همشهری آنلاین- علیالله سلیمی: کتاب پیشنهادی برای مطالعه در پایان این هفته، رمان«آینه باز» نوشته ناهید فرامرزی است که انتشارات هیلا آن را منتشر کرده است. این کتاب، سرگذشت دختر جوانی به نام مهرانه را روایت میکند که در سفری نمادین، مادربزرگش«زرناز خاتون» را از شهر تهران تا روستای محل زادگاهش در کلات ِزَریوار همراهی میکند. مهرانه از کلانشهر شلوغ تهران به روستای ساکت محل زادگاهش بر میگردد و با گذشتهای مواجه میشود که برای مدتی از آن دور بوده است. در مدت دور بودن مهرانه از زادگاهش، بخشی از شخصیت جدید او شکل گرفته است که اکنون با بازگشت او به روستا دچار تضادهای آشکاری در جهان بینی او نسبت به پدیدههای پیرامونش میشود. با توجه به اینکه دوران کودکی مهرانه در روستا گذشته و بخشی از مفاهیم دوران کودکی در وجود او نهادینه شده و مدتی زندگی در شهر بزرگی چون تهران، شخصیت او را متحول کرده است، او در مرز بین دو دنیای متضاد قرار میگیرد که گذشته و اکنون را به هم متصل میکند. با ورود مهرانه به روستا، گذشته او مانند آینهای در مقابلش قرارمی گیرد و نشانههایی از گذشته این شخصیت در برابر چشمانش جان میگیرد و او را دچار چالشهای جدی میکند. اینکه گذشته را باید کنار گذاشت و از کنار آن گذشت یا گذشته همواره مثل آینهای در برابر دیدگان ما قرار دارد و باید در آن نگاه و تأمل کرد. در بخشی از کتاب آینه باز میخوانیم: «انگار تمام راه را توی خواب و رؤیا دویدهام و پشت در رسیدهام. انگار از زمین و زمان جا ماندهام و تازه هوشیار شدهام. خانه عین سراب است. عین تکهای میان بودن و نبودن. از دور همان خانه بچگیهاست، با دری ساب خورده و بزرگ که مثل زنی ترشرو دست به کمر برده و سرپا ایستاده. هرچه نزدیکتر میروم لتههای موریانه خورده و پاشنه ساییدهاش بیشتر توی ذوقم میزند...»