به گزارش اقتصادنیوز، تا پیش از برگزاری بیستیمن نشست حزب کمونیست چین، بسیاری از ناظران از این رویداد تحت عنوان نمایشی برای مانور قدرت شی جین پینگ، رئیس جمهوری چین یاد می کردند؛ پیش بینی که به همراه حاشیه هایی محقق شد.
حالا«شی» که قدرتی فراتر از مائو به دست آورده به یکه تاز میدان سیاست این کشور تبدیل شده؛ کشوری که در داخل با چالش هایی چون کاهش رشد اقتصادی و پیامدهای کووید صفر روبروست و بیرون از مرزها، درگیر تنش های نظامی با همسایگان و رقابت برای تغییر نظم لیبرال حاکم است.
ریچارد هاس، رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا با انتشار یادداشتی در باب چین و تایوان و همچنین آمریکا در همین سایت، به آینده چین در عصر تازه قدرت نمایی «شی» اشاره دارد؛ او با انتشار مقاله ای در شورای روابط خارجی ضمن اشاره به چالش های داخلی و فرامرزی پکن؛ به رویکردهای احتمالی که رهبر چین برای خروج از بن بست می تواند بدان ها متوسل شود اشاره دارد و تلاش می کند نتایج حاصل از آن را پیشتر پیش بینی کند.
مقاله ریچارد هاس در دو بخش توسط اکوایران ترجمه شده که بخش نخست آن تحت عنوان « آغاز عصر یکه تازی شی» در ادامه آمده است:
آنچه در جریان کنگره بیستم حزب کمونیست چین گذشت، هرچند تعجب آور نیست اما نشان می دهد که شی جین پینگ درجه ای از قدرت را اعمال می کند که بسیاری آن را دست کم گرفته بودند؛ گزاره ای که ممکن است صرفا یک بار در تاریخچه حزب کمونیست ثبت شده باشد. پس می توان گفت، آنچه امروز قابل پیش بینی است؛ چین «شی» است. این واقعیت پیامدهای خاصی به دنبال دارد. برخی نتایج حاصل از آن می تواند مثبت باشند چرا که امکان تصمیم گیری روشن، اتخاذ سیاست های منسجم و اجرایی شدن منظم آنها هموار می گردد.
به لحاظ نظری، اقتدار آشکارا به صاحبان قدرت این فرصت را می دهد تا اهداف بلند مدت خود را با لحاظ کردن ملاحظات کوتاه مدت در اولویت قرار دهند.در چین،کمپین مقابله با فساد «شی» به روشنی پر و بال بسیاری را در هم شکست دشمنان قدرتمندی را رویاروی رهبر حزب قرار داد.در حالی که این کمپین سیاسی بود اما فساد حاکم را مهار و پیشرفت های معناداری را به نام«شی» ثبت کرد؛ رخدادی که سلفش را آزار داد.
اما مشکلات چین احتمالا به تمرکز بیشتری نیاز دارد؛ گزاره ای که ما در سایر نظام های استبدادی که در چارچوبش قدرت به شکل شخصی متمرکز است، شاهد هستیم. نخست؛ بوروکراسی غالبا فلج می شود و در انتظار تصمیم یک فرد است. انجام تصمیم دشوار خواهد شد مگر آنکه رهبر یا رهبران توافق کرده و زیر دستان را برای اجرای آن فرمان توانمند سازند. تصمیم ها را می توان خودسرانه و بدون لحاظ کردن گزینه ها و هزینه های معقول و مناسب اتخاذ کرد، در حالی که مشاوران غالبا از صحبت و ارائه دیدگاه های خود در هراس هستند. پس زمانی که چهره ای اقتدارگرا تصمیم اشتباهی می گیرد، غالبا تغییر آن دشوار خواهد بود. علاوه بر این احتمال اشتباه محاسباتی افزایش خواهد یافت.
این بدین معنا نیست که دموکراسی ها در برابر اشتباه ها مصون هستند؛اما دموکراسی ها محدودیت های بیشتری را بر آنچه رهبران قادر به انجامش هستند، تحمیل می کنند، ورودی های متنوع تری را برای تصمیم سازی امکان پذیر ساخته و مهم تر از همه، آنها توانایی بیشتری برای تصحیح اشتباه ها پس از انجام و شناسایی خطاها دارند. این موضوع به بحث ما مرتبط است چرا که « شی» اشتباهاتی را مرتکب شده است.
رویکرد قاطعانه «شی» در عرصه سیاست خارجی در ارتباط با کشورهای همسایه، از استرالیا گرفته تا هند، کره جنوبی و ژاپن و همچنین اروپا؛ زمینه ساز نوعی بیگانگی در روابط پکن و این گروه از بازیگران شده است. نتایج نظرسنجی عمومی در ارتباط با چین، گویای این واقعیت است. او در آستانه آغاز یک نبرد وحشیانه، غیر قابل توجیه و پر هزینه علیه اوکراین، رابطه ای بدون محدودیت را با روسیه پوتین امضا کرد؛ نبردی که آنچه را که به لحاظ تاریخی در هسته اصلی سیاست خارجی چین در قاب تعهد تعریف شده بود را نقض کرد. عدم تجاوز، احترام به تمامیت ارضی و حاکمیت دیگران و پرهیز از هرگونه مداخله در امور داخلی، اصولی بود که در این جنگ نقض شد و چین نادیده گرفت.
سیاست های «شی» در ارتباط با تایوان، هدف پکن برای اتحاد با تایپه را بیش از بیش دور از دسترس قرار داده است. در داخل کشور، پایبندی « شی» به اصول سیاست کووید صفر، همراه با نقش برجسته تر دولت در اقتصاد و سرکوب صنعت خصوصی، به عملکرد اقتصادی این کشور آسیب رسانده است. برای تمرکز بر سیاست خارجی، باید گفت دوران پنهان کاری دنگ شیائو پینگ به پایان رسیده است.
چین به رهبری «شی» در حال اثبات خود در عرصه جهانی است. «شی» معتقد است که زمان چین فرا رسیده و او مایل است برای پیگیری منافع این کشور ریسک بیشتری کرده و هزینه بالایی را متحمل شود.ما می توانیم این الگو را به درستی رصد کنیم، از نظامی سازی در دریای جنوبی چین گرفته تا درگیری مرزی با هند، تحریم های اقتصادی علیه استرالیا، کره جنوبی، فیلیپین و دیگر بازیگران و افزایش فشارها بر تایوان.
ما همچنین نشانه های نگران کننده ای را در افعال سیاسی که چین انجام نخواهد داد، می بینیم. چین از همکاری با سازمان بهداشت جهانی با حفظ شواهد در باب ویروس کووید 19 و علیرغم سوال های قانونی در مور منشا ان خودداری کرد. هیچ مدرکی مبنی بر استفاده چین از اهرمی که در اختیار دارد برای تاثیرگذاری بر سیاست های تهاجمی کره شمالی وجود ندارد در حال که چین در تامین تسلیحات روسیه قدمی برنداشته( حداقل در حد دانش من) اما کماکان خریدار انرژی این کشور است و در این فرایند هزینه جنگ را تامین می کند.
با نگاهی به یک دهه پیش، به این نتیجه می رسیم که «شی» تغییر نخواهد کرد در عوض بدون نیاز به نگاه کردن به فعل و انفعال های کنگره بعدی، می توان پیش بینی کرد که در آینده شاهد ادامه روندهای مشابه و کاهش دو برابری وفادارانش باشیم.حزب کمونیست چین و گروهی از رهبران پکن ، برای چندین دهه، بخش عمده ای از مشروعیت داخلی شان را به واسطه عملکرد اقتصادی شان به دست آورده اند. چنین رشدی دیگر امکان پذیر نیست.
سیاست های نادرست کووید، اصلاحات اقتصادی متوقف شده، خشکسالی، بیکاری، حباب های مالی همگی فشارهای داخلی را افزایش می دهند. خطر این است که چین برای جبران ناکامی های خود در خارج از مرزهای این سرزمین و بازی با کارت ملی گرایی به دنبال چه کاری است.
پاسخ بدین سوال می تواند دوره سوم و بالقوه ریاست « شی» را با خطری بزرگ روبرو کند. «شی» به روشنی خود را همتراز با مائو، بنیانگذار این کشور می داند اما مشخص نیست که او چه دستاوردی برای توجیه این قیاس دراختیار دارد. اگر رشد اقتصادی متوقف شود، «شی» ممکن است به گزینه دیگری متوسل گردد تا بدین طریق میراث خود را حفظ کند؛ گزینه بالقوه می تواند تایوان باشد.«شی» ممکن است برای انجام چنین کاری متحمل هزینه اندکی شود چرا که چشم انداز روابط این کشور با ایالات متحده از میان رفته است. امروز سوء ظن عمیقی در ارتباط با چین در سراسر خطوط حزبی آمریکا با من به اشتراک گذاشته شده است.
ادبیاتی که در سند استراتژی امنیت ملی که اخیرا توسط دولت بایدن منتشر شده به کار رفت، نشان داد که چین تنها رقیب آمریکا است که هدفش تغییر شکل نظم بین المللی از طریق دستیابی به قدرت اقتصادی، دیپلماتیک، نظامی و فن آوری بیشتر و پیشرفته تر است. این ادبیات می تواند به راحتی توسط دونالد ترامپ هم تولید و تکرار شود.
به بیانی دیگر، این مقوله احتمالا نماینده تفکر آمریکایی است، صرف نظر از انچه در انتخابات میان دوره ای پیش رو یا انتخابات ریاست جمهوری 2024 اتفاق بیافتد.
پس عصر حمایت آمریکا از ظهور چین؛ به عنوان بازیگری که خواهان ادغام در نظم بین المللی موجود بود به امید آن که به کشوری بازتر، بازار محورتر و صلح طلب تر تبدیل شود پایان یافته؛ از همین رو ایالات متحده با اکراه چین را باور دارد و برای کاهش سرعت رشد اقتصاد چین و محدود کردن کنش های خارجی اش خیز برداشته است.