگیهای این حالت است. والد را دو دسته طبقه بندی میکنند: والد کنترلگر (یا والد مستبد) و والد حمایتگر (یا والد مهربان).
بالغ: رفتار منطقی، واقعگرایی، نوآوری و خلاقیت و... از جمله خصوصیات این موقعیت است. این حالت تنظیم کننده «کودک» و «والد» است. بالغ متعادل کننده رفتارهای کودک و والد است. بالغ همان طور که از نامش پیدا است، شخصیتی است که در رفتار و کارهایش احساساتی نمیشود و فکر میکند و از طرفی دائم به دیگران دستور نمیدهد. شخصیت بالغ سرد و خالی از هر گونه لذت کودکانهاست، برای همین باید شخصیت کودک خوب و بالغ را در درون هر انسانی به کرسی نشاند تا هم فکر کرده کارهایش را انجام بدهد و هم از انجام دادن کارهایش غریزی کودکش لذت ببرد.
تعادل شخصیت ها در زندگی مشترک
در موقعیتهای مختلف زندگی زناشویی، بروز رفتاری صحیح و سالم نشانهی وجود حالت بالغ است ولی این موضوع دلیلی برای سرکوب حالت «کودک» و «والد» نیست. فرض کنید برای برگزاری میهمانی سادهای زن و شوهر تعداد مشخصی مهمان را دعوت کرده و به همان اندازه نیز امکانات لازم را جهت پذیرایی فراهم نمودهاند. در روز موعود زن یا مرد چند نفری را به تعداد میهمانان اضافه میکند. در چنین شرایطی ممکن است یکی از رفتارهای زیر از سوی یکی از آنها بروز پیدا کند:
حالت اول: به محض اطلاع از موضوع، یکی از طرفین استیصال و درماندگی خود را از برگزاری برنامه بیان نموده و با عنوان کردن این مطلب که نسبت به نظر او بیتوجهی صورت گرفته و تمام زحماتش دو برابر خواهد شد شرایط سختی را برای خود و همسرش ایجاد میکند. این همان حالت «کودک» در شخصیت فرد است که او را از بروز رفتاری صحیح دور می کند.
حالت دوم: دیدگاه یکی از طرفین نسبت به دیگری این است که وی مسۆولیت پذیر نبوده و بدون هماهنگی و برنامهریزی شرایط غیرعادی را به وجود آورده است و حتی این مورد را به سایر مسائل و موارد دیگر تعمیم میدهد و با گفتن: «تو کلا آدم مسۆولیت پذیری نیستی.» طرف مقابل را مورد سرزنش قرار میدهد. حالت «والد» نگاه از بالاست. نگاهی که نظم و قانون را در کلیه مسائل میطلبد.
حالت سوم: اضافه کردن به امکانات پذیرایی و حفظ خونسردی و درایت در انجام صحیح امور، بهترین حالتی است که فرد میتواند در چنین شرایطی داشته باشد. در این حالت فرد با حفظ آرامش و قبول شرایط، رفتاری منطقی را بروز میدهد. حالت «بالغ» و رفتار بالغانه؛ منطق و اساسی واقع گرا دارد و زمانی میتوان بر موقعیتهای احتمالی و اتفاقی فائق آید که از دو حالت «کودک» و «والد» ترکیبی سالم به وجود آمده باشد.
در اکثر روابط زناشویی، حالت اول و دوم بیشتر به چشم میخورد. زن و شوهرهای جوان با شناخت شخصیتهای فردی هر یک و قبول تفاوتهای فردی میتوانند در حل مسائل به یکدیگر کمک نمایند. درک خواستههای همسر و برآوردن نیازهای او کار دشواری نیست. کیفیت زندگی زناشویی زمانی بالا میرود که رفتار بالغانه به عشقی بالغانه تبدیل شود و ویژگی عشق بالغانه عبارت است از: آرمانگرایی، میل وافر به باهم بودن، رفتار دوستانه، خشنود کردن همسر و... .
آشتی شخصیت ها
یاد گیری مهارت های درست فکر کردن منجر به بلوغ می شود، به رفتارها، افکار و تمام چیزهایی که مربوط به دیگر شخصیتهای درونی میشود. باید منشا این افکار و اعمال را درست و بدون هیچ اغماضی مشخص کرد تا به درک حقیقی از درون خود راه برد. وقتی هر کسی به این درک برسد که رفتارش را میتواند در بدترین مواقع کنترل کند، بالغ اش قدرتمند شده و برای رو به رویی با هر چیزی آمادهاست.
در تحلیل رفتار متقابل هرتغییر رفتاری یا احساسی در مرحله اول با بینش منطقی شروع میگردد که در واقع شناخت مجموعه نقاط ضعف و قوت رفتار، تفکر و یا احساس فرد است و پس از پذیرش منطقی آن، توسط حالتهای شخصیتی، درک احساسی جهت تغییر نهایی حاصل میشود. مهمترین عوامل کمک کننده برای قبول و پذیرش تغییر در نظریه تحلیل رفتار متقابل شفاف بودن، عامل بودن؛ و انعقاد قرار داد برای تغییر در خویشتن است که قرار داد توسط خود درمان جو و یا بین او و درمانگر تعیین میشود.
منهدم کردن کودک به اندازه نابود شدن هر کدام از دیگر شخصیتها فاجعه آفرین است، کسی که کودک آزرده و یا بدون کودک باشد (به خصوص والد قوی) دیگر از چیزی لذت نمیبرد و زندگی برایش یک افسردگی طولانی مدت است.
برگرفته از: آستان مهر، خویشتن جدید نوشته مورییل جیمز و لوییس ساوری