هنگامیکه نام آنتونی بلینکن به عنوان گزینه بایدن برای وزارت خارجه مطرح شد، مصاحبهای از او در شبکههای اجتماعی بازنشر شد؛ مصاحبهای مربوط به پنج سال پیش با یک شخصیت عروسکی در تلویزیون. آن زمان، بلینکن معاون وزیر خارجه بود و در مصاحبه با گروور Grover، عروسک آبیرنگ گفت: همه ما چیزهایی برای یاد دادن و یادگرفتن داریم حتی آن موقع که فکر میکنیم هیچ وجه اشتراکی میان ما نیست.
این بهترین جملهای بود که میتوانست تفاوت شخصیتی و رفتاری او را با مایک پمپئو نشان دهد. آنطور که اطرافیانش میگویند، بلینکن به لحاظ رفتار و خلق و خو، در نقطه مقابل پمپئو ایستاده است. به همان نسبت که پمپئو از موضع تکبر و غرور حرف میزند، بلینکن با سلاح تواضع کار خود را پیش میبرد.
چرا تواضع؟ چون به گفته او "کارهای زیادی در داخل کشور داریم تا انجام بدهیم و به امور بیرونی برسیم. چون بسیاری از مشکلات جهان به ما مربوط نیست ولی بر زندگی ما تاثیر میگذارد. "
یک آمریکایی در اروپا
آنتونی بلینکن بیش از آن که آمریکایی باشد، بین المللی است. ۲۳ فروردین ۱۳۴۱ در نیویورک بدنیا آمد. پدرش دونالد بلینکن یک دیپلمات عالی رتبه بود؛ از یهودیانی با تبار مجارستانی. با این حال او بیش از آنکه وامدار پدر باشد، قدردان پدرخواندهاش است. مردی از بازماندگان هولوکاست که با مادرش ازدواج کرد و او را با خود به پاریس برد.
در پاریس به مدرسه رفت و همانجا بود که گیتارزدن را یاد گرفت. در فارغ التحصیلی، ترانهای از پینک فلوید به نام "آجری دیگر از دیوار" را نواخت. فوتبال یاد گرفت و سودای فیلمسازی به سرش افتاد.
عادت به فوتبال بازی کردن را تا زمانی که در دولت اوباما مشغول به کار شد، از دست نداد. در آن زمان در تیم کارکنان وزارت خارجه بود و هر هفته با دیپلماتهای خارجی و روزنامهنگاران مسابقه میداد.
راب مالی که در پاریس با بلینکن هم مدرسهای بود درباره او میگوید: تونی در پاریس یک آمریکایی بود. با همان فرهنگ و ارزشهای یک آمریکایی آن هم در شرایطی که اطرافش ضدآمریکاییان زیادی قرار داشتند. او در عین حال میدانست نگاه یک فرانسوی به آمریکا چگونه است".
بلینکن بعدها به آمریکا بازگشت و در هاروارد علوم اجتماعی خواند. در آن زمان عضو شورای سردبیری یک نشریه دانشجویی شد. فارغ التحصیل شد و در نیویورک و پاریس کارآموزی وکالت کرد.
حسرت فرصتهای از دست رفته
رسانههای اروپایی میگویند مهارتهای دو زبانه بلینکن اعصاب فرسوده شریکان غربی آمریکا را آسوده خواهد کرد. آنها اطمینان پیدا میکنند که آمریکا به عنوان یک بازیکن تابع مقررات به تیم بازگشته است.
هرچقدر پمپئو خشک و خشن است و شق و رق و محکم حرف میزند، زبان بلینکن نرم است. میگویند عادت به خود انتقادی دارد و همین دو خصوصیت برای برقراری هر رابطهای کافی است.
بلینکن را روح منفصل بایدن هم خواندهاند. او در دو دهه نزدیک به بایدن بود. ابتدا در شورای امنیت ملی دولت بیل کلینتون مشغول به کار شد و در سال ۲۰۰۲ مشاور سیاست خارجی بایدن شد. در رقابت ناکام بایدن در انتخابات ۲۰۰۸ همراه او بود و پس از آنکه بایدن معاون اوباما شد به عنوان مشاور امنیت ملی او به کاخ سفید برگشت.
چهره او در گوشهای از عکس مشهور دولت اوباما قابل مشاهده است، عکسی که در آن مقامات دولت در حال مشاهده به دام افتادن بن لادن هستند.
