رحلت پیامبر و شهادت امام حسن مجتبی
داغی اگر نبود که گریان نمیشدیم
لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم
«یا ایّها الرّسول» بدون دعای تو
از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم
یا اینکه گوشه چشم اباالفضل تو نبود
ما از تبار حضرت سلمان نمی شدیم
بی حبّ خاندان تو در خانه کَرَم
جایی نداشتیم و مهمان نمی شدیم
ما امت تو ایم و علی هم کنار توست
آئینه ات نبود نمایان نمی شدیم
ما پای غربت نوه هایت نشسته ایم
ورنه شبیه نم نم باران نمی شدیم
هم ناله های امشب مولای امتیم
ما سوگوار رحلت بابای امتیم
در جان مسلمین چو آذر گذاشتند
بر جان شیعیان دو برابر گذاشتند
آه از نهاد اهل ولایت بلند شد
بر سینه تا که داغ پیمبر گذاشتند
آقای من! بزرگ قبیله ز داغ تو
بر روی خاک عرصه ی محشر گذاشتند
هستی گریست تا نوه هایت رسیده و
با گریه روی سینه ی تو سر گذاشتند
تو باغبان امتی و جای اجر تو
یک شاخه یاس را وسط در گذاشتند
با رفتنت مصیبت زهرا شروع شد
داغ پسر به سینه ی مادر گذاشتند
در کوچه ها غرور علی را کسی شکست
در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست
نوحه شهادت امام حسن مجتبی
سینه پُرِ شرارِ ناله و آه
دل زِ ازل با وِلای تو همراه
سَیّدُنا آقا یا رسولَ الله
سَیّدُنا آقا یا رسولَ الله...
مرغ دلم میزنه پر یا مولا
به مدینه حرمِ آرزو ها
دم میگیره یا محمد یا زهرا
سَیّدُنا آقا یا رسولَ الله...
مکتب تو رحمته و عنایت
بندگی و کرمه و هدایت
جانِ همه عالمین به فَدایت
سَیّدُنا آقا یا رسولَ الله...
راه شما راهِ عروج و عزّت
کن تو دعا برای ما زِ رحمت
تا که بشیم دور از گناه و غفلت
سَیّدُنا آقا یا رسولَ الله...
کن نظری که بِشیم از دل و جان
در رَهِ دین وَ مسیرِ شهیدان
خادمای راه عترت و قرآن
سَیّدُنا آقا یا رسولَ الله...
شاعر: امیر عباسی
متن نوحه شهادت امام حسن مجتبی
شد کشته حسن به زهر کینه غوغا شده در شهر مدینه
آتش زده این عزا به سینه غوغا شده در شهر مدینه
از داغ صبور بی قرینه غوغا شده در شهر مدینه
هنگامه درد و غم رسیده
شور دو عزا به هم رسیده
بر خانه عشق و مهر و ایمان
دست سپه ستم رسیده
آتش زده زهر آب و الماس
بر سینه شاه صبر و احساس
وای از غم در وطن غریبی
کاشانه شده قتلگه یاس
شد کشته حسن به زهر کینه غوغا شده در شهر مدینه
شوری به دل مدینه برپاست
هرسو نگری شیون و غوغاست
واضح به تمام پهنه شهر
بییاوری حسن هویداست
در معرکه وداع دلگیر
سوی بدن امام تدبیر
از دست ستم شده روانه
باران کمان و بارش تیر
سرمنزل ایمان و یقین بود
روشنگر راه مومنین بود
مظلومتر از پدر فدا شد
شاهی که نماد حفظ دین بود
بیلشکر و بیسپاه، جان داد
بیجرم و بلا گناه، جان داد
تا آب درون کوزه نوشید
پرپر زد و خفت و آه ، جان داد
شد کشته حسن به زهر کینه غوغا شده در شهر مدینه
تابوت حسن به دوش یاران
هنگام وداع غصه داران
وای از صف عمال امیه
شد جسم جنازه تیرباران
یک لشکر زر خرید در شهر
یک کوزه ، پر از شراره زهر
وای از جگر به خون نشسته
یک خواهر چشمان چنان بحر
شد کشته حسن به زهر کینه غوغا شده در شهر مدینه
هم صاحب غسل و هم کفن بود
مدفون شده در خاک وطن بود
از وضع بقیع و کربلا گو
مظلوم تر از حسین ، حسن بود
در سوگ حسن اگر بنالیم
آزرده دل و شکسته بالیم
از سوز درون چو سروری گو
در فکر بقیع و یک وصالیم
شد کشته حسن به زهر کینه غوغا شده در شهر مدینه
شاعر:محمدرضا سروری
متن نوحه رحلت پیامبر
ماتم گرفت حال و هوای مدینه را
پوشید کعبه رخت عزای مدینه را
خاکم به سر که دست اجل تیشه بر گرفت
وز پا فکند نخل رسای مدینه را
رُکن علی شکست ز فقدان مصطفی
در برگرفت خاک، صفای مدینه را
زین غم که در محاق نهان ماه یثرب است
ابر عزا گرفت فضای مدینه را
ای دل بیا چو شاخه حنانه ناله کن
بنگر به ناله ارض و سمای مدینه را
آدم گریست تا که ملائک به روی دست
بردند سوی سدره هُمای مدینه را
جسم نبی سه روز زمین ماند و آسمان
سایه فکند کرب و بلای مدینه را
بر بام بیت وحی برافراشت دست کفر
از دود درب خانه لوای مدینه را
دردا که جای تسلیت، از کین، عدو شکست
آئینه رسول نمای مدینه را
دردا که دشمنان جلوی چشم فاطمه
بستند دست عقده گشای مدینه را
تسکین شود مگر، دل زهرا در این عزا
بسرود «رستگار»، عزای مدینه را
سید محمد رستگار
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته