اولین گام ازدواج، خواستن و به اصطلاح، «خواستگاری کردن» است؛ اما در مورد اینکه این خواستن ابتدا باید از سوی جنس مذکر مطرح شود یا مونث، حکم قطعی وجود ندارد. گرچه عرف و فرهنگ هر جامعه ای ممکن است نگاه خاصی به این مسئله داشته باشد.
آنچه این روزها شاید قدری بیش از پیش به چشم بیاید، طرح موضوع ازدواج از جانب دختران است؛ زیرا امروزه دختران با این استدلال که زمانه تغییر کرده و به اصطلاح همه چیز مدرن شده است و نیز این باور که درخواست خواستگاری از سوی مردان مختص زنان قدیمی بوده است، این امر را عادی و عاری از هرگونه اشکال می دانند و بسیاری از آنان معتقدند که این امر، مطلقا آسیب زا و مشکل ساز نیست چرا که در دین ما هیچ دستور خاصی در این زمینه داده نشده است؛ پس منعی برای خواستگاری دختران از پسران وجود ندارد.
در هر حال نه تنها در جامعه ما، بلکه در بسیاری از جوامع، از زمان های بسیار دور نیز رسم بر این بوده است که تقاضای ازدواج از جانب مردان مطرح شود اما در بسیاری از مواقع این سنت شکنی برای خانواده ها قابل درک نیست و در نتیجه به آسانی آن را نمی پذیرند و حتی گاهی در این زمینه هم مشکلاتی مشاهده شده است.
معمولا در خواستگاری سنتی، ابتدا مادر و خواهر پسر برای آشنایی می آیند و پس از پسندیدن دختر، پسر را همراه خود می آورند که البته در این میان دختر تاییدکننده نهایی است اما آیا حقیقتا در امر ازدواج و انتخاب صحیح برای یک عمر، این کاری درست و بجاست؟
حال اگر در این میان دختری به پسری علاقمند باشد، برای ازدواج با او و ابراز احساساتش چه باید بکند تا شخصیت و عزت نفسش هم حفظ شود؟ اصلا چرا مردان باید به خواستگاری بروند؟ اینها مهمترین سوالاتی هستند که این روزها به ذهن بسیاری از دخترها خطور می کند؛ به خصوص کسانی که ساختارهای سنتی را نمی پسندند و به دنبال نوآوری هستند.
برای یافتن پاسخ این پرسش ها در این شماره گفتگویی با جناب آقای دکتر شیری، پزشک و دانش آموخته روانشناسی یونگ از دانشگاه آکسفورد و نیز مدیر مرکز «خانه توانگری طوبی» ترتیب دادیم که در ادامه می خوانید...
لطفا در ابتدا تعریفی مختصر و جامع از «خواستگاری» ارائه دهید.
- خواستگاری مقدمه ای برای آشنایی دو طرف از یکدیگر و خانواده هایشان است. این امر، یک اتفاق با رسمیت حقوقی و اجتماعی است؛ یعنی ما به عنوان یک خانواده و نهاد اجتماعی می خواهیم مورد بررسی واقع شویم و همچنین بررسی کنیم که آیا می توانیم با فرد مورد نظر پیمان زناشویی ببندیم و او را وارد زندگی مان کنیم یا خیر. همچنین از این طریق می خواهیم پیوندی میان خود و خانواده مان با طرف مقابل و خانواده اش برقرار کنیم.
اصولا به چه دلیل آقایان از خانم ها تقاضای ازدواج می کنند؟
- این مطلب با سرشت و طبیعت انسان در ارتباط است و معمولا براساس عرف و قوانین اجتماعی حاکم در جامعه صورت می گیرد اما اصلی ترین دلیلش آن است که مردادن باید مسئولیت اداره زندگی را قبول کنند و به اصطلاح، سکاندار کشتی زندگی باشند و زنان بهتر است نقش سرنشین این کشتی را داشته باشند؛ البته این به معنای ضعف زن نیست؛ بلکه اگر سکانداری را به زن بدهیم، به دلیل بار سنگین مسئولیت زندگی، عملا او را پیر کرده ایم و کمتر مردی حاضر است نقش خود را به عنوان حامی و جنگجو با فاعلیت همسرش جابجا کند و هر مردی نمی تواند سرنشین باشد! ساختار روانی مرد طوری ساخته شده است که تلاش کند، بجنگد، حمایتگر باشد.
آیا برای طرح این موضوع از جانب خانم ها منعی وجود دارد؟
- منعی وجود ندارد. زن می تواند به مرد مورد علاقه اش ابراز عشق و علاقه کند که البته اگر این کار، غیرمستقیم صورت گیرد، تاثیر مثبت بیشتری بر روی مردانی دارد که نیاز به تشویق زنان دارند.
آیا تقاضای ازدواج و خواستگاری از سوی زنان می تواند دارای پیامدهایی باشد؟
- در اینجا باید این دو مفهوم را از یکدیگر تفکیک کنیم. پیشنهاد تقاضای ازدواج و ابراز احساسات قلبی به طرف مقابل، مرد و زن ندارد اما «خواستگاری» بار حقوقی دارد؛ یعنی مرد از این طریق می خواهد بگوید من صلاحیت دارم و می توانم که کشتی زندگی مشترک را هدایت کنم و مسئولیت و اداره یک خانواده را عهده دار شوم. این باید مردانه باشد و اینکه مثلا زنی با گل و شیرینی به خانه مردی برای خواستگاری برود، برای شأن و منزلت یک زن خوب نیست اما پیشنهاد ازدواج از سوی زن در قالب جملات و بیان مناسب به مرد به هیچ عنوان زشت نخواهد بود.
به نظر شما اعلام آمادگی فرد برای ازدواج یا همان «خواستگاری» از لحاظ روانشناختی بر روی طرف مقابل چه اندازه می تواند موثر باشد؟
- خواستگاری مقدمه ازدواج و اولین گام برای ورود به زندگی مشترک و تشکیل خانواده است؛ همانطور که یک زن برای «مادر شدن» و ورود به دنیای مادری، در طی 9 ماه بارداری آماده نقش پذیری می شود، فردی که در جریان خواستگاری قرار می گیرد نیز آماده ازدواج و نقش پذیری به عنوان همسر خواهد شد که این عنوان، با مسئولیت پذیری، تعهد و ... همراه خواهد بود.
به نظر شما آیا تقاضای ازدواج از کسی که با او رابطه دوستی و عاشقانه داریم، صحیح است؟
- رابطه دوستی یا عاشقانه با یک رابطه رسمی کاملا متفاوت است؛ زیرا افراد تا زمانی که رابطه شان شکلی رسمی به خود نگیرد، شاید بسیاری از خصوصیات ذاتی شان را افشا نکنند. ممکن است بسیاری از این افراد که با آنها رابطه دوستی یا عاشقانه برقرار می کنیم، دوستان خوبی برای ما باشند اما زمانی که در نقش همسری قرار می گیرند، متفاوت رفتار کنند. شاید اگر دختر بداند در اینگونه روابط آینده جدی تری وجود دارد، می تواند با آرامش و امنیت خاطر بیشتری، بهترین و قوی ترین خصوصیات درونی و زنانه اش را برای آن پسر آشکار کند و در اینصورت است که طرفین به شناخت بهتری دست می یابند.
باور و اعتقادی در جامعه امروزی حاکم شده است که براساس آن خواستگاری ها شکل جدیدی به خود گرفته اند و ما بیشتر اوقات از مردم می شنویم که معتقدند زمانه عوض شده است؛ یعنی گاهی دختران به پسران پیبشنهاد ازدواج می دهند؛ در حالی که برخی خانواده ها آن را «سنت شکنی» می دانند و از نظر آنها، این الگو پذیرفتنی نیست. شما در این خصوص چه نظری دارید؟
- هنگامی که به سراغ نقش های اجتماعی می رویم، مبجوریم در طول تاریخ مجموعه ای از مباحث و تغییرات را درک کنیم؛ در حال حاضر نقش زنان در جامعه کنونی بسیار پررنگ تر از گذشته است و با حضور بی سابقه نسلی از زنان جوان دهه 50 و 60 روبرو هستیم که در تاریخ ایران به لحاظ نقش آفرینی، سطح تحصیلات، اشتغال، درآمدزایی، خانه داری و ... بی نظیر بوده اند. واقعیت این است که توانمندی های دخترانمان تغییری اساسی داشته است؛ در حالی که هنوز هم مردان بر طبق الگوی 50 سال پیش، نقش های اجتماعی زنان را می پذیرند و قوانین اجتماعی و فرهنگ قبلی جامعه ما به همان شکل و شدت برای نسل جدید پاسخگو نیست و مشکلاتی را به همراه دارد. در واقع طی سال های اخیر، تحولاتی میان زنان رخ داده است که می توان آن را «انقلاب خاموش زنان ایرانی» نامید.
منظور شما از «انقلاب خاموش زنان ایرانی» چیست و این تحول شامل چه مواردی می شود؟
- اتفاقی که رخ داده، این است که دختر پذیرنده نسل گذشته، در حال حاضر مادر دختری است که امروز آن دختر بیش از آنکه پذیرنده باشد، فعال، توانمند، موثر و مستقل عمل می کند و در بسیاری از موارد، این دختر جایگاه شغلی و تحصیلی خوبی نیز در جامعه کنونی دارد. دخترانی که خط مشی تعیین می کنند، افکاری سیستماتیک (نظام مند) دارند و قابلیت، تاثیرگذاری و نقش مهمی را در جامعه ایفا می کنند و در نتیجه از هر حیث قابل تحسین هستند.
در تعریف مرد و زن، فاعلیت همیشه به مردان و انفعال و پذیرندگی به زن داده می شود اما مشکل اصلی اینجاست که ما اکنون در بحث ازدواج جوانان با دو فاعل روبرو هستیم و اینجاست که این مفهوم، دچار یک تعارض شده است. به بیان دیگر دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند.
بر طبق توضیحات شما اگر به دختر بگوییم تو انتخاب کننده نیستی؛ بلکه انتخاب شونده ای، او در شرایط سختی خواهد بود. به نظر شما راه چاره چیست؟
- من به این دخترها حق می دهم؛ چرا که آنها نیز حق انتخاب دارند اما حال اگر بناست که شما هم در این انتخاب موثر باشید، توصیه ام به دختران این است که در این مورد ابتدا کاملا موضوع را بررسی کرده و شخصی را انتخاب کنند که از نظر ادراک همسطح خودشان باشد.
به نظر شما علت اصلی کاهش آمار ازدواج چیست؟
- اظهارنظر در این خصوص، به جامعیتی بیش از سواد و تجربه حرفه ای نیاز دارد. شاید یکی از عواملی که شخصا برای مجرد ماندن دختران موفق ایرانی یافته ام، عدم تعادل میان توانایی های دختر و داشتن احساس صمیمت در کنار همسرش است. به عقیده من زمانی که یک دختر دستاوردهای زیادی دارد، خیلی باید مواظب باشد؛ به طوری که نباید امتیازات و جنگجویی های خودش را در مذاکرات عاطفی با مرد به گونه ای نشان دهد که مرد احساس کند نمی تواند سکاندار آن زندگی باشد!
در برخی موارد، دختران فکر می کنند داشته هایشان ارزشی است که باید مطرح شود تا امتیاز بیشتری بگیرند؛ در حالی که نمی دانند با این کار، در واقع از خودشان سلب امتیاز می کنند. مردها از اینکه زنی داشته هایش را به رخشان بکشد، خوششان نمی آید؛ آنها دوست ندارند زنان مراقب آنان باشند و به نوعی در نقش مادر یا معلم آنها ظاهر شوند. مرد سالم زن را برای زن بودنش دوست دارد؛ البته مردانی هم هستند که بازی را طور دیگری فهمیده اند و دقیقا زن را برای کار کردن و زحمت کشیدن و درآمدزایی می خواهند تا تنبلی و بی دستاوردی خویش را جبران کنند! گاهی ما شاهد هستیم دخترانی در سنین پایین یا بدون تحصیلات دانشگاهی توانسته اند ازدواج های خوبی داشته باشند در حالی که دخترانی با شرایط بسیار خوب تحصیلی، شغلی و ... اما با سن بیشتر، موفق به ازدواج نشدند.
متاسفانه امروزه برخی دختران خود را در میدان رقابت با پسران می بینند و به اصطلاح، مسابقه ای را شروع کردند که قصد دارند در آن، مانند پسران رشد کنند اما باز راضی نیستند و خود نمی دانند دنبال چه می گردند؟ اما دخترهایی که دست از این جدال توسعه و کسب و کار ... برمی دارند، بسیار عاقل و با تدبیر هستند؛ زیرا اجازه می دهند سایر بخش های روانی شان مثل نیاز به ازدواج، مادر شدن و ... آشکار شود و روح شان به آرامش برسد. متاسفانه بسیاری از دختران نمی دانند «مادر شدن» چه تاثیرات خارق العاده ای بر روی زندگی شان دارد و بسیار باعث تاسف است که برخی دختران، تعمدا سعی دارند به طریقه مردانه زندگی را بچشند و نقشی مردانه ایفا کنند؛ تا جایی که مادر شدن برایشان افت دارد و حرف های نسنجیده می زنند و باورهای نادرستی در این زمینه دارند؛ در حالی که باید بدانند نباید از طبیعت زنانه خویش خارج شوند.
برخی بر این باورند که اگر خانمی به مردی ابراز عشق کند، به اصطلاح، خود را بی شخصیت کرده است. آیا این باور صحیح است؟
- البته این امر، بستگی به ظرفیت طرف مقابل دارد که اگر غیرمستقیم مطرح شود تعلق خاطر بیشتری ایجاد خواهد کرد. ابراز احساسات بیان عشق و علاقه باید به روش مناسب صورت گیرد و از همه مهمتر برای اینکه زن چنین احساسی نداشته باشد، باید قبل از گفتن این عبارت تمام جوانب را بسنجد و با توجه به نظام ارزشی خود و خانواده شان و شخصیت طرف مقابل و ادراک او اقدام کند؛ چرا که این امر باعث می شود احساس خود را ابراز کند که در این صورت حتی اگر جواب منفی بشنود، نه تنها چیزی را از دست نمی دهد بلکه هیچ وقت برای سکوت و تأمل خود حسرت نمی خورد. در واقع او این کار را برای کسب آرامش خود انجام می دهد.
بهترین شیوه بیان تقاضا و پیشنهاد ازدواج به مرد مورد علاقه فرد به چه طریق است؟
- توصیه ام به دختران این است که اگر مدتی صبر کردند و پیشنهادی از جانب پسر دریافت نکردند، دیگر به انتظار آن فرد نباشند و خودشان تکلیف خود را مشخص کنندو اگر طرف مقابل او را برای ازدواج نخواست، رابطه با او را برای همیشه قطع کنند.
عشق، دلیری می آورد و این علامت صدق عشق است! لازم است دختر نظام ارزشی اش را چک کند و مطمئن باشد خوشبختی که محصول قاطعیت و حسابگری های صحیح باشد، به مراتب مهمتر از خوشحالی و سرخوشی عاشقانه ای خواهد بود که موقت و وابسته به شرایط است؛ البته این عرض بنده توهین به عشق نیست؛ بلکه توصیه ام مدبرانه زیستن است.
پیشنهاد من این است که دختر در یک گفتگوی دلنشین، مدبرانه از ویژگی های مثبت آن پسر که در طول رابطه مشاهده کرده است، یاد کند و خاطرات مشترک قابل اعتماد جهت آینده سازی را به علاوه زوایای خاص بودن مرد را به او نشان دهد؛ چرا که این، یک مسیر امن و بالغانه است. در این حالت اگر طرف مقابل نفهمید و درک نکرد، بهتر است دختر او را رها کند و باقی عمر خود را به پای چنین فردی هدر ندهد.
بدانیم به قول آقای سهیل رضایی، بعضی چیزها حل کردنی و بعضی دیگر هضم کردنی است. وقتی می توانیم خودمان تعیین تکلیف کنیم، اشتباه است منتظر تصمیم طرف مقابل بمانیم. مدل درست این است که دختر از ویژگی های خاص او تعریف کرده و پیشنهادش را در قالب ابراز عشق و علاقه بیان کند و بگوید: «اینکه می گویم اجبار نیست اما من تو را دوست دارم و در کنارت احساس خوشبختی می کنم و با وجود خواستگارهایی که دارم، خود را در کنار تو خوشبخت می بینم و ...» به این نحو با رعایت حیا، ارزش و منزلت دختر نیز حفظ می شود.
در پایان چنانچه توصیه ای دارید، لطفا بیان کنید.
- حقیقتا به این موضوع که آدم ها باید با عاشقی ازدواج کنند اعتقادی ندارم؛ از این جهت که عاشقی یک اتفاق است که در روان عاشق رخ می دهد اما در ازدواج فرد بیش از این درگیر است و پای یک قرارداد اجتماعی، تعهد و ... در میان است. ما باید قبل از انتخاب همسر حسابگری جدی داشته باشیم و نسبت ها را در نظر بگیریم. ازدواج تنها تصمیم مهم زندگی نیست. تقریبا هیچ تصمیمی مهم ترین نیست؛ تصمیماتی نظیر ادامه تحصیل، یافتن شغل، مهاجرت، فرزنددار شدن و طلاق در زندگی مهم هستند و برآیند این تصمیمات است که فردیت ما را شکل می دهد.
الزاما هر ازدواجی خوب نیست و هر طلاقی بد نیست؛ عنصری که باعث خوب یا بد شدن است کیستی و مسئولیت پذیری شماست! امیدوارم همسری را انتخاب کنید که مانع تلاش شما نشود و کسی باشد که در کنارش طعم واقعی عشق و خوشبختی را بچشید.
منبع:مجله موفقیت