در دو سال پایانی دولت اوباما او معاون وزیر خارجه شد و اکنون پس از بازگشت به ساختمان وزارت خارجه حسرت آن دوران را میخورد، حسرت فرصتهای از دست رفته.
بلینکن به سی بیاس نیوز گفت: "ما نتوانستیم جلوی از دست رفتن بسیاری از زندگیها را بگیریم. در جلوگیری از بیخانمان شدنها شکست خوردیم. غم آنها اغلب اوقات مرا رها نمیکند."
بلینکن جزو امضا کنندگان نامه سرگشاده به اوباما در سال ۲۰۱۸ هم بود که در آن به حمایت آمریکا از عربستان درجنگ یمن اعتراض شده بود. امضا کنندگان نامه نوشته بودند این حمایت نه تنها به محدود کردن یا پایان جنگ کمکی نکرده بلکه به چک سفید امضای ترامپ انجامیده که ویرانیهای بسیاری به بار آورده است.
با این پیشینه، انتظار میرود او در دولت بایدن به سمت پایان درگیری نظامی آمریکا در این منطقه برود.
هرچند برخی نسبت به حضور بلینکن در وزارت خارجه آمریکا خوشبین هستند ولی رشیده طلیب نماینده کنگره که حامی حقوق فلسطینیان است میگوید امیدوارم او نخواهد مرا در انتقاد از نتانیاهوی نژادپرست و سیاستهای غیرانسانی او ساکت کند.
گیتاریست و آوازخوان
دیپلمات دمکرات در دوران روی کار آمدن ترامپ بخت خود را در عرصههایی غیر از سیاست هم آزموده است. در این مدت دو ترانه خواند که البته چندان نگرفت. ترانه نخست او را کاری آماتور همراه با شوخ طبعی ارزیابی میکنند ولی ترانه دوم او کمی جدیتر است اما شاهکار نیست. ترانهای که ارزش درنگ را دارد.
استفان تامپسون منتقد موسیقی میگوید" این ترانه با کارهایی که اسلاف بلینکن همچون مادلین آلبرایت و الکساندر هیگ خواندند، قابل قیاس نیست. با این حال باید جشن گرفت که مسئولان سیاسی میخواهند دستی در هنر داشته باشند. اگروزیر خارجه احساس کند ارزش دارد آواز بخواند میتواند به همدردیهایی بینجامد که به آن نیاز داریم".
امیدواری چینیها
کارشناسان و محافل دیپلماتیک و رسانهای چین از روی کار آمدن بلینکن استقبال کردهاند. لوشیانگ تحلیلگر آکادمی علوم اجتماعی پکن میگوید فکر میکنم بلینکن پنجرهای باز خواهد کرد که امکان گفت و گوی دو طرف را فراهم میکند.
وانگ یونگ مدیرمرکز مطالعات آمریکایی در دانشگاه پکن هم میگوید در مقایسه با مایک پمپئو که با چین آشنایی نداشت و ذهنیتی جنگ سردی داشت، بلینکن عملگراتر است. با وزیرخارجه بلینکن، زمینه همکاری در تغییرات آب و هوایی، بهداشت عمومی و کنترل بیمارهای همهگیر مانند کووید ۱۹ وجود دارد. در عین حال که رقابت در تعیین دستورات منطقهای و بین المللی هم در جریان خواهد بود.
بلینکن پیش از این از رویکرد دولت ترامپ نسبت به چین انتقاد کرده و آن را بیاثر دانسته است. او جداسازی اقتصاد آمریکا از چین را مردود میداند و معتقد است این کار غیرواقعی و در نهایت ضد تولید است.
میتوان از هم اکنون پایان آن دیپلماسی در آمریکا را به شکلگیری "دیپلماسی گرگ های مبارز" درچین انجامید را اعلام کرد، اما اینکه واشنگتن کدام روش را برای حل اختلافات با چین در پیش خواهد گرفت، هنوز مشخص نیست.
اجماع سازی در عرصه بین المللی و بازگشت به برجام
بلینکن معتقد است "یک کشور هرچقدر هم قدرتمند باشد نمیتواند به تنهایی در عرصه جهانی موفق شود" به همین خاطر در مقابل سناتورهایی که میخواستند صلاحیت او را برای وزارت خارجه محک میزدند، گفت: "مطمئن هستم آنقدر قدرت داریم که بتوانیم دیگران را برای رسیدن به هدف مشترک بسیج کنیم".
