به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان، شاید از نسل امروز کمتر کسی بداند که گروهی که امروز از سوی غرب و به ویژه آمریکا و فرانسه حمایت میشوند و در آلبانی لشگر سایبری تشکیل داده و روزانه هزاران دروغ را علیه ملت ایران منتشر میکنند، روزی شب و روز را بر ملت ایران تیره کرده و روزانه دهها ایرانی را از پیر و جوان و زن و مرد و ... را به بدترین وجه به شهادت میرساندند.
«سازمان مجاهدین خلق» یا همان منافقین گروهکی هستند که بیش از 17 هزار نفر از مردم ایران را با انواع جنایات به شهادت رساندهاند مثله کردن، ترور، سر بریدن، آتش زدن، زنده به گور کردن، بمب گذاری و... گوشهای از جنایات فجیع منافقین در جای جای ایران است.
نوشتن از جنایات منافقین شاید سالها وقت بخواهد و شاید بتوان هزاران کتاب در بیان جنایات فجیع و غیر انسانی گروهکی که امروز حامی اصلی اغتشاشات در کشور هستند به رشته تحریر درآورد، جنایاتی که باید بیان شود تا جماعتی که فکر میکنند این گروه دلش برای مردم ایران سوخته به خود بیایند.
منافقین به هیچ کس رحم نمیکردند و هر کس را که در مقابل آنها میایستادند و یا تفکر آنها را قبول نداشتند ترور و از بین میبردند، که یکی از این شهدای بزرگوار که جایگاه ویژهای در بین مردم رنجان دارد، شهید«مرتضی عزتی» معلم زنجانی است، معلمی که به جرم آگاه کردن مردم و دانشآموزان از جنایات منافقین به شهادت رسید.
شهید مرتضی عزتی اول مرداد ماه ۱۳۳۸ در منطقه سعدی جنوبی و کوچه مسجد یِری پایین در خانوادهای مذهبی و سنتی در زنجان دیده به جهان گشود و تحت تربیت و کفالت خانوادهاش به سن هفت سالگی رسید و در طی این زمان، وضع اجتماعی و خانوادگی و مذهبی در روح لطیفش موثر و وجودش با خوبیها و بدیها و شادیهای محیط زندگی خود آشنا شد.
عشق به معلمی ...
مقطع ابتدایی را در مدرسه هنر زنجان به پایان رسانده و بعد از اتمام این دوره و مقطع راهنمایی در دبیرستان محمد منتظری ثبت نام کرد و دروس متوسطه نظام قدیم را در این مدرسه با شور و علاقه فراوان فراگرفت.
بعد از اخذ مدرک سال چهارم دبیرستان، عشق زیاد به معلمی، او را به دانشسرای تربیت معلم زنجان کشاند و با ثبت نام در این مرکز آموزشی، دوره دو ساله دانشسرا را طی کرده و فارغ التحصیل شد.
مرتضی از اوایل دانشآموزی فردی کنجکاو و فعال بود و این بود که نسبت به حوادثی که پیرامونش میگذشت تابع محض نبود، بلکه فکر میکرد و میپرسید و اهل چون و چرا بود.
مرتضی جوانی سر به زیر و مطیع و چشم و گوش بسته نبود، در عین حال آدمی بود پذیرای حق و نسبت به خویشان و دوستان بسیار با گذشت و مهربان و خوشرو بود، شهید عزتی بعد از فارغ التحصیلی از دانشسرا ازدواج و حاصل این وصلت یک پسر و یک دختر است.
بعد از چندی برای گذراندن دوره سربازی به گرگان رفت. دوره سربازی وی مقارن بود با بحبوحه انقلاب اسلامی ملت طاغوت زده ایران، و این زمان فرصتی بود برای شکوفائی آرمانهای انسانی و شخصیت مذهبیاش، که از بدو طفولیت به همت پدری آگاه، بذر عشق به قرآن و عترت پیامبر در دلش پاشیده شده بود.
مرتضی از جمله سربازان و نظامیان آگاهی بود که فعالیت انقلابی و سیاسی خود را در پادگان به طور مخفیانه آغاز و به دنبال پیام امام امت مبنی بر فرار سربازان از پادگانها و تخلیه مراکز نظامی و پیوستن به صف انقلابیون مسلمان، از پادگان فرار و مخفیانه به زنجان برگشت، وی در رابطه با تظاهرات خیابانی و بیدارسازی توده مردم شروع به فعالیت کرد و چندین بار تحت تعقیب ساواک قرار گرفت.
مرتضی در درگیری های خیابانی و تظاهرات عمومی مردم بر علیه رژیم محمدرضا پهلوی نقش هماهنگ کننده و در بعضی راهپیمائیها با دادن شعارهای بیدارگر علیه رژیم، زبان رسای مردم انقلابی بود.
بعد از فروریختن پایههای کاخ سلطنت شیطانی رژیم پهلوی، شهید عزتی به عضویت کمیته انقلاب اسلامی در زنجان درآمده و در تعقیب و دستگیری عناصر ضد انقلاب که در فکر توطئه علیه انقلاب نوپای اسلامی بودند، کوشش همه جانبهای داشت. وی به علت لیاقت و شایستگی و روحیه شجاعتش بعد از چندی در مقام یکی از مسوولین کمیته انقلاب اسلامی قرار گرفت.
پس از انحلال کمیتهها در زنجان و تشکیل سپاه پاسداران و پیدایش ثبات نسبی در کشور، با توجه به تناسب شغلیاش، به آموزش و پرورش برگشته و در یکی از روستاهای زنجان به تدریس مشغول شد، او در این مدت از نزدیک با فقر مادی و فرهنگی روستائیان میهنش، که میراث نظام پوسیده شاهنشاهی بود، آشنائی پیدا کرد.
درگیری با متنافقین ...
وی خود را در قبال این محرومان همچون خادمی متواضع پنداشته و با خدماتی که در این روستا کرد چنان قلوب اهل ده را بخود جلب کرد که همواره او را یاور و درد آشنای خویش میپنداشتند و به او مهر میورزیدند. شهید عزتی بعد از چندی به روستای دیگری انتقال یافت و در این روستا نیز مشغول خدمت به مردم محروم شد و در همین وقت به بسیج مستضعفین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی راهآهن رفت و با شور و علاقهای فراوان به خدمات انقلابی ادامه داد.
آمدن مرتضی به بسیج راهآهن مصادف با اوجگیری توطئههای بنی صدر ملعون و منافقین کوردل در کشور و نابسامانی جو سیاسی کشور بود و چندی نکشید که بسیج راهآهن کانون خیزش قهر انقلابی حزب الله علیه نفاق و کابوس وحشت برای ضد انقلاب شد.
بعد از اعلان جنگ مسلحانه منافقین علیه خط امام و امت مسلمان و آغاز درگیریهای خونین خیابانی در نقاط مختلف کشور، در شهر زنجان نیز بین منافقان و حزبالله در خیابان سعدی و چهارراه انقلاب درگیری به وجود آمد.
بعد از این حادثه بسیج راهآهن نیروهایش را به خانههای تیمی منافقین گسیل داشت و در مدت کمتر از یک هفته، دهها خانه تیمی تسخیر و وسایل نظامی و تشکیلات زیادی از این تارهای عنکبوتی کشف و ضبط و در اختیار مقامات قرار گرفت.
شهید عزتی در بسیج ایثارگرانه کار میکرد به طوری که ماشین جیپش ۲۴ ساعته در خدمت بسیج بود و حتی پول بنزین ماشینش را غالبا از جیب خودش میپرداخت و همین رفتارها و خوش خلقی و لیاقت و شجاعت و گذشت و هوشیاری او و کار بدون توقع پاداش مالی و تنها برای رضای خدا و خدمت به انقلاب باعث شد که بسیج راهآهن و شخص شهید عزتی که نقش حادی در جریانات مردمی داشت مورد توجه دوست و دشمن و عامل ایجاد بغضها و حبها شود و همین امر برای تنگ چشمان کوته بین به ظاهر انقلابی و دشمنان کوردل غیر قابل تحمل بود.
آقا داداش ...
سردار منصور عزتی برادر مرتضی عزتی و از یادگاران و فرماندهان هشت سال دفاع مقدس در این زمینه با بیان اینکه ما ایشان را به توصیه مادرمان«آقا داداش» صدا میکردیم، میگوید مادرمان تنها فرزند خانواده خودش بود و برادر و خواهری نداشت برای همین همه گمشدههایش را در آقا مرتضی میدید و عاشق وی بود.
میگوید در اوایل انقلاب و خیزش انقلابی امام نشریات معمولا به خانه ما میآمد و ما آنها را در میان انقلابیون زنجانی توزیع میکردیم و در بین آنها بیانیههای امام را هم به دست مریدان و طرفدارانش میرساندیم.
سردار با بیان اینکه ساواک به رفت و آمدهای خانه ما مشکوک شده بود، میگوید یک روز چند تن از نیروهای ساواک به خانه ما ریختند و خانه ما را زیر روز کردند تا چیزی به درد بخور برای پرونده سازی به دست بیاورند.
برادر شهید ادامه میدهد از قضا همان روز در خانه ما بیانیههای امام بود و خوشبختانه تا رسیدن آنها ما بیانیهها را در زیر بستری که مادر بزرگ مریضمان روی آن خوابیده بود پنهان کردیم. ساواک هر چه گشت به در بسته خورد و ما در واقع آن روز جان سالم بدر بردیم.
سردار عزتی با اشاره به اینکه مرتضی از همان دوران جوانی عاشق امام بود و بیانیهها و سخنرانیهای ایشان را دنبال میکرد، میگوید؛ شهید بزرگوار خانه ما را به یکی از مکانهای انقلاب در زنجان تبدیل کرده بود، ساختن شعار با شعرا و مداحان زنجانی از کارهای وی بود.
وی میگوید بعد از پیروزی انقلاب مرتضی که در تربیت معلم درس میخواند به یک آموزگار دلسوز تبدیل شده بود و در مدارس به درس دادن مشغول بود، اما پس از تاسیس جهاد سازندگی وارد جهاد شد و در راستای محرومیت زدایی با دوستان خود تلاش میکردند.
خدمت به محرومان در روستاها ...
سردار عزتی میگوید با ورود شهید بزرگوار به جهاد سازندگی دور جدید از زندگی پر برکت ایشان آغاز شد با شور و شعف خاص در جای جای استان در راستای اجرای فرامین امام اقدام میکردند و روز و شب برایشان معنی نداشت.
وی میگوید؛ با توجه به وضعیت استان زنجان در اوایل انقلاب و درگیریهایی که رخ داد، برخی بچهها متاسفانه با توجه به فعالیت گروهکها با خروج آیتالله سید عزالدین حسین(ره) از زنجان و با توجه به توجیه گری بالای سازمان مجاهدین جذب این گروه شدند، البته برخی از بچهها با آغاز افراطیگری گروه منافقان و دست به اسلحه بردن آنها بازگشتند، ولی برخی از بچهها برنگشتند و در سازمان ماندند.
این فعال انقلابی با بیان اینکه کم کم با به انحراف کشیده شدن سازمان درگیریها زیاد شد و آنها با بچههای سپاه درگیر شدند، تا اینکه کار به درگیریهای مسلحانه کشید، ادامه داد در زنجان اکثرا گروه فرقان فعال بود.
عزتی با بیان اینکه یک تیم ترور سازمان مجاهدین در همان اوایل به دست سپاه متلاشی و از بین رفت ادامه میدهد؛ آنها در زنجان بیشتر در کارهای فرهنگی حضور داشتند و مرکز شهر از سبزهمیدان تا چهار راه به مکان فعالیت آنها تبدیل شده بود و مرتضی نقش مهمی در مقابله و مبارزه با آنها و در این راه هم به شهادت رسید.
و سرانجام رسیدن به آرزوی شهادت ...
سرانجام فعالیتهای شبانهروزی این معلم فداکار به جایی منتهی شد که نوکران سرسپرده شرق و غرب عرصه را بر خود تنگ دیدند و بعد از چندین بار تهدید، او را در خیابان توحید (حافظ ابروی سابق) سر کوچه شهید مجتبی محمدی ساعت 17 و 30 دقیقه آماج گلولههای دو منافق موتور سوار قرار گرفت و با اصابت 7 گلوله از سر و سینه، روح خستگی ناپذیرش به ملکوت اعلی پیوست. مردم شهیدپرور او را سریع به اورژانس بیمارستان شفیعیه رساندند که به علت خونریزی مغزی به خیل شهدا پیوست.
انتهای پیام/2308