سفری که بازگشت ندارد (پژمان بختیاری)

بیتوته شنبه 14 آبان 1401 - 22:49


 شعرهای پژمان بختیاری

 

خاری ز گـلستان جهان چـیدم و رفتم

در دود دل سـوختـه پیچیـدم و رفتم

نادیده و نشناختـه چـون اشـک یتیمان

از دیده بـه نوک مـژه غـلتیدم و رفتم

نقـش هنـر مدعیـان خوانـدم و دیدم

وآیینـه ی صاحـب نظـران دیـدم و رفتم

باعشق زبان بازسر عـقـل و خـرد را

در مغلطـه و سفسطـه پیچیـدم و رفتم

با کوشش بسیـار ازین دفـتر مغلـوط

خواندم ورقی چند ونفهمیـدم و رفتم

گفتم ز حکیمـان ره این راز بپرسم

چون دیدمشان هیج نپرسیـدم ورفتم

اکنون که مهیای سفرگشته ام ای دوست

آن به که نگویم که چه ها دیدم و رفتم

افسانه چه خوانم؟چو یکی کرمک شبتاب

لختی به لجـن زاردرخشیـدم و رفتم

یارب تو مرا خواندی و خود راندی و من نیز

دامن ز جهـان تو فرا چیـدم و رفتم

گفتم چه بود راز ازل سرّابـد چیست

پاسخ نشنیـدم ز تو رنجیـدم و رفتم

گفتی نخورد گندم و گـفتی نخورم می

من هم چو پدرحرف تو نشنیدم و رفتم

بر مرگ من ای خلق بخندید که من نیز

در ماتمتان دیـدم و خندیدم ورفتم

  

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

منبع خبر "بیتوته" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.