به گزارش مشرق، شامگاه دوشنبه دوم آبان مرد پولداری در تهران وحشتزده به اداره پلیس رفت و از دو مرد جوان به اتهام آدمربایی و اخاذی چند میلیاردی شکایت کرد.
شاکی که مرد ۳۷ سالهای بود، در توضیح ماجرا گفت: «من کارخانهدار هستم و در کار صنایع چوب فعالیت دارم و دو بار هم در سالهای قبل به عنوان کارآفرین نمونه کشور انتخاب شدم. روز دوشنبه مثل همیشه با خودروی پژو ۲۰۶ خودم راهی کارخانهام در حوالی مرتضیگرد در جنوب تهران شدم. البته چند خودرو لوکس و گرانقیمت هم دارم، اما همیشه در تهران با خودروی پژوام رفت و آمد میکنم. ساعت ۱۹ شب با خودروام از کارخانهام بیرون آمدم که کمی آنطرفتر دو مرد راه مرا سد کردند و به زور سوار خودروام شدند. یکی از آنها که بهرام نام دارد، میشناختم. او از چهار ماه قبل بروشور تبلیغاتی تولیدات کارخانهام را پخش میکرد، اما نفر دوم را نمیشناختم. آنها اسلحه و چاقو همراه داشتند و تهدید کردند که حرکت کنم. خیلی ترسیدهبودم و به راه افتادم تا اینکه در مکان خلوتی از من خواستند توقف کنم. وقتی خودروام را نگه داشتم، دستهایم را با بستهای پلاستیکی بستند و مرا به صندلی کنار راننده منتقل کردند و سپس بهرام پشت فرمان نشست و شروع به حرکت کرد و همدستش هم از صندلی پشت، اسلحه را به پهلویم گذاشت تا حرکتی انجام ندهم. هر چقدر التماس کردم مرا رها کنند، فایدهای نداشت تا اینکه مرا به باغ متروکهای در جاده ساوه بردند و در اتاقی حبس کردند.»
اخاذی میلیاردی
شاکی ادامه داد: «در باغ از بهرام خواستم رهایم کند، اما او مرا به شدت کتک زد و گفت با خانوادهام تماس بگیرم تا برای آزادیام پول فراهم کنند، اما دوباره پشیمان شدند و خواستند به آنها چک بدهم. به هر حال سه ساعت مرا شکنجه دادند و کتک زدند و در نهایت هم دو چک یکی به مبلغ ۵ میلیارد تومان و دیگری ۱۰۰ میلیون تومان به آنها دادم. بهرام همچنین از طریق تلفن همراهم ۷ میلیون تومان از کارت بانکیام به کارتی انتقال داد. وقتی به آنها گفتم فراهم کردن این مبلغ برای من دشوار است، گفتند که وضع مالیام خوب است و این چند میلیارد تومان چیزی از سرمایهام کم نمیکند. آدمربایان مرا تهدید کردند به حسابم پول واریز کنم تا چکها را وصول کنند و گرنه بار دوم که مرا گروگان بگیرند، میکشند. از آنها فرصت خواستم و قول دادم که ابتدا چک ۱۰۰ میلیون تومانی را به بانک ببرند و بعد چک پنج میلیارد تومانی را وصول کنند و به همین خاطر مرا ساعت ۱۰ شب در یکی از خیابانهای جنوبی تهران رها کردند.»
بازداشت متهمان
با طرح این شکایت پرونده به دستور قاضی حمیدرضا رستمی، بازپرس شعبه ۱۱ دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار مأموران پلیس قرار گرفت. مأموران پلیس در تحقیقات فنی خیلی زود دو متهم را شناسایی کردند و به دام انداختند.
صبح دیروز دو متهم برای بازجویی به دادسرا منتقل شدند، اما آدمربایی را انکار و ادعا کردند به خاطر خرید و فروش عتیقه و اجناس زیر خاکی با شاکی اختلاف مالی دارند. دو متهم در ادامه برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس قرار گرفتند.
گفتگو با متهم اصلی
بهرام چه شد که تصمیم گرفتی صاحبکارت را بربایی؟
شاکی صاحبکارم نبود. من از چند سال قبل در کار لیزر چوب مشغول هستم و اصلاً برای او کار نمیکردم. او دروغ میگوید که من بروشور تبلیغاتی کارخانهاش را پخش میکرده ام.
چطور شاکی را میشناختی؟
یک ماه قبل از حادثه از طریق یکی از دوستانم با شاکی آشنا شدم. من چند تا نقشه گنج داشتم و شاکی هم در کار خرید و فروش عتیقه و زیر خاکی بود و همین موضوع باعث آشنایی ما شد.
برای چه شاکی را ربودید؟
ما با او اختلاف مالی پیدا کردیم. واقعیتش او سر ما کلاه گذاشت و تمامی عتیقهها را از ما سرقت کرد و روز حادثه هم سوار خودرواش شدیم و او خودش برای تسویهحساب به ما چک داد و ما اصلاً آدمربایی نکردیم و اسلحه هم نداشتیم.
در رابطه با اختلاف حسابتان توضیح بده؟
من در حال ساخت خانهای بودم که یک میلیارد و چند صد میلیون تومان کم آوردم. از طرفی هم یکی از دوستانم خبر داشت من نقشه گنج دارم و شاکی را به من معرفی کرد و گفت او در زمینه زیر خاکی حرفهای است و مشتری هم برای فروش دارد. وقتی با او آشنا شدم، فهمیدم او واقعاً در شناخت عتیقه حرفهای است، چون وقتی عکس تخت سنگ منقشی را که از قبل پیدا کرده بودم به او نشان دادم، گفت مربوط به دوران ساسانی و با ارزش است. پس از این، دستگاه گنجیابی را به مبلغ ۸۰ میلیون تومان از او خریدم و با دوستم که الان دستگیر شده برای پیدا کردن گنچ به شهرستان رفتیم، اما شاکی هم همراه دوستش با ما به شهر ستان آمد. دستگاه هشت نقطه را ردیابی کرد و ما هم پس از دو روز حفاری تعداد زیادی اشیای عتیقه شامل یک گوی شیشهای گرانقیمت، مجسمه خروس طلایی، دو کوزه و چند شیء با ارزش دیگر پیدا کردیم، اما در پایان شاکی و دوستش روی ما اسلحه کشیدند و همه اشیای عتیقه را که به گفته خودش بیش از ۲۰میلیارد تومان ارزش داشت، از ما سرقت کردند. او کلاه سر ما گذاشت و ما هم روز حادثه میخواستیم سهممان را بگیریم که به اتهام آدمربایی از ما شکایت کرد.