وقتي خبر تولد اولين فرزند خانواده به گوش ميرسد، همه بدون استثنا خوشحال ميشوند. مادر هم كه از همه خوشحالتر است چون باري را كه 9 ماه با خودش حمل كرده بر زمين ميگذارد . اما بعد از مدتي كوتاه سيلي از افكار مختلف و نگرانيهاي تازه به ذهن او هجوم ميآورند. يكي از اين نگرانيها ترس از بارداري مجدد است و اينكه مادر و پدر هر دو بايد تصميم بگيرند كه دومين فرزند خود را (البته اگر ميخواهند فرزندي ديگر داشته باشند) چه موقع به دنيا دعوت كنند! و اينجاست كه بحث فاصلهگذاري بين بچهها داغ ميشود .
يك مادر 34 ساله ميگويد :< ما 3 فرزند داريم كه فاصله آنها از هم 19 ماه است. وقتي خيلي كوچك بودند زندگي ما به يك جهنم واقعي تبديل شده بود. تصور كنيد سه بچه با فاصله كم و با نيازهاي تقريبا مشترك چه بلايي بر سر آدم ميآورند؟ اما الان كه آنها بزرگتر شدهاند اوضاع خيلي خوب است. آنها تنها نيستند و حسابي با هم بازي ميكنند .>
ايراد اين ماجرا كاملا مشخص است. پدر و مادر از شدت خستگي جسمي و روحي تاب وتوان ندارند. وقتي فاصله سني بچهها از هم كم باشد پدر و مادر حداقل براي يكي دو سال اول به شدت خستهاند. اين صحنه را تصور كنيد كه مادر بايد در همان حال كه به نوزادش شير ميدهد، بچه بغل به دنبال كودك نوپاي خودش هم بدود. اي كاش فقط دويدن بود چون بايد همراه او از مبل و ميز و صندلي هم بالا وپائين برود !
به اين ترتيب پشت سر هم بچه دار شدن كه در قديم بسيار ديده ميشد، طوري كه فاصله بچهها از هم فقط 9 ماه بود، در اين روز و زمانه، يك فاجعه محسوب ميشود. از نظر علمي هم عدم فاصلهگذاري مناسب بين فرزندان مردود است. همزمان با شير دادن به يك فرزند، مادر بايد به فرزند ديگر هم كه در رحم در حال رشد است، مواد غذايي برساند كه در بسياري موارد اين كار به ضرر هر سه نفر تمام ميشود. ضمنا مادر بارداري كه با تهوع و علايم اوليه بارداري دست به گريبان است و بدليل مراقبت از فرزند ديگر كه هنوز كوچك است، خواب كافي هم ندارد نميتواند مراقبت خوبي از خود و كودك متولد شده بهعمل آورد كه در اين بين تكليف جنين هم كاملا مشخص است .
در اواخر بارداري هم كه مادر سنگين ميشود، كودك اول انتظار دارد كه مادر او را در آغوش گرفته و راه ببرد و اين مسئله براي مادر كاملا عذاب آور و در شرايطي غير ممكن است. شايد به خاطر همين مشكلات، بسياري از خانوادهها تصميم ميگيرند كه فاصله بين بچهها بيشتر باشد . بعضيها صبر ميكنند تا فرزند اول كاملا مستقل شده يعني خودش غذا بخورد، دستشويي برود و لباس بپوشد و بعد به فرزند دوم فكر كنند. بعضيها هم معتقدند بچه اول به مدرسه برود و چند سال هم صبر كنند تا او از پس مشكلات مدرسه برآمده و بعد بچه دار شوند .
شايد جالب باشد كه بدانيد فاصلهگذاري بيش از حد بين بچهها هم خودش دردسرهايي دارد كه بايد به آنها هم توجه كرد .
نه كم، نه زياد
جديدترين مطالعات نشان دادهاند فاصله خيلي كم و يا خيلي زياد بين بچهها باعث بروز مشكلاتي در دومين كودك شده و احتمال اين خطرها بسيار زياد ميشود .
اين مطالعه كه در مجله انجمن پزشكي آمريكا به چاپ رسيده، توسط محققان دانشگاه كلمبيا انجام شده است. آنها معتقدند اگر فاصله بين بچهها كمتر از 18 ماه و يا بيشتر از 59 ماه باشد، امكان بروز مشكلات متعدد براي فرزند دوم افزايش پيدا ميكند .
در اين مطالعه سن مادر و حتي وضعيت اجتماعي اقتصادي او هم در نظر گرفته شده است. آنها بر اين باورند كه اگر فاصله بارداريها كمتر از 18 ماه باشد، 40 درصد خطر تولد نوزاد نارس بيشتر شده، امكان كم بودن وزن نوزاد حين تولد 61 درصد افزايش پيدا كرده و سن تولد نوزاد هم در 26 درصد موارد كمتر از يك نوزاد طبيعي ميشود. شايد جالب باشد كه به اين نتايج بيشتر و دقيقتر توجه كنيم. اگر فاصله بين بارداريها كمتر از 18 ماه باشد به ازاي هر يك ماهي كه اين فاصله كوتاهتر ميشود، بايد منتظر اين اتفاقات باشيم: خطر تولد نوزاد نارس تا 2 درصد و خطر تولد نوزاد با وزن كم تا 3/3 درصد بيشتر ميشود .
از طرف ديگر اگر فاصله بارداريها بيش از 59 ماه (يا 5 سال ) باشد، خطر تولد نوزاد نارس تا 0/6 درصد و نوزاد با وزن كم تا 0/9 درصد بيشتر ميشود. شايد به همين دلايل باشد كه متخصصان زنان و زايمان معتقدند براي فاصلهگذاري بين بچهها بايد عاقلانه تصميم گرفت. از طرفي خانواده بايد از نظر جسمي، روحي و مالي به وضعيت مناسبتري برسند و وقت كافي براي هر بچه بگذارند. از طرف ديگر اگر اين فاصله بسيار زياد باشد علاوه بر بروز خطرات جسمي، مادر دچار سالخوردگي و بيحوصلگي شده و امكان رشد و پرورش مناسب را براي او ندارند ضمن اينكه خطرات ژنتيكي هم براي كودك دوم مطرح است .
در واقع، وقتي كه فاصله بارداريها زياد باشد ظرفيت و توان بارداري مادر كم شده و همين كاهش توان باروري مادر باعث ميشود جنين نتواند بطور صحيح و مطلوب رشد و تكامل پيدا كند. تحقيقي ديگر كه در مجله پزشكي انگليس چاپ شده است، نشان داده فاصله كم بين بارداريها خطر مرگ نوزاد را بيشتر ميكند. اين محققان به پروتئيني اشاره كردهاند كه تنظيم كننده زايمان است و وقتي فاصله بارداريها كم باشد امكان توازن اين پروتئين دربارداري وجود ندارد، در نتيجه خطر مرگ جنين را تهديد ميكند .
عجله، كار كيست؟
تحقيقات و بررسيهاي متعدد فوايد فاصلهگذاري مناسب بين بچهها را كاملا روشن كرده است، چون در اين بين نه تنها سلامت جسمي و ذهني كودك وضع بهتري پيدا ميكند بلكه والدين هم فرصت رسيدگي به بچهها را پيدا كرده و كيفيت زندگي و تكامل كودكان بسيار بهتر و بيشتر ميشود. در اكثر بررسيها مشخص شده است وقتي فاصله بين كودكان كمتر از 2 سال باشد احتمال كاهش بهره هوشي )IQ( در كودك بيشتر از خانوادههايي است كه فاصله بين بچههايشان بيشتر از 2 سال است.
ضمنا وقتي فاصله سني بچهها از هم بسيار زياد باشد امكان برقراري ارتباط و بازي با هم در آنها كم ميشود. البته در بعضي موارد اين فاصلهگذاريها به دليل بيدقتي نيست. گاهي بارداري ناخواسته اتفاق ميافتد و گاهي مادر به دليل نازايي بوسيله روشهاي مختلف درمان شده است و ميترسد كه با افزايش سن امكان بارداري مجدد در او بسيار كمتر شود، در نتيجه به فاصله كمي بچه دوم را بهدنيا ميآورد. با توجه به تمامي اين نكات و با دقت به اين موضوع كه در مورد فاصله مطلوب بين بارداريها هنوز بحث و اختلاف نظر وجود دارد، اما دانشمندان همچنان معتقدند اين فاصله نبايد كمتر از 18 ماه (البته بعضيها حداقل 18 تا 23 ماه را توصيه ميكنند) و يا بيشتر از 5 سال باشد چون در هر دو حالت، امكان بروز مشكلاتي براي كودكان و والدين وجود دارد .