برترینها: غمبار است که برای یکی، فقط دخترِ خردسالِ "یک زنِ معترضِ کشته شده" که بر مزار مادر میگرید، مهم است و دیگری فقط از پسر بچه معصومی به نام آرتین که اعضای خانوادهاش را در حمله تروریستی به شاهچراغ از دست داده میگوید و هر دو فراموش میکنند که همه کودکانی که در این ایام یتیم شدهاند، کودک و معصوم و مظلوم هستند و باید برای همهشان بزرگی کرد و مراقبشان بود و در عین حال، نگذاشت کودکان بیشتری یتیم شوند. قاعدتاً باید هنوز آنقدر انسانیت و عطوفت داشته باشیم که موضوعات انسانی را سیاسی نکنیم.
تصویر بالا توسط وبسایت عصر ایران منتشر و در فضای مجازی بازتاب فراوانی داشت.
رسول اسدزاده طی یادداشتی درباره این تصویر نوشت: گاهی کمرِ ادبیات برای توصیف و روایت یک صحنه میشِکَنَد و فقرِ واژهنامه عیان میشود. چند روز پیش که نگاهِ مات و مبهمِ آرتین با دستی زخمی روی تخت بیمارستان در قاب یک عکاس نقش بست، نوشتم " او حتی نمیداند زندگی چیست چه برسد به مرگ " هنوز نگاههای آن کودکِ جان بهدر برده از جنونِ کلاشینکف در شیراز از اذهان پاک نشده که تصویر کودکی دیگر حقارتِ زبان را برای توصیف آلام و عواطف بشر به رخ ما میکشد. دخترک در کنار خاک مادر زانو زده و پنجه در خاکِ گور برده است. دخترکی که دیگر میداند مرگ چیست. حالا او مانده و یک عمر برای تجربه یتیم ماندن... یتیم ماندن از مادر... اینگونه است که کلمات سِتَرون میشوند ولی باز این ادبیات است که تلاش میکند با زبانی قاصر و بضاعتی اندک، حرفی بزند. پنجههای کوچکِ این دختر در خاکِ وطن یادآور شعری است از شیرکو بیکس که احمد شاملو آن را اینگونه ترجمه و بازسُرایی کرده است : ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺷﺎﺧﻪﯼ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺮﺩﻡ/ ﺷﺎﺧﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﺍﺯ ﺟﺎ ﭘﺮﯾﺪ/ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﺮﺩﻡ/ ﺗﻨﻪﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﻪ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﺮ ﺁﻣﺪ/ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺗﻨﻪﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻓﺘﻢ/ ﺧﺎﮎ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﻟﺮﺯﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺳﻨﮓ ﻧﺎﻟﯿﺪ/ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮐﻪ ﺧﻢ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺧﺎﮎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ/ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮐﻮﺭﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ضجّه ﺑﺮ ﺁﻣﺪ....
طبق تصاویر و خبرهای منتشره، یک طلبه بسیجی به نام آرمان علی وردی نیز در جریان ناآرامی های اخیر توسط عده ای که هم اکنون دستگیر شده اند، شکنجه و سپس در همان حال رها شده است تا جان خود را از دست بدهد. در فیلم کوتاهی که از آخرین ساعات عمر او در فضای مجازی منتشر شده، آثار ضرب و شتم بر بدن خونین او کاملاً مشخص است. پیکر او دیروز با عنوان شهید مدافع امنیت در تهران تشییع شد.
در این باره چند نکته را باید متذکر شد؛ در ادامه این مطلب با عصر ایران همراه ما باشید
۱- ابتدا باید بر سبیل انسانیت به خانواده او تسلیت گفت؛ هر چند داغ جوان، دردی نیست که با تسلیت و تعزیت، به آرامش بدل شود؛ نیز جا دارد به خانواده های قربانیان دیگر وقایع 45 روز اخیر نیز فارغ از این که دارای چه گرایش هایی بوده اند تسلیت گفته شود. همه آنها انسان های دارای حق حیات بوده اند و اینک جان شیرین خود را از دست داده اند؛ از مهسا امینی گرفته تا آرمان علی وردی و بقیه و بقیه و بقیه که ای کاش هنوز زنده بودند و نیازی به تسلیت و همدردی نبود!