این همان نکته ای است که محمد جواد ظریف به عنوان تفاوت اساسی سیاست خارجی بایدن با ترامپ می بیند.
ظریف به روزنامه اطلاعات گفت " سیاست خارجی آقای بایدن تفاوت اساسی با سیاست خارجی دوره ترامپ دارد. بر این اساس که دنبال ائتلاف سازی و اجماع سازی جهانی است. همه کسانی راهم که از دوران اوباما با خود همراه کرده، افرادی هستند که در اجماعسازی جهانی نقش قابل توجهی دارند. او با ارائه یک گفتمان منطقیتر میتواند کشورهای بیشتری را دور خود جمع کند".
گفته شده او همراه با بایدن تیمی از کارشناسان را تشکیل میدهد و سیاستی فرایندمحور در پیش خواهد گرفت. البته برای این کار باید وزارتخانهای به شدت تضعیف شده، تهی و ناکارآمد و مملو از ایدئولوگهای نالایق را بازسازی کند که چیزی از دیپلماسی نمیدانند.
او اگر بخواهد موفق شود باید بر خلاف ترامپ و پمپئو که تیمی از مردان و زنان بله قربانگو در اطراف خود جمع کرده بودند، تیمی از رقبا برای نبرد داخلی بسازد و با آنها بهترین ایدهها را برای آینده طراحی واجرا کند.
بلینکن در مذاکرات هستهای در تیم مذاکره کننده آمریکا حضور نداشت و به هیچ جلسهای نیامد ولی میگویند در مقامی که بود؛ علیالقاعده از جزییات مذاکرات و توافقات آگاه بود. این یعنی، نه تنها از صفر شروع نمیکند، که احتمال زیاد دارد از همان نقطهای به مسیر ادامه دهد که دولت اوباما تمام کرد.
او نگاهی مثبت به توافق هستهای ایران دارد و معتقد است توافق هستهای به رغم محدودیتهایش موفق عمل کرده و شدیدترین بازرسیها را درمورد ایران به همراه داشته است.
همچنان که از مشی او انتظار میرود، قصد دارد همراه با "متحدان و شرکای آمریکا" بار دیگر یک صف تشکیل دهد و زمینه دستیابی به توافقی دیگر را فراهم کند. توافقی که به گفته او "طولانیتر و مستحکمتر" باشد. اینکه آیا در دوران او آمریکا به توافق هستهای بازخواهد گشت؟ بلینکن میگوید: اگر ایران به اجرای تعهداتش بازگردد، ما نیز این کار را خواهیم کرد. با این حال وزیر خارجه آمریکا برآورد میکند که تا آن زمان راهی طولانی در پیش است و در طول این مسیر، واشنگتن گامهای تهران را زیر نظر دارد.
تیم دیپلماسی کهنهکار در ایران
برای دستگاه دیپلماسی ایران، تا آنجا که وزیر امور خارجه، معاون سیاسی و نماینده دائم در سازمان ملل گفته اند، تفاوتی نمیکند که چه کسی در راس وزارت خارجه آمریکا باشد. ملاک ارزیابی برای ایران، سیاستها و گامهای عملی است.
ایران تا این زمان تاکید کرده که گام اول را باید آمریکا بردارد و آن هم رفع تحریمها علیه ایران است. با این اوصاف تحریمهای ایران سد بزرگی پیش پای او است.
با این حال روش متفاوت وزیر خارجه کنونی آمریکا در ایران هم روشی همسان میطلبد. ایران آن طور که با پمپئو برخورد میکرد با بلینکن رفتار نخواهد کرد. پمپئو درشت میگفت و درشت هم میشنید اما بلینکن را به نرمخویی میشناسند و این یعنی ایران هم نیاز به ادبیات دیپلماتیک متناسب دارد، و نیز در پیش گرفتن روشی که در عین حفظ چارچوبهای ترسیم شده و عبور نکردن از خطوط قرمز و چارچوب امنیت ملی بتواند به خوبی پاسخگوی تاکتیکها و روشهای دولت کنونی آمریکا باشد.
اگر تیم دیپلماسی آمریکا کهنهکار است، ایران نیز نیازمند تیم دیپلماتهای کهنه کار است.