پنجه‌ی اژدها بر صورت عقاب؛ آمریکا چگونه به دنبال ایجاد جنگ با چین است؟

خبرگزاری تسنیم دوشنبه 09 آبان 1401 - 11:00
«وانگ یی»، مشاور دولت و وزیر امور خارجه خاطر نشان کرد که اگر ایالات متحده کورکورانه روابط دو کشور را تنها بر اساس روابط برد و باخت دو قدرت بزرگ تعریف کند، این نتیجه‌ای جز رویارویی شرق و غرب و ایجاد آشوب و فتنه در جهان نخواهد داشت.

خبرگزاری تسنیم ـ گروه روابط بین‌الملل: بعد از بحران مالی 2008 تحلیل‌ها مبنی بر افول قدرت ایالات متحده به‌عنوان هژمونی جهانی شدت گرفت، هم‌زمان، با مطرح شدن جمهوری خلق چین به‌عنوان قدرت اقتصادی در عرصه جهانی، این نظریه شکل گرفت که این کشور جایگزین ایالات متحده خواهد بود، از سوی دیگر با توجه به سیر تحول جامعه بین‌المللی و تغییر معادلات جهانی، عده‌ای از پژوهشگران عرصه بین‌الملل معتقدند جهان آینده جهانی چندقطبی خواهد بود. بر اساس مجموع نظریات مطرح‌شده روابط دو کشور چین و ایالات متحده دستخوش تغییرات اساسی می‌شود.

در حالی که واشنگتن جمهوری خلق چین را بزرگترین رقیب ایالات متحده تعریف می‌کند و سعی در محدود کردن گسترش قدرت پکن دارد، چین با تقبیح این رویکرد به روابط سازنده دو طرف اشاره می‌کند و در عین در نظر گرفتن رقابت تجاری طرفین تأکید می‌کند افزایش تنش‌ها بین این دو قدرت نتیجه‌ای جز بر هم خوردن صلح و آرامش جهانی نخواهد داشت.

مرکز مطالعات دانشگاه فودان چین اخیراً در این باره نوشته است: سخنرانی اخیر ایالات متحده در باره سیاست‌های چین، باعث انتشار اطلاعات نادرست شد و چهره سیاست داخلی و خارجی چین را لکه‌دار کرده مشکلات روابط چین و ایالات متحده را به‌عهده چین گذاشت و از هیچ تلاشی برای تأکید بر آنچه "تهدید چین" خوانده می‌شود فروگذار نکرد. کسانی که در مورد روابط چین و آمریکا کمترین تحقیقی کرده باشند می‌دانند این دیدگاه کاملاً جایگاه سیاه و سفید را وارونه کرده است چرا که چه از منظر تاریخی و چه از منظر واقعیت‌های جاری، آمریکا مقصر اصلی چالش‌های روابط دو کشور است.

اول، ایالات متحده به‌اشتباه، چین را به‌عنوان یک رقیب استراتژیک معرفی کرده است. از آغاز قرن جدید گرچه روابط چین و آمریکا چرخش‌های بسیاری داشته اما همکاری همواره به‌عنوان محور اصلی مطرح بوده است. بعد از روی کار آمدن ترامپ، این کشور جنگ تجاری با چین را از طریق تهدید به‌وسیله تعرفه‌ها آغاز کرد و رویکردی قهری نسبت به چین در پیش گرفت.

دولت بایدن نیز پس از روی کار آمدن نه‌تنها سیاست دولت ترامپ را ادامه داد بلکه آن را تشدید کرد و چین را بزرگترین چالش طولانی‌مدت ایالات متحده نامید‌.

وب‌سایت بنیاد تحقیقات صلح کارنگی اخیراً مقاله‌ای را منتشر کرد و در آن تصریح می‌کند که ترامپ دورانی را آغاز کرد که روابط چین و آمریکا رو به وخامت گذاشت و بایدن نیز تا حد زیادی همین رفتار را ادامه داده است. تمرکز سخنرانی این بار بایدن همچنان بر تهدید چین است که استراتژی ایالات متحده در قبال چین را در مفاهیم سرمایه‌گذاری، تطابق و رقابت خلاصه و تأکید می‌کند سیاست این دولت در قبال چین بیشتر تقابل‌آمیز است، در اینجا رقابت در واقع فقط مترادف محدودسازی است.

«وانگ یی»، مشاور دولت و وزیر امور خارجه خاطرنشان کرد که اگر ایالات متحده کورکورانه روابط دو کشور را تنها بر اساس روابط برد و باخت دو قدرت بزرگ تعریف کند، این نتیجه‌ای جز رویارویی شرق و غرب و ایجاد آشوب و فتنه در جهان نخواهد داشت.

دوم، ایالات متحده سعی دارد چهره بین‌المللی چین را مخدوش کند و از توسعه چین جلوگیری کند که این رویکرد به منافع مشروع چین آسیب جدی وارد می‌کند. این راهبرد، سیاست دولت بایدن در قبال چین از زمان به دست گرفتن قدرت است، از حمله به رهبری حزب کمونیست چین تا متهم کردن چین به نقض حقوق بشر، از قانون موسوم به "قانون رقابت آمریکایی 2022" تا استراتژی دفاع ملی جدید ایالات متحده، دولت آمریکا به‌طور تمام‌عیار و همه‌جانبه به چهره بین‌المللی چین تاخته و سعی در سرکوب این کشور داشته است.

ایالات متحده اطراف چین گروه‌هایی را تشکیل داده، "ائتلاف پنج‌چشم" و "مکانیسم چهارجانبه" را ایجاد کرده است و برای مهار استراتژیک و منزوی کردن چین در تلاش است تا "ناتوی شرق آسیا و اقیانوسیه" را بسازد. ایالات متحده با هدف به چالش کشیدن چین، به مشکلات چین در تایوان، هنگ‌کنگ، سین‌کیانگ و تبت دامن می‌زند.

بلینکن در سخنرانی اخیرش علاوه بر وارد کردن اتهامات مختلفی به چین، شایعات بی‌اساسی را در مورد این کشور منتشر کرد و چین را "جدی‌ترین چالش بلندمدت نظم جهانی" و "کشوری با دیپلماسی اجباری" خواند. وو شینبو، رئیس مؤسسه مطالعات بین‌المللی در دانشگاه فودان، خاطرنشان کرد که تلاش ایالات متحده برای مبارزه ایدئولوژیک با چین، آسیب رساندن به حاکمیت چین و تمامیت ارضی آن و محدود ساختن پیشرفت چین، فقط در توسعه سازنده روابط دو کشور مشکلات عدیده‌ای را ایجاد کرده است.

مهم‌تر از ادعای دو طرف، حقایق جاری هستند. آمریکا همواره سعی در جداسازی تایوان از چین داشته و منفی‌گرایی نسبت به چین را گسترش داده است، در مقابل چین همواره برای حفظ ثبات کلی بین دو کشور خویشتن‌داری در پیش گرفته و برای مدیریت اختلافات نقش مثبت و سازنده‌ای ایفا کرده است.

در تحلیل نهایی، مشکل محوری ایالات متحده در نگاه آن به جهان، چین و روابط چین و آمریکاست. امروزه در قرن بیست و یکم، ایالات متحده همچنان ذهنیت جنگ سرد را حفظ کرده است، از منطق هژمونی پیروی و سیاست بلوک‌بندی را ترویج می‌کند. این جهان‌بینی که خلاف روند تاریخی است، سیاست آمریکا را به انحراف کشانده است. ارزش نهادن بر هارمونی ویژگی ذاتی چینی‌هاست. هدف از توسعه چین فراهم‌سازی زندگی بهتر برای جهانیان و گسترش بسترهای کمک‌رسانی است نه به چالش کشیدن دیگر قدرت‌ها و جایگزین کشور دیگری شدن.

بررسی جهت‌گیری مقامات و رسانه‌های چینی نشان می‌دهد در عین اینکه گسترش نفوذ این کشور به بزرگترین نگرانی ایالات متحده تبدیل شده است، موضع پکن نسبت به روابط خود با واشنگتن صلح‌جویانه است و چین به‌دنبال تصاحب جایگاه آمریکا به‌عنوان قدرت اول در جهان نیست. هرچند نباید تأکید جمهوری خلق چین بر نفی یک‌جانبه‌گرایی آمریکا را نادیده گرفت و باید در نظر داشت مجموع اقداماتی در راستای توسعه قدرت چین بوده است که رهبران چین آن را "خیزش نرم" می‌خوانند، همواره با محوریت استقلال از هژمونی ایالات متحده و تقبیح تصویر جهان تک‌قطبی با محوریت آمریکا بوده است.

سیده‌ غزل ایزدی، کارشناس مطالعات چین

انتهای پیام/+

منبع خبر "خبرگزاری تسنیم" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.