سریال جریان پس از حواشی بسیاری که داشت، دوباره پخش شد و حالا در روزها و شبهایی که حواس کمتر کسی به سریال و سرگرمی است دارد راه خودش را میرود. جیران البته در کارنامه حسن فتحی کار چندان قابل توجهی نیست و به جرات جزو ضعیفهای فتحیست اما خب چون کار پر از مولفههای محبوب سریالهای ترکی و کلمبیاییست تا حدی دیده شده. پیشتر جیران با آن سکانس جسورانه «عادت ماهیانه» خبرساز شده بود و حالا و به تازگی سکانسی که ظاهرا آغاز همخوابگی دو کاراکتر سریال هست، توجه برخی از مخاطبان را به خودش جلب کرده، این بار البته نمیشود نامش را «جسارت» گذاشت، ما اینجا فارغ از هرگونه پیشداوری نگاهی به این سکانس و کلیت «جیران» انداختهایم:
انتظار میرفت «جیران» با بازیگران مطرح و شناخته شدهاش، موجی در شبکهی نمایش خانگی به راه بیندازد و بینندگان زیادی برای خودش دست و پا کند، اما ضعفهای سریال در همان قسمتهای اول، دلِ خیلیها را زد و به مذاق بینندگانش خوش نیامد. دلایل ضعف سریال «جیران» را زیر ذرهبین قرار دادهایم تا بهتر متوجه ایرادها و ضعفهای سریال شویم.
مشخص نیست حسن فتحی با چه متر و معیاری بهرام رادان را برای بازی در نقش ناصرالدین شاه انتخاب کرده است. همهی ما سالهاست رادان را به خاطر فیزیک و چهرهاش در نقش جوانهای خوشتیپ امروزی دیدهایم و واقعا ظاهر این بازیگر خیلی خوب برای این نقشها جواب میدهد. صدا، لحن و میمیک صورت رادان به درد بازی در نقش شخصیتهایی مثل شاهان قاجاری نمیخورد و چنین انتخابهایی به کلیت یک اثر ضربه میزند.
باور کردن رادان در نقش ناصرالدین شاه بیشتر شبیه به شوخی است. باید از فتحی دلیل این انتخاب را پرسید. رادان با تمام گریمهایی که روی صورتش انجام شده باز هم شباهت زیادی به ناصرالدین شاه ندارد. حتی جنس بازیاش نیز نمیتواند چنین حسی را به بیننده منتقل کند که الان در حال دیدن ناصرالدین شاه است.
بسیاری از ما با خاطره سریالهای تاریخیای مانند «هزار دستان»، «روزی روزگاری» یا «شب دهم» فتحی خاطره داریم و با سریالهای تاریخی خوب و قوی آشنا هستیم. قطعا ساختن سریال تاریخی کار بسیار دشواری است و کسی که پی ساختن چنین سریالی را به تنش میمالد، باید کار درخوری بسازد تا زحمات خود و گروهش به هدر نرود. یکی از اصلیترین ضعفهای «جیران» به این موضوع بر میگردد که نمیتواند فضا و حس و حال یک سریال تاریخی را برای بینندهاش تداعی کند. «جیران» بیشتر شبیه یک سریال روستایی است که در هر زمان و مکانی میتواند اتفاق بیفتد. متاسفانه کلیت سریال در مورد ساختن فضایی تاریخی و تلاش برای باورپذیر کردن آن بدون نتیجه مانده است.
یکی از دلایل موفقیت «شهرزاد» به حضور نویسندهای موفق به نام نغمه ثمینی در کنار فتحی برمیگشت. ثمینی از نمایشنامه نویسان مطرح کشور است که تواناییهای زیادی در نگارش موقعیتهای عاشقانه دارد. بخشی از داستان و دیالوگهای عاشقانهی «شهرزاد» محصول تواناییهای ثمینی بود و او با قلم جادوییاش بخش مهمی از بار سریال را به دوش میکشید. در «جیران» دیگر ثمینی در کنار فتحی حضور ندارد و اینجا بهتر میتوان تاثیر یک نویسندهی زبردست و توانا را فهمید. هرچند فتحی سعی کرده خلا ثمینی را با حضور احسان جوانمرد پر کند اما باز سطح کاری ثمینی تفاوتهای زیادی با جوانمرد دارد. ثمینی با قلمش جادو میکرد و قدرت اثر کلام را در موقعیتهای مختلف میدانست و با کارش دیالوگهای و موقعیتهای جذاب ترسیم میکرد.
اصرار فتحی به بازی دادن به پسرش و سپردن نقشهای اصلی به او در چنین مواقعی کار خودش را میکند و به سریال ضربه میزند. امیرحسین فتحی بازیگر سطح بالایی نیست و با آن نحوهی دیالوگگویی نباید هر نقشی را به او سپرد، ولی خب او پسر کارگردان است و باید نقشهای اصلی را تصاحب کند! امیدواریم فتحی و پسرش پس از دیدن دوبارهی «جیران» متوجه این نکته شوند که هر نقشی را نباید به خاطر نسبتهای خانوادگی به همدیگر بدهند. بازی فتحیِ پسر در «شهرزاد» تا حدودی قابل قبول است و او این بار هم سعی کرده همان تیپ را بار دیگر اینجا پیاده کند.
سازندگان سریال فکر کردهاند که نمیتوان تمام قسمتها را با ماجرای عشقی ناصرالدین شاه و خدیجه و سیاوش پر کرد پس سعی کردهاند با آوردن فکتهایی تاریخی و گفتن دیالوگهایی در رابطه با کشورداری و وضعیت مملکت، خرده پیرنگهایی را به داستان اضافه کنند. اما ای کاش فتحی و جوانمرد با مطالعهی بهتر و دقیقتر تاریخ تنها به گفتن چند دیالوگ تاریخی و فکتهایی که همهی ما میدانیم بسنده نمیکردند. بخشهای تاریخی سریال را انگار از کتاب تاریخ مدارس نوشتهاند و بیشتر دیالوگها حالتی شعاری به خود گرفتهاند.
فتحی برای بالا بردن جذابیت داستان از همان حربهی «شهرزاد» استفاده کرده است که اینجا خیلی جواب نداده است. ایجاد مثلثهای عشقی و طرح رقابتی عاشقانه میان عشاق یکی از تکنیکهای کلیشهای فیلم و سریالسازی در دنیاست. ترکیهایها استاد ساختن این مثلثهای عشقی هستند و بیشتر بار داستانشان را بر همین رقابتهای عشقی میاندازند.
کارگردان «جیران» نیز با درست کردن یک مثلث عشقی سعی در خلق موقعیتهای عاشقانه داشته ولی باید در نظر داشت که همیشه این مثلثهای عشقی نتیجه نمیدهد. اگر این تمهید فتحی در «شهرزاد» جواب داده قرار نیست حتما همین تکنیک در سریال دیگری جواب بدهد. دلیل اصلی شکل نگرفتن چنین مثلث عاشقانهای به ضعف شخصیتپردازی در سریال برمیگردد. شخصیتهای سریال بقدری خام و سطحی پردازش شدهاند که سخت میتوان با آنها ارتباط گرفت. اگر در «شهرزاد» ما با شخصیتهای پخته و ملموس روبهرو بودیم در «جیران» با شخصیتهایی الکن مواجه هستیم که نمیگذارند بیننده به آنها نزدیک شود.
اما با تمام این تفاسیر تلاش این گروه در تابوشکنی و عدم کلیشه در فیلم و سریال ایرانی ستودنیست و میتواند مسیر تازهای را به ارمغان بیاورد. نظر شما در مورد این سریال چیست؟ اگر شما هم جزو بینندگان این سریال عاشقانه تاریخی هستید نظر خود را با ما در میان بگذارید