برخي از مسائل در زندگي سياه يا سفيد هستند و تصميمگيري دربارة آنها آسان است. اتومبيلي با سرعت زياد به سمت شما ميآيد كه رانندة آن متوجه شما نيست. شما براي اينكه زنده بمانيد، از مسير حرکت آن اتومبيل کنار ميرويد و مطمئن هستيد که تصميم درستي گرفته ايد. اما در مورد مسائل خاكستري چه بايد کرد؟ بايد ازدواج كنيم يا خير؟ تصميم دربارة اينکه با چه کسي ازدواج کنيم، جزو مسائل خاكستري و پيچيده و زيباي زندگي بشري است.
اشخاصي که به زندگي نگاهي ساده يا سادهانگارانه دارند، معمولاً سعي ميكنند درست و صحيح تصميم بگيرند؛ اما بعضي از افراد در زمان تصميمگيري مانند خرگوشي هستند که وقتي نور چراغ اتومبيل به آنها تابيده ميشود، بي حرکت و فلج ميشوند. حال چه کنيم که ما هم مانند خرگوش در زمان تصميمگيري براي ازدواجمان به قول معروف «هنگ» نکنيم.
براي اينكه بتوانيم يك تصميم درست بگيريم، بايد سه مرحلة زير را مدنظر قرار دهيم:
1. تحقيق؛
2. مشورت؛
3. ارزيابي و نتيجه گيري
تحقيق در امر ازدواج موضوعي اساسي و مهم است، که به صورت کامل و جامع در مراحل گذشته به بررسي آن پرداختيم و تمام سطوح آن را با دقت و حوصله شرح داديم. اول بايد نتايج حاصل از اين تحقيقات را بهدرستي دسته بندي کرد، سپس به مقايسة آنها با صحبتهاي انجام شده در جلسة حضوري پرداخت و درنهايت به ارزيابي موارد مختلف و بررسي ميزان صداقت فرد مورد نظر پرداخته شود. با رعايت اين نكات، ما در رابطه با فرد مقابل به يک پيشفرض مناسب و تا حدود زيادي صحيح دست پيدا كرده ايم. حال زمان آن رسيده که قدم را فراترنهاده و وارد مرحلة بعدي يعني مرحلة مشورت با ديگران و به خصوص اهل فن شويم.
نقش مشاوره و مشورت در ازدواج
اگرچه ازدواج و تشكيل خانواده امري مقدس و باارزش است؛ اما بايد گفت اين ارزش وابسته به حفظ و دوام آن است. ازدواجي كه منجر به طلاق شود، از ارزش خاصي برخوردار نبوده و باعث سرزنش زوجين نيز ميشود. اما چه مسائلي باعث ميشود برخي از زوجها كه غالباً با عبارت «تنها مرگ ما را از يكديگر جدا ميكند» زندگي مشترك خود را آغاز ميكنند، پس از مدتي با مشكلات زيادي روبه رو ميشوند و درنهايت به جاي مرگ، طلاق آنها را از هم جدا ميكند؛ كار آنها بهجايي ميرسد كه نسبت به هم پرخاش و نزاع نموده و در مواردي كار به متاركه و طلاق مي انجامد.
برخي از زوجهاي جوان اطلاعاتشان از امكانات و تواناييهاي يكديگر بسيار محدود و ناقص است و از آغاز با ديدي غلط وارد زندگي زناشويي ميشوند، آنها از زندگي مشترك براي خود بنايي رؤيايي و سراسر ايده آل تصوّر ميكنند و با اين ديد وارد زندگي جديد ميشوند؛ اما پس از گذشت چند ماه و يا حتي چند سال، تازه به فكر حسابرسي و ارزيابي يكديگر ميافتند. آنها پس از كشمكشهاي فراوان، به اين نتيجه ميرسند كه آنچه تاكنون تصور كرده اند باطل و بي حساب بوده و اين سرآغاز مشكلات جديتري است.
بنابراين، تشكيل زندگي زناشويي مرحلة انتقالي دشوار و پيچيدهاي است؛ چراكه ازدواج مستلزم از نو تعريف كردن افراد براي خود و توسط والدينشان است. در ازدواج زن و مرد نياز دارند خود را در قالب نقشهاي جديد بپذيرند و اين مهم بدون آگاهي از مسائل مختلف مربوط به زندگي زناشويي و خصوصيات متفاوت زن و مرد امكانپذير نيست.
پژوهش ها و شواهد بسياري نشان ميدهند كه در جوامع امروز، زوجهاي جوان در اوايل زندگي با مسائل و مشكلات گوناگون و گاه شديدي مواجه هستند. بنابراين پيشنهاد اصلي و اساسي، بهره مندي از مشاوره پيش از ازدواج است تا زن و مرد با آگاهي هرچه بيشتر نسبت اهميت ازدواج و همچنين شناخت ويژگي هاي خود و همسر آيندة خود، به اين دورة پويا و شكوفا با آرامش بيشتري گام نهند.
به طور کلي، يکي از محورهاي اصلي تصميم گيري در امر ازدواج مشورت است، در اين زمينه توجه شما را به نکات زير جلب ميكنيم:
1. مشورت باعث ميشود که از تجارب ديگران در زندگيمان استفاده کنيم و همة مسائل را خود تجربه نکنيم؛
2. به خاطر داشته باشيم که مشاور فقط راههاي درست را به ما نشان ميدهد و انتخاب و تصميم گيري در مورد انتخاب راه، دست خودماست؛
3. کسي که روحيات، علايق و رفتارهاي فردي و اجتماعي شما را به خوبي ميشناسد و باتجربه، رازدار و آگاه به مسائل و مشکلات ازدواج است، بهترين شخص براي مشاوره است که ميتواند فاميل، دوست، استاد و معلم باتجربه هم باشد؛
4. گاهي اوقات دوستان و همسايگان دانا در مشورت دادن به شما دربارة مسائل و دغدغه هاي فکري همتراز شما صحبت ميکنند؛ اين موضوع از جهاتي مفيد است اما کافي نيست. پس بهتر است در اين رابطه از افراد با تجربه تر بيشتر ياري بخواهيد؛
5. در مشورت نتيجة قانع کنندة بحث مهم است نه تعداد مشاوران؛
6. در اسلام پنهان کردن خواستگاري سفارش شده است، اما اين به معني مشورت نکردن و ناآگاهانه تصميم گرفتن نيست؛
7. تجربه نشان داده است که مشورت باعث تصميمگيري درست و به موقع ميشود. بنابر فرمايش پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله: «هيچکس به مشورت با ديگري نپرداخت مگر اينکه به راه درست راهنمايي شد»؛
8. مدت مناسبي را براي مشورت کردن انتخاب کنيد. نبايد عجله کنيد، زيرا انتخاب کسي که همتاي شما باشد و در کنار او بتوانيد زير يک سقف در آرامش زندگي کنيد زمان کافي را ميطلبد؛
9. براي مفيدبودن مشورت، شما هم بايد مسائل و نقاط ابهام را در مورد گفته ها و شنيده ها به خوبي بيان کنيد و تنها مشاور خوب کافي نيست؛
10. مشاوران خوب و دانا به راحتي ميتوانند نقاط ابهام ذهن شما در موارد خاص، برطرف کنند؛
11. البته هرقدر هم که نظرات ديگران خوب و تخصصي باشد، اما بدانيد تصميمگير نهايي خودتان هستيد، پس اين اجازه را به کس ديگري ندهيد كه به جاي شما تصميم بگيرد.[1]
پس از طي اين موارد، نوبت به ارزيابي و نتيجهگيري از تمام يافته ها است. اين مرحله، مرحلة هنرنمايي فرد است. در اين قدم بزرگ و مهم است که فرد ابتدا به جمعبندي کلي امور يعني کمالات و نقصهاي فرد مقابل پرداخته و سعي ميکند تا به معدلي در اين رابطه دست يابد و براساس معدل بهدست آمده تصميم نهايي خود را بگيرد. بهدستآوردن اين معدل بستگي به ميزان نمرهاي دارد که هر فرد به هر موضوع متناسب با عقيده اش ميدهد.
بهترين راه براي رسيدن به اين هدف درصدگذاري ملاکها يا رتبهبندي آنها براي طرف مقابل است. درصدبندي ملاکها يعني مثلاً اگر يکي از ملاک هاي اصلي شما ظاهر طرف مقابل است از صددرصد چند درصد به آن اختصاص ميدهيد؟ و رتبه بندي ملاک ها يعني از بين ملاک ها کداميک براي شما ارجح است؟
در اين زمينه توجه شما را به چند نکته جلب ميکنيم:
قبل از شروع جلسات گفتگو بهتر است ملاکهاي اصلي خود را درصدگذاري و اولويت بندي کنيد تا بعد از هر جلسه به راحتي بتوانيد ارزيابي و نتيجه گيري کنيد؛
گاهي اوقات شايد به ميزان كمي ملاکهاي فرعي و غيرضروري نيز در طرف مقابل وجود داشته باشد كه اين مقدار طبيعي است. پس بهتر است اين ملاک ها را در جمع بندي درصدها دخالت ندهيم؛
از نظر ائمه عليهمالسلام هنگام تصميم گيري ملاک هايي مثل عفت، همفکري، مؤمن بودن و همچنين توانايي ادارة زندگي براي پسر بسيار مهم و بالاترين درصد و جمال و ثروت کمترين درصد را دارد؛
هرگز نبايد ملاک هاي اصلي را حذف يا کم کرد اما ميتوان از ملاک هاي فرعي گذشت؛
با وجود يکي از ملاکهايتان در طرف مقابل، تخيلتان شما را به قضاوت سطحي و شتابزده نکشاند و از واقعيت دور نكند که اين شما را ناخودآگاه به خودفريبي سوق ميدهد.
قرار نيست فرد از همة ملاکها امتياز کاملي بگيرد، بلکه بايد معدل خوبي کسب کند و حد اين معدل خوب به شرايط شما بستگي دارد. فرمول نهايي معدل گيري را ميتوان به شکل زير ارائه کرد:
اهداف قابل وصول (امتياز اهداف مثبت و منفي) + کمالات موجود (امتياز کمالات مثبت و منفي) = امتياز قابل قبول
توکل
«توکل» از مادة «وکالت» بهمعني «وکيل انتخابکردن» است و انتخاب يک وکيل براي انجام کارها در جايي است که انسان شخصاً قادر به دفاع نيست، در اين موقع از نيروي ديگري استفاده ميکند و با کمک او به حل مشکل خويش ميپردازد. بنابراين، توکلکردن بر خدا به اين مفهوم است که انسان در برابر مشکلات و آنجايي که نميتواند مشکلات خويش را حل كند پروردگار را وکيل خود كند و به او تکيه کند و از کوشش باز نايستد، بلکه در آنجا هم که توانايي بر انجام کاري دارد باز مؤثر اصلي را خدا بداند.
خداوند متعال در سورة آلعمران، آيه 159 ميفرمايد:
فبما رحمة من الله لنت لهم کنت فظا غليظ القلب لاانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم في الامر فاذا عزمت فتوکل علي الله ان الله يحب المتوکلين
رحمت خدا، تو را با خلق مهربان و خوشخوي گردانيد و اگر تندخوي و سختدل بودي، مردم از گرد تو پراکنده ميشدند. پس چون امت به ناداني دربارة تو بد کنند از آنان درگذر و بر آنها از خدا طلب آمرزش کن و در کارها با آنان مشورت نما، ليکن آنچه تصميم گرفتي با توکل به خدا انجام ده که خدا آنان را که به او اعتماد کند دوست دارد و ياوري کند.
در آية فوق براي انجام کارهاي مهم، نخست دستور به مشورت و سپس تصميم راسخ و بعد توکل بر خدا داده شده است. موضوع مهم آيه اين است که بههنگام تصميم نهايي، بايد توکل بر خدا كرد. يعني با اينكه اسباب و وسايل عادي فراهم است، اما استمداد از قدرت بيپايان پروردگار هم نبايد فراموش شود.
نکتة مهم ديگر، آرامش خاطري است که در ساية توكل در انجام کارها بهوجود ميآيد. هميشه اضطراب و نگراني يکي از بزرگترين بلاهاي زندگي انسانها بوده و هست، بهطوريکه عوارض ناشي از آن در زندگي فردي و اجتماعي کاملاً محسوس است. اضطراب و نگراني (استرس) عوامل متعددي دارد، اما در اينجا فقط به دو عامل مهم اشاره ميكنيم تا ارتباط آن را با توکل دريابيم:
1. گاهي اضطراب و نگراني بهدليل آيندهاي تاريک و مبهم است که در اين خصوص ايمان به خداي جهان و توکل بر او به انسان آرامش خاطر ميدهد؛
2. گاه ضعف و ناتواني در برابر عوامل طبيعي و يا در مقابل انبوه دشمنان، انسان را نگران ميكند، اما هنگامي که به ياد خدا ميافتد و متکي به قدرت و رحمت او ميشود (قدرتي که برترين قدرتهاست و هيچچيز در برابر آن ياراي مقاومت ندارد) قلبش آرام ميگيرد.
بنابراين، ميتوان گفت که توکل يعني اعتماد و تکيه کردن بر خدا و همة کارها را به او محول کردن. چنين اعتمادي مبتني بر اين است که شخص اعتقاد قلبي داشته باشد که جز خدا فاعلي وجود ندارد و همة حول و قوهها در اختيار خداوند است و اين اعتقاد، آرامشي وصفناپذير در قلب فرد ايجاد ميکند.
بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که پروردگار، همة کارها را از مسير طبيعي و علل و اسباب عادي انجام ميدهد. بهعنوان مثال، اگر بيماري بخواهد شفا پيدا کند، بايد نزد پزشک برود و از داروهاي طبيعي استفاده كند. اين درست نيست که بگويد بدون دکتر و دوا خوب خواهم شد.
اين صحنه را شايد ديده باشيد که وقتي بچه ميخواهد دوچرخه سواري ياد بگيرد، در ابتدا سوار دوچرخهاي ميشود که دو چرخ کمکي به آن متصل است. هنگامي که براي اولينبار چرخهاي کمکي از دوچرخه جدا شوند، پدر کنار بچه ميايستد و ميگويد نگران نباش، تو پابزن من مواظبت هستم. آن کودک با اعتماد به سخن پدر شروع به رکابزدن ميکند و درحاليکه خودش دارد دوچرخه را کنترل ميکند با اتكا به او جلو ميرود. به اين حالت توکل ميگويند.[2]
توکل در امر ازدواج
توکل در ازدواج نقشي اساسي دارد. مقصود از توکل در موضوع ازدواج اين است كه انسان فقط به مشاورهها و حمايت پدر و مادر و تحقيقات اتکا نکند؛ بلكه علاوه بر همة اينها، در لحظة تصميمگيري نيز از ياد خداوند غافل نشود و سررشتة همة امور را در دست خداوند ببيند و بگويد: خداوندا، به اميد تو حرکت ميكنم و تويي که ميتواني ياور من در زندگي باشي.
توکل يعني انسان در همة مراحل شناسايي، تحقيق، مشورت و ارزيابي، توجهاش سمت خدا باشد. اگر افراد امور و كارها را به توکل بر خدا پيوند بزنند، امکان رسيدن به حقيقت و درستي افزايش مييابد.
اگر پايه هاي توکل در زندگي مستحکم شوند، برخي از آفات زندگي اصلاً بهوجود نميآيند. يکي از اين آفات ترس است؛ کسي که به خدا توکل داشته باشد، پشتيباني در زندگي دارد که در لحظههاي خطر دستگير اوست. ترس در وجودش راه پيدا نميکند، زيرا امور خود را به کسي واگذار کرده که به عاقبت همة امور واقف است و تغيير آن به خير و نيکي در دست اوست و همان است که صلاح بندة خويش را بهتر ميداند.[3]
مهارت هاي تصميم گيري
دوري از شتابزدگي
تصميم گيري بايد با آرامش و بدون هيچگونه شتابزدگي انجام شود. از اينکه طرف مقابل شما را به بهانه هاي مختلف در تنگنا قرار دهد، تحت تأثير قرار نگيريد و از عجله و شتاب اجتناب کنيد.
به عنوان مثال، گاهي برخي از خانواده ها ميگويند: پسر ما براي اخذ مدرک دکتري خود قرار است ماه آينده در فلان کشور اروپايي باشد و ما ميخواهيم ايشان با خيال آسوده از پايان نامة خود دفاع کند، به همين خاطر هرچه سريعتر به ما جواب بدهيد و اگر تا دو هفتة آينده اين ازدواج صورت نگيرد، مجبوريم از اين ازدواج صرفنظر کنيم. مسلماً در چنين شرايطي بهتر است پاسخ منفي بدهيد و خيال خانوادة آقاي دکتر را راحت كنيد. هيچگاه شتابزده عمل نکنيد. نبايد يک عمر زندگي فداي يک انتخاب شتابزده شود.[4]
گاهي به بهانة اينکه ما قصد داريم در فلان مناسبت عقد کنيم، ميگويند: زودتر پاسخ بدهيد و تکليف ما را مشخص کنيد.
بديهي است عجله در امر ازدواج عواقب خوبي ندارد. در چنين مواردي بايد به طرف مقابل پاسخ داده شود: ما هيچ عجلهاي در اين کار نداريم، هرچند مناسبتها در نظر ما مبارک است، اما مبارکتر آن است که طرفين با هم تناسب و سنخيت داشته باشند. تا زماني که در اين رابطه براي ما اطمينان حاصل نشود، پاسخ شما را نميدهيم. بنابراين اصرار و عجلة زياد طرف مقابل يا خانوادهاش، نبايد مانع از تحقيق، تفکر و ارزيابي ملاکهاي شما شود.
دوري از انتخاب احساسي
تصميم گيري مرحله هاي به ظاهر آسان ولي کاملاً سخت است. بايد تمرين کنيد تا به صورت احساسي عمل نکنيد، اما بايد توجه داشت که بيش از اندازه هم وسواس به خرج ندهيد؛ نترسيد و توکل کنيد.
اگر در ابتدا احساسي تصميم بگيريد، ديدتان به روي حقايق بسته ميشود و نظرتان به عقل تحميل ميشود. آنگاه مطمئن باشيد که تصميم عاقلانه و درستي نگرفته ايد. از علائم احساسي بودن تصميم اين است که اگر کسي ايرادي از طرف مقابل ميگيرد، شما سعي ميکنيد به انحاي مختلف آن ايراد را توجيه کنيد و اگر ملاکهاي اصليتان در شخص مقابل و خانوادهاش ـ كه آنها را انتخاب کردهايد ـ وجود نداشته باشد، بايد بدانيد که بهطور حتم از روي احساس تصميم گرفتهايد.
اگر ميان خود و طرف مقابل احساس انس و الفت ميکنيد، حتماً به دنبال ريشة آن بگرديد، تا يقين کنيد که اين انس و الفت حاصل سه چيز نيست:
1. حس ترحم تحريک شده؛
2. شباهت ظاهري به يکي از افراد مورد علاقه تان؛
3. زيبايي ظاهري.
ملاک هاي اصلي كه توسط شما اولويتبندي شده است، در او و خانواده هاش وجود داشته باشد.
به باورهاي خود احترام بگذاريد.
تا حدي بدانيد که هنگام مواجهشدن با مشکلات، در کنارتان ميماند و براي حل آنها تلاش ميکند. تمامي اينها باعث آرامش، خوشبختي و کمال شما و طرف مقابلتان خواهد شد.[5]
شرايط و خواسته هاي غيرمنطقي را قبول نكنيد. اگر هم قبول كرديد، بايد به آن عمل كنيد.
در دوران خواستگاري و مخصوصاً در تصميم گيري، بايد بين شما و شخص مقابل تفاهم باشد. البته بعد از تصميمگيري هم، توافق.
هيچگاه نبايد به دنبال تفاهم صددرصد باشيم. تفاهم 60 تا 70 درصدي نيز براي ازدواج خوب است.
هرگز نبايد تا قبل از تصميم نهايي بهگونهاي رفتار کنيد که طرف مقابل گمان کند که او را انتخاب کرده ايد. شايد در تحقيقات و گفتوگوي جديد از مسئله اي اطلاع پيدا کنيد که مورد قبول شما نباشد.
اين را بدانيد که وقتي مطمئن هستيد تصميم درستي گرفته ايد، به همسرتان بيشتر اعتماد ميکنيد و برداشت مثبتتري از زندگي خواهيد داشت. پس تصميم را دير بگيريد، ولي در آن ترديد نکنيد.
هرگز از روي لجبازي با والدين و اطرافيان و يا برعکس به خاطر اطاعت محض از والدين تصميم گيري نکنيد. زيرا پشيمان ياش براي شماست.
به دليل معطل نماندن خواهران و برادران بعدي و يا تصور ازدست دادن موقعيت ازدواج ـ مخصوصاً براي دختران سن بالا ـ نبايد تصميم اجباري و عجولانه گرفت.
بايد توجه داشت که ازدواج از روي ترحم، براي دو طرف توقع ايجاد ميکند. پس نميتواند منشأ خوبي براي استحکام و علاقه باشد.
بدانيد با تصميمي كه ميگيريد، عهده دار مسئوليت بزرگي خواهيد شد. با انتخاب صحيح، در اين مسئوليت تنها نخواهيد ماند.
در کار خير بايد شتاب كرد. به اين معني که نبايد اصل ازدواج را به تأخير انداخت. اما دربارة مراحل تصميم گيري و انتخاب نهايت دقت بايد به کار گرفته شود.
اگر برخي از ملاکهاي شما در شخص مقابل وجود دارد، به آنها اکتفا نکنيد اين نبايد باعث شود که شما به دنبال ديگر ملاکها نباشيد.
ممکن است در ارزيابي گفته ها، شنيده ها و ملاک ها با موارد ضدونقيضي مواجه شويد، سعي کنيد بعد از رفع اين موارد از طريق تحقيق و گفت وگو تصميم گيري کنيد.
اگر مطمئن هستيد که تصميم درستي گرفته ايد، اما باز هم نظرات مخالفي وجود دارد، نظر آنها را رد نکنيد. بهتر است دلايل آنها را هم بشنويد و در اينباره تحقيق کنيد.
ممکن است مواردي باعث ترديد شما در تصميم گيري شوند که تحقيقات بيشتر و تأمل و مشورت، ممكن است راهگشا باشد. پس حتماً نتيجه گيري را به بعد از کامل کردن تحقيق موکول کنيد.
هرچه تحقيقات کامل تر باشد، مشورت نتيجه بخش تر خواهد شد و هرچه ارزيابي ملاکهاي دو طرف دقيقتر و مهمتر از همه صداقت بيشتر باشد، اضطراب در زمان تصميم گيري کمتر خواهد شد.
قرار نيست همة خوبي ها يك جا در فرد جمع باشد. بلکه بخشي از آنها، بعد از ازدواج به دست خواهند آمد.
اين را بدانيد که شايد او بتواند حساسيت و سليقه هاي اکتسابي اش را اصلاح کند، اما هرگز نميتواند رفتار فردي و شخصيت دروني و ذات خود را به زودي تغيير دهد.[6]
جایگاه قسمت و استخاره
در پايان اين مبحث، لازم است به دو نکتة مهم (قسمت و استخاره) که امروزه بيشتر افراد با آن درگير هستند، به طور مشروح پرداخته شود.
جايگاه قسمت در ازدواج
از مباحث مهمي که معمولاً در امر ازدواج از آن خيلي سخن بهميان ميآيد، بحث قسمت است. ميگويند: سختگيري نکنيد، اگر قسمت باشد ميشود و قسمت نباشد نميشود.
قسمت بهمعناي نقش و ارادهنداشتن انسان در رخدادهاي زندگي ـ از جمله ازدواج ـ درست نيست. زيرا انسان آزاد و صاحب اختيار آفريده شده است، البته اين آزادي مطلق نيست، بلکه مستند به اراده و مشيت خداوند است.
براي تحقق يک رخداد (ازدواج) عوامل گوناگوني از جمله ارادة انسان دخالت دارد كه البته اين موضوع در طول ارادة خداوند است. مثلاً براي اينکه لامپ منزل شما روشن شود، بايد نيروگاه برقي وجود داشته باشد که نيروي برق را توليد کند و بايد از نيروگاه تا منزل شما سيمکشي شده باشد، در سيمها نيز نيروي الکتريسيته جريان داشته باشد و شما هم بايد کليد برق را فشار دهيد. اگر هريک از اين عوامل وجود نداشته باشد، لامپ روشن نميشود.
در رابطه با مسئلة ازدواج هم همينطور است. براي ازدواج بايد اراده و اقدام کنيد و فرايند خواستگاري را بگذرانيد، اما درنهايت اگر توکل بر خدا کنيد، ممکن است خداوند بهجهت مصالحي که نميدانيد، ارادة خود را بر ارادة شما حاکم کند و با وجود شرايط مناسب ظاهري، آن ازدواج بهسامان نرسد.
بنابراين، آنچه در بين مردم معروف است كه در ازدواج قسمت و تقدير دخالت دارد و قبلاً همه چيز معلوم و مشخص شده است و يا ميگويند: فلان دختر قسمت فلان پسر است و يا بالعكس؛ اينگونه سخنان صحيح نيست و هيچ ريشة ديني و عقلي ندارد. همانطور كه به روشني، اختيار و انتخاب را در خريد و فروش، انتخاب شغل و تعيين رشتة تحصيلي ميبينيم، در ازدواج نيز كه موضوع مهم و سرنوشت سازي است، مشاهده ميكنيم.
علاوه بر حكم عقل و منطق، رواياتي كه در آن معيارهاي انتخاب همسر ذكر شده اند، دليل محكمي بر دخالت انسان در سرنوشت خويش است. پيشوايان دين به ما توصيه كردهاند كه در انتخاب همسر نهايت دقت را مبذول داريد و چشمبسته ازدواج نكنيد. چراكه ازدواج يك موضوع حياتي است و براي هركس بهطور طبيعي در طول زندگياش فقط يكبار اتفاق ميافتد.
بر اين اساس، پسر و دختر جوان، نبايد منتظر بخت و شانس و قسمت بمانند، بلكه چه پسر و چه دختر بايد براي اين تصميم سرنوشتساز خود را آماده كرده و با كمال دقت و خردورزي و با كمك تجارب خانواده، راهنمايي مشاوران دلسوز و كاردان، فرد مورد نظر را انتخاب كنند. زيرا منشأ و سرچشمة بسياري از گرفتاريها و بدبختيهاي انسان، غفلت و بيتفاوتي است.
غفلت، در تمام امور، خسارتبار است و در مسئلة انتخاب همسر، خسارت بارتر. ممكن است يك لحظه غفلت و يا انتخاب نادرست، يك عمر پشيماني و حسرت را بهدنبال داشته باشد. افراد زيادي را ميبينيم كه علت ناكاميهاي خود از زندگي زناشويي را يك لحظه غفلت در انتخاب همسر ميدانند.
امام علي عليه السلام فرمودهاند: «خداي منزه را به تغيير اراده هاي آهنين شناختم.»[7]
اگر شما براي ازدواج اقدام کرديد و موفق نشديد (خود در محقق نشدن آن دخالت نداشتيد) مطمئن باشيد آن ازدواج بهمصلحت شما نبوده است و ديگر جاي رنجش و ناراحتي نيست، اين را ميتوان قسمت الهي دانست. پس قسمت به اين معنا درست و به معناي ارادهنداشتن انسان نادرست است.
اعتقاد به شانس و ستارة بخت نيز يکي از آسيبهاي ازدواج و شبيه همان اعتقاد به قسمت (به معناي نادرست آن) است که شخص را از حرکت باز ميدارد يا عاملي براي بيدقتي وسهلانگاري در ازدواج ميشود. اشخاصي که به اين خرافات اعتقاد دارند، يا بهدليل تنبلي و سستي براي اقدام است يا از ديدگاه روانشناسي ميخواهند ضعف اعتماد به نفس (خودباوري) خويش را بازيابي کنند.[8]
جايگاه استخاره در ازدواج
از ديگر مباحث مربوط به تصميم گيري، مسئلة استخاره است. مقصود از استخاره «طلب خير از خداوند» است.
وقتي ميخواهيم کاري را انجام دهيم، بايد از خداوند طلب خير کنيم، يعني دو رکعت نماز استخاره بخوانيم و بگوييم خداوندا آنچه خير است، براي من رقم بزن. آن راهي که خير است به دل من بينداز تا آن را برگزينم. خدايا اگر خير من در اين ازدواج است، مشکلات را آسان و اگر اين ازدواج به صلاح من نيست، مشکل و موانعي براي آن ايجاد کن.[9]
نحوة استخاره چنين است که دو رکعت نماز استخاره خوانده ميشود، سپس به سجده رفته و صدمرتبه اين ذکر گفته ميشود: «استخيرالله برحمته»[10]
مسئلة ازدواج مورد مهمي است که بسياري از خانوادهها براي انجام آن به استخاره روي مي آورند. برخي ميگويند ما با استخاره ميخواهيم با خدا مشورت کنيم؛ استخاره مشورت با خدا نيست. در هيچ روايتي بيان نشده است كه براي مشورت با خدا استخاره کنيد، اما مشورت با مؤمنين، مشورت با خدا دانسته شده و حتي خدا به پيامبر خود امر به مشاوره و مشورت كرده است.[11]
در روايات آمده است هرگاه در يک تحيّر و سرگرداني گرفتار شديد، با يك نفر مؤمن مشورت کنيد. ما به آن مؤمن خير شما را الهام ميکنيم و به زبان او هدايت شما را جاري ميكنيم.[12]
نکتة مهمي که گاهي از آن غفلت ميشود اين است كه بايد قبل از استخاره، مواردي مثل بررسي و تحقيق، مطالعه و فکر، مشورت با اهل فن و افراد مجرب و... انجام شود. اگر اين موارد رعايت شد و باز هم ترديد وجود داشت، آنگاه نوبت به استخاره ميرسد.
پس بايد قبل از هر تصميم، موارد مذكور رعايت شوند. اگر شواهد و دلايل کافي براي صلاحيت فرد پيدا کرديد و با فرزانگي و حکمت و به دور از هيجان و احساسات طرف را شايستة همسري ديديد، ديگر براي ازدواج با آن شخص بهدنبال استخارهگرفتن نباشيد. اما اگر پس از طي همة مقدمات و اصول لازم باز هم ترديد داشتيد، آنگاه نزد فرد شايستهاي رفته و اقدام به استخاره کنيد. به ياد داشته باشيد که هرکسي شايستگي استخارهگرفتن ندارد.
مطلب مهم ديگر اين است که براي چه کاري بايد مشورت و تحقيق كرد و براي چه کاري بايد استخاره گرفت. هيچکدام بهمعناي آن نيست که عمل از هر جهت مناسب و بيکاستي است، بلکه بيانگر آن است که درمجموع، مصلحت انجام آن کار يا ترک آن ترجيح دارد.
نکاتي در مورد استخاره
شما وقتي مجاز به استخاره هستيد که پس از گذراندن مراحل تفکر، بررسي تحقيقات و مشورت، بين جواب مثبت و منفي مردد باشيد.
اگر شما صرفاً در جواب مثبتدادن ترديد داريد، نبايد استخاره کنيد.
اگر از جهاتي فرد مورد تأييدتان بود ولي باز هم در درون ترديد داشتيد، آنگاه ميتوانيد استخاره کنيد.
مقيد به استخاره گرفتن ارزش نيست، اگر پسر و دختر از نظر اخلاق، دين و ملاکها تفاهم داشته باشند، ديگر احتياجي به استخاره نيست.
بهتر از استخاره، مشورت كردن با افراد صالح و خيرخواه است.
برخي بدون تفکر، قبل از رفتن به خواستگاري يا آمدن خواستگار استخاره ميکنند و با اين کار جايگاه عقل را زير سؤال ميبرند. با اين عمل، بسياري از موقعيتهاي مناسب از دست ميروند.[13]
چگونه به خواستگار جواب بدهيم؟
دختر در همان جلسة اول لازم نيست جواب مثبت يا منفي بدهد، خانوادة دختر بايد يک يا دو هفته از خانوادة داماد مهلت بخواهد تا بتوانند پاسخ خواستگاري آنها را بدهند و در اين مدت نيز بايد به کارهاي تحقيق، مشاوره و درنهايت تصميم گيري بپردازند. اگر خواستگار از هر جهت پسنديده شد و نسبت به آنها نظر مثبت داشتيد، جلسات ديگري را ترتيب دهيد تا همة نکات روشن شود و شبه هاي براي طرفين در هيچ زمينهاي باقي نماند. پس از توافق در اين جلسات ميتوانيد جواب مثبت خود را به آنها انتقال دهيد و براي کارهاي آينده برنامه ريزي کنيد.
البته اگر پاسخ منفي بود، بايد با کمال احترام، سنجيده و با دلايل محکم آن را به خانوادة داماد منتقل کنيد.
منبع: rasekhoon.net