کودک شما یک کودک نیست، بلکه یک انسان کوچک است که همه چیز را درک میکند و اگر این کودک را یک انسان کامل بدانیم پس باید گفت که هر دوره از زندگی او وابسته به دوره دیگری است. اولین دوره زندگی کودک دوران احساس اوست. احساسی که با حرکت او همراه است زیرا او در این زمان چون کودک فاقد اعمال سمبلسازی است و هیچ چیز را از چیز دیگر تمیز نمیدهد، مربی یا مادر نمیتواند از راه فکر یا حالات عاطفی چیزی را بیاد او بیاورد و یا از کسانیکه در آنجا حاضر نیستند با کودک صحبت کند و با وجود بر این نقصان و کمبود قوای روحی او در حال تکمیل است و کودک هر چه را میبیند و با آن تماس دارد از آن الگو برمیدارد و بدون آنکه نوع آن را تشخیص دهد سعی میکند چیزی از آن در خاطر بسپارد و بهعبارت دیگر احساس بعضی از واکنشهای عاطفی کودکانه در او بیدار میشود.
بنابراین میتوان گفت که کودک از زمان تولد تا سر حد بلوغ دورههای مختلف را میگذراند که در روانشناسی آن را به ۶ گروه یا دوره مشخص یا جدا از هم تقسیم کردهاند و ما بهطور خلاصه این دورهها را از نظر میگذرانیم.
۱. دوران اولیه او که تا ۱۸ ماهگی امتداد دارد و شامل احساس و حرکت است و این احساس و حرکت کودکانه اتفاقی است و پاسخهای جداگانه از احساس خود میگیرد.
۲. این دوران در ۲ سالگی آغاز میشود و یک نوع فکر مقدماتی و کودکانه و اتفاقی است که در وی بیدار میشود و کودک میتواند اشیاء را بشناسد اما قادر نیست عملی را انجام دهد.
۳. در این مرحله یادوران چهار سالگی فکر درست و فطری او بهکار میافتد و مشاهدات حقیقی برای او ثابت است و اگر در آن حال قطعه مومی بدستش دهید میتواند آن را به شکل خاصی بسازد کارهای او در این دوره کاملتر و هوش او بهتر کار میکند.
۴. این دوره از هفت سالگی آغاز میشود که در این دوران کودک اعمال خود را کاملاً ظطبقهبندی میکند و به اعمال خود بازتاب میدهد و دربارهٔ هر چیز میتواند درست فکر کند.
۵ و ۶- در این دوره کودک میتواند وسایل درست را بدون دخالت دیگری بهوجود آورد و همه را مورد استفاده قرار دهد و دنیای خارج برای او مفهوم درست خواهد داشت و چون در این زمان تکلم را یاد گرفته میتوان با دلیل و منطق همه چیز را برای او تفسیر کرد و همین زمان است که اگر مربی خوب داشته باشد کودک با سرعت به مراحل تکامل هوش و خودکاری خواهد رسید. احساس در کودک همراه با یک سلسله اعمال کودکانه است که کودک احساس خود را با اعمالی مشابه با آن نشان میدهد که در روانشناسی به آن "احساس محرک" میگویند، کودک با حرکات خود میخواهد با دنیای خارج تماس پیدا کند و این تماس با شبیهسازی همراه است. حال کودک کمکم به سن نوجوانی و جوانی میرسد که معمولاً وقتی کودک به این مرحله از زندگیاش رسید میخواهد کاملاً مستقل و آزاد باشد اما بهدلیل نداشتن آگاهیهای لازم و درک کامل از اجتماع خویش دچار بحرانهائی میشود که بعضی اوقات به ضرر و زیان او میشود و در اینجاست که ما باید به این نوجوان و جوان بگوئیم آیا نمیتوان از شما خواست که خوب و سربراه باشید؟
میدانیم که این سؤال یا تکلیف برای نوجوان و جوان ما کار مشکلی است اما نباید لااقل به پدر و مادر خود خرده بگیرید. زندگی حیوانات باید برای شما درس عبرتی باشد وقتیکه جوجهٔ پرنده از تخم بیرون میشود او هم میخواهد پرواز کند. اگر مادرش بخواهد او را بیشتر در لانه نگاه دارد کار درستی نیست زیرا نباید پرندهٔ ترسوئی بار بیاید و اگر زودتر از موقع هم او را رها کند خطر دیگری در پیش اوست و عوامل خطر بر سر راه او آماده و اجتنابناپذیر است و این مسئله بزرگی است برای پدر و مادر پرنده، حال همین مشکلات برای پدر و مادر شما وجود دارد.
چگونه میتوان نوجوان و جوانی را که هنوز از لحاظ قوای فکری تکامل نیافته در اجتماع رها کرد اجتماعی که در هر قدم آن عواملی برای لگدکوبی و پایمال کردن شرایط اخلاقی او موجود است. باید اضافه کنیم که لغزش برای نوجوانان از کودکان بیشتر است و همیشه گودالهای خطرناک بر سر راهشان کنده شده است اما شما هم باید کمی مراعات پدران و مادران خود را بکنید. آنها اگر در زندگی خود اعتدال را نگه نداشتهاند شما هم نباید در مقابل چیزهای کوچک اشکال تراشی کنید و اگر هم به شما خشم گرفتند آنقدر آن را دنبال نکنید که باعث حادثهای شود. بهعنوان مثال، پدری که با زحمت زیاد و حقوق کم و با اضافهکاری به مدت چند سال توانسته است یک اتومبیل بخرد و جوان او بدون اجازه از او کلید اتومبیل را بردارد و پی ولگردی خویش رود آیا انتظار دارید چنین پدری از فرزندش راضی باشد؟ غالباً این پسران به پدر و مادر خود میگویند شما پیرمردهای خشکیدهٔ عهد قدیم هستید که به رسوم امروز اعتقاد ندارید.
بیشتر عدم تفاهمها بین پدر و مادر از این نمونههاست. کوچکترین برخورد غرورشان را لکهدار میسازد شما این رفتار را با معلمین و استادان خودتان هم در کلاس دارید به شخصیت او اهانت میکنید و به بهانه اینکه درسهائی که میدهد به درد شما نمیخورد بهجای اینکه شما سپاسگزار باشید و به او احترام بگذارید او را به مسخره میگیرید. البته ناگفته نماند که زیاد شما هم مقصر نیستید زیرا نوجوان و جوانی که در خانوادهٔ بیفرهنگ و بذلهگوئی تربیت شده و در تمام روز شاهد بذلهگوئیهای پدر و مادر و افراد فامیل در جمع میهمانیهای خود بوده نمیتواند بین آن کلاس و مهمانیها تفاوت بگذارد روح و ذهنش پر از کلمات پوچ و بیخودی است که از دهان دوستانش شنیده و هنگامیکه در کلاس درس نشسته روی اصل تداعی معانی استاد را بهجای دوستانش شنیده و هنگامیکه در کلاس درس نشسته روی اصل تداعی معانی استاد را بهجای دوستانش میگیرد و در عالم خیال با او بذلهگوئی میکند. میتوان اینطور تفسیر کرد که نوجوان و جوانان فقط وابسته به فکر و رویاهای جوانی و امیال نفسانی خود مطالب را تفسیر میکنند. شاید از این موضوع یا تفسیر راضی نیستید اما این مسئله راست است که تمام آزمایشهای زندگی شما حتی اگر برای سرگرمی باشد از عشق تشکیل میشود هر کدام از شما به داشتن عشق و علاقه افتخار میکنید و بدون اینکه با پدر و مادر خویش مشورت کنید نصایح و راهنمائیهای آنها را به فراموشی سپرده و تمام ساعات شب و روزتان را به بطالت و پوچی میگذرانید. این پوچیها و بیهودگیهای علمی و روانی مخصوص قرن ماست و از اختراعات قرن ما بهشمار میآید. اما پدران و اجداد ما هرگز با این سیستم راضی نبودند و نیستند قوانین دیروز با آنچه که اصول اخلاقی امروز آن را جزو تمدن میشمارد فایل مقایسه نبوده است.
مسئلهای که توجه ما را بیش از هر چیز جلب میکند این است که چگونه جوانان با هوش عصر ما تا این حد احمق میشوند. قوانین اخلاقی مذهبی و مقررات اجتماعی همیشه توصیه کردهاند که نباید این دو جنس مخالف را آزاد گذاشت. شاید ریشهٔ تمام بدبختیها در کانون خانوادهها میباشد و این باز برمیگرد به خانواده و مقصر بودن آن زیرا وقتیکه خانواده میبیند دخترش شب را در خارج از خانه گذرانده باید از او علت نیامدن به خانه را جویا شود تا اینکه بدون توجه به این مسائل باشد.
● نتیجه:
کودک و نوجوان و جوان ما بدانند که در دوران بحرانهای روحی و ذهنی و فکری حساسی قرار دارند. و نتیجتاً از این مباحث نتیجه میگیریم که اصل روانشناسی و روانکاوی کودک اگر از پایه و بنیان درست نباشد و این کودک که نوجوان و جوان ما را بهوجود میآورند دچار بحرانهای روحی و فکری و عملی میگردند که کنترل آن در زمان نوجوانی و جوانی بسیار مشکلتر از دوران کودکی خواهد بود پس بهترین کار شناختن روان کودک و نوجوان است و برخورد با اوست که در واقع برمیگردد به همان اهمیت روانشناسی و روانکاوی کودک و نوجوان.