به گزارش اقتصاد آنلاین، در واقع دروغگویی والدین و آرام کردن بی دردسر کودکان، برای والدین یکی از سادهترین راهها برای رسیدگی به آندسته از خواستههای کودکان است که بهر دلیلی خوب نیست. والدین باید توجه کنند اگر اغلب برای مقابله با عصبانیت فرزند در برابر شنیدن نه، به دروغ متوسل می شوند، تأثیر عمیقی بر رفتار حال و همچنین آینده او می گذارند.
بسیاری از والدین در مسیر تربیتی خود، اظهار داشته اند بارها برای اینکه در مسالمت آمیزترین شکل ممکن به خواسته کودک نه بگویند به دروغ گفتن متوسل شده اند. به رفتار اطرافیان خود توجه کنید که چند نفر از آن ها به فرزندان گفتهاند که امروز پارک و مغازه و غیره، تعطیل است تا مجبور نباشند به آن ها بگویند که اجازه ندارند بیرون بروند؟ والدین این کار را همیشه انجام می دهند، زیرا خوب جواب می دهد اما بستگی دارد خوب را چگونه تعریف کنید.
کودکانی که با دروغگویی والدین خود مواجه هستند وقتی بزرگ می شوند بیشتر دروغ می گویند و در مواجهه با چالش های روانی و اجتماعی با مشکلات بیشتری مواجه می شوند. نتایج مطالعهای که در ادامه به آن پرداخته شده است بر روی ۳۷۹ جوان سنگاپوری انجام شد، مشخص کرد شرکتکنندگانی که در کودکی به آن ها دروغ گفته میشد، در بزرگسالی مسائل بیشتری را از والدین خود پنهان میکردند. علاوه بر این، آن ها حتی به گونه ای با شخصیت خودخواه تری رشد کردند، احساس گناه و شرمندگی بیشتری تجربه می کردند و در مواجهه با چالش های روانی و اجتماعی نیز با مشکل بیشتری مواجه بودند.
دروغ های سفید بی ضرر به نظر می رسند و گوینده احساس می کند که استفاده از آن ها در مواقعی که در شرایط سختی گیر کرده است اشکالی ندارد. با این وجود، مطالعه جدیدی که توسط محققان در سنگاپور انجام شد نشان داد که حتی اندکی عدم صداقت با بچهها میتواند بر فرزندان تأثیر منفی بگذارد. این ها "دروغ های ابزاری" نیز نامیده می شوند و بسیار رایج هستند. در این زمینه میتوانید از مشاوره کودک نیز بهره مند شوید.
طی یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۳ از والدین ایالات متحده و چین، تقریباً نیمی از شرکتکنندگان آمریکایی گزارش دادند که به فرزندان خود دروغهای سفید مرتبط با بدرفتاری میگویند و اکثریت والدین در هر دو کشور حداقل یک دروغ از هر یک از سه دسته دیگر از دروغ هایی که مورد بررسی محققان قرار گرفت بود را می گویند. به طور خاص، محققان در مورد چهار دسته از دروغ ها پرسیده بودند که به شرح زیر است:
دروغهای مرتبط با غذا خوردن یا پرخوری عصبی: مانند اینکه باید تمام غذای خود را تمام کنید وگرنه کل صورتت جوش می زند.
دروغ های مربوط به رفتن یا ماندن در جایی: مانند اینکه اگر الان با من نیای، تو را اینجا می گذارم و می روم.
دروغ های مرتبط با پول: مانند اینکه امروز با خودم پول نیاوردم، می توانیم یک روز دیگر برگردیم.
دروغ های مرتبط با بدرفتاری: مانند اینکه اگر درست رفتار نکنی، با پلیس تماس خواهم گرفت.
برخی از والدین بیشتر از دیگران دروغ می گویند. سوال دیگر محققان این بود که آیا این روش تأثیری بر رفتار کودکان در بزرگسالی و سنین جوانی دارد؟ نتایج نشان داد بزرگسالان جوانی که بیشتر در معرض«فرزندپروری با دروغ گفتن» قرار گرفتند، احتمال بیشتری داشت که در بزرگسالی به والدین خود دروغ بگویند. آن ها همچنین سطوح بالاتری از ناسازگاری روانی را نشان دادند. از مشکلات رفتاری از جمله رفتار پرخاشگرانه و مشکلات شخصیت ضداجتماعی بیشتر رنج می بردند.
نتایج همبستگی منطقی نشان می دهد اما این نتایج لزوما در مورد همه ثابت نمی کند که دروغگویی والدین باعث ایجاد بی صداقتی و ناسازگاری روانی در بزرگسالی فرزندان می شود یا به بروز آن کمک می کند.
محققان پس از انجام مطالعه دقیق که در آن از شرکت کنندگان بزرگسالی که به نوعی توسط والدین دروغگو تربیت شده بودند خواسته شده بود چهار پرسشنامه را به صورت آنلاین تکمیل کنند، این نتایج را به دست آوردند. در اولین مورد، از آن ها خواسته شد که به یاد بیاورند که آیا والدین آن ها در مورد خوردنی ها، رفت و آمد ها، بدرفتاری کودکان و خرج کردن پول در دوران کودکی به آن ها دروغ گفته اند یا خیر.
پرسشنامه دوم از شرکت کنندگان خواسته بود تا به یاد بیاورند که در بزرگسالی چقدر به والدین خود در رابطه با موضوعاتی مانند فعالیت ها و انتخاب های خود دروغ گفته اند یا به اغراق کردن در مورد رویدادها پرداخته اند. در دو پرسشنامه آخر، شرکت کنندگان باید سوالاتی را پاسخ می دادند که میزان دشواری روانی-اجتماعی خود را گزارش کرده و تمایل آن ها به رفتار خودخواهانه و تکانشی را اندازه گیری می کرد.
در پایان مطالعه، نتیجهگیری شد که والدینی که به بچهها دروغ میگویند، فرزندان کوچک خود را در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به برخی مسائل رفتاری مانند پرخاشگری، قانون شکنی و رفتارهای مزاحمت گونه قرار میدهند.
افراد اغلب با موقعیتهایی مواجه میشوند که ترجیح میدهند در آن همکاری و مشارکت دو جانبه داشته باشند. این وضعیت همیشه به گزینه هایی منجر نمی شود که منافع فوری و خودخواهانه افراد را به حداکثر برساند اما معمولاً تا حدی انتظارات را براورده می کند و با بازده مثبت بلندمدت همراه است. بطور مثال همکاری مبتنی بر صداقت و اعتماد، در شکل دهی یک شبکه و دایره ارتباطی حمایتی، مفید واقع می شود.
لذا فرد با تکیه بر حمایت های اشخاص مورد اعتماد به سمت چالش های روزهای بعدی در آینده پیش می رود. اما اگر فرد نتواند به طرف مقابل اعتماد کند چه می شود؟
معضل اساسی اولیه در ایجاد همکاری است و این همان جایی است که مساله با «والدین دروغگو» ارتباط اساسی دارد. بچه ها باید تصمیم بگیرند، تشخیص بدهند و بتوانند که ابتدا به والدین و سپس به دیگران اعتماد کنند. اگر بچهها متوجه شوند که در گذشته و یا اکنون به آن ها دروغ گفته شده است، تنها چیزی که درباره آن تصمیم می گیرند و به آن با دیده شک و تردید نگاه می کنند این است که آیا والدین سمی واقعا ارزش همکاری کردن را دارند یا خیر.
در میان بزرگسالان جوان، افرادی که دروغگویی مکرر والدین را در دوران کودکی به خاطر میآوردند، از رابطه ای که با والدین خود داشته اند نارضایتی بیشتری را گزارش می کنند. این نارضایتی حول مسائلی مانند وجود ابهام و عدم شفافیت در رابطه و صحبت ها، بی ارزش و بازیچه قلمداد شدن بچه ها بوده است.
تحقیقات نشان میدهد که دروغ گفتن به فرزندان حتی آن دروغهای سفید کوچک که به والدین در پیشبرد راحت تر محدودیت های تعیین شده برای موارد خاصی مانند آموزش نظم و انضباط کودک استفاده می شود، باعث میشود بچه ها وقتی بزرگتر میشوند، با احتمال بسیار بالاتری حقیقت را حتی اگر چندان مهم نباشد پنهان کنند و شلختگی رفتاری بیشتری بروز می دهند.
وقتی والدین به فرزندان خود دروغ می گویند، آنها را عمیقاً آزار می دهند. وقتی کودک حقیