ایران جامعهای است که برای بسیاری از تغییرات حداقل طی ۱۵۰سال اخیر در مواجهه با تجدد پیشتاز است. به هر حال کشوری که در کمتر از یک قرن دو انقلاب بزرگ «مشروطه» و «انقلاب اسلامی ۵۷» را پشت سر گذاشته نشان میدهد که چقدر مطالبات بالا و والایی داشته و این مطالبات وقتی با شرایط سیاسی و حاکمیتی ناسازگار بوده، جامعه را به سمت انقلابها کشانده است.
جدا از انقلابها هم جامعه را به سمت جنبشهای مختلف از جمله جنبش «ملی شدن صنعت نفت»، «۱۵خرداد» و...کشانده است. اما چیزی که منشا بروز وضعیت کنونی شده به نظر من از آنجا آغاز میشود که تغییرات شتابناک و پردامنه جامعه ایرانی کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
مگر نسل جوان انقلاب با نسل کهنسال دوران انقلاب تفاوت نسلی نداشتند، چطور در زمان انقلاب به هم رسیدند و هم را درک کردند، مگر در زمان اصلاحات این تفاوتهای نسلی میان جوانان و میانسالان وجود نداشت، چطور این هماهنگی ایجاد شد؟
نسل جوان در جستوجوی آن است که این تفاوتهایش دیده شود. اما میبیند در عرصههای مختلف وقتی بهرسمیت شناخته میشود که در هیات و قیافه نسل قدیم قرار داشته باشد نه در هیات و قیافه خودش.
نمیتوان آنچه که امروز در خیابان، دانشگاه، مدرسه و حتی پشتبام منازل شاهد آن هستیم را با تجربههای قبلی در سال ۵۷، دوران اصلاحات، سال ٨٨ و حتی اعتراضات سالهای ٩۶ و ٩٨ مقایسه کنیم. جنبش اخیر با همه نمونههای قبلی بسیار متفاوت است.
عاملیت زنان در این جنبش بسیار به چشم میخورد. ورود جوانان و نوجوانان در آن برجسته است. تبدیل دانشگاه های غیرسیاسی به دانشگاه های سیاسی به چشم میخورد.
خشونتی که در برخورد با معترضان وجود دارد، بسیار متفاوت است. نحوه انعکاس این خشونتها و حتی خشونتهای کلامی که رخ داده است. ادبیات متفاوتی که وجود دارد، همه و همه متفاوت است.
بیشتر بخوانید :
۲۱۲۲۰