۲- "سلب حق حیات"، حتی در نگاه کسانی که به مجازات اعدام باور دارند، صرفاً در اختیار دادگاه صالح و منحصراً در چارچوب قانون میسر است. هیچ کدام از کسانی که در وقایع غمبار یک و نیم ماه گذشته جان خود را از دست داده اند، در هیچ دادگاهی محکوم به مرگ نشده بودند. تمسک به دفاع مشروع نیز در این باب مقبول نیست چرا که دفاع مشروع، فقط در جایی است که جان انسان در خطر است و صرفاً در حد رفع خطر و دفاع از خود می توان، به کسی که خطری غیرقانونی را متوجه انسان کرده، آسیب زد و از مهلکه گریخت.
۳- صحنه دردناک شکنجه آرمان علی وردی، صحنه های کتک زدن ماموران پلیس در خیابان ها و نیز متقابلاً ضرب و شتم ها و شلیک هایی که علیه معترضین صورت می گیرد، حتماً برای دشمنان ایران که در لندن و ریاض و تل آویو و آمریکا نشسته اند جذاب است و سوژه های پربیننده ای برای ایران اینترنشنال و بی بی سی و رادیو فردای آنها تامین می کند ولی برای هر ایرانی که دل در گرو مهر میهن دارد، فارغ از این که چه کسی می زند و چه کسی خورد، به معنای واقعی کلمه دردناک است و تو گویی ضربه هایی که آنان بر یکدیگر می زنند، تیغ هایی است که بر دل انسان های وطن دوست کشیده می شود.
غمبار است که برای یکی، فقط دخترِ خردسالِ "یک زنِ معترضِ کشته شده" که بر مزار مادر می گرید، مهم است و دیگری فقط از پسر بچه معصومی به نام آرتین که اعضای خانواده اش را در حمله تروریستی به شاهچراغ از دست داده می گوید و هر دو فراموش می کنند که همه کودکانی که در این ایام یتیم شده اند، کودک و معصوم و مظلوم هستند و باید برای همه شان بزرگی کرد و مراقب شان بود و در عین حال، نگذاشت کودکان بیشتری یتیم شوند. قاعدتاً باید هنوز آنقدر انسانیت و عطوفت داشته باشیم که موضوعات انسانی را سیاسی نکنیم.
۴- وقتی به جای گفت و گو و به رسمیت شناختن سلائق مختلف در یک کشور 85 میلیون نفری، هر که قدرت بیشتری دارد، می کوشد حرف خود را به کرسی بنشاند و دیگران را به حاشیه براند (و در این فقره فرقی هم بین اصولگرا و اصلاح طلب نیست)، هنگامی که اعتراضات به حق شنیده نمی شود تا اغتشاش نیز بدان افزون شود، در شرایطی که دشمنان بیرونی هم نقش آفرینی های خود را دارند و در حالی که با شاهکارهای مسوولان در محدود کردن رسانه های داخلی، مرجعیت رسانه ای به خارج منتقل شده است، تشدید تنش و بر زمین ریختن خون ایرانیان توسط ایرانیان در داخل ایران، هر چند بسیار تاسف انگیز و رنج آور ولی قابل پیش بینی بود و هست و باید "به قید فوریت" چاره ای برای آن تمهید شود.
به خاطر ایران، به خاطر مردم ایران، به خاطر اسلام، به خاطر آرتین ها و مهساها و آرمان ها و اصلاً به خاطر خودتان، این کارها را انجام دهید و نام تان را به عنوان خردمندانی که در لحظه درست، تصمیم درست گرفتند و ایران را نجات دادند، در تاریخ به ثبت برسانید. امروز می توان این کارهای بزرگ را انجام داد ولی تضمینی وجود ندارد که فردا هم بشود و به تعبیر حکیمانه حضرت علی علیه السلام "الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ" فرصت مى گذرد، چونان که ابرها مى گذرند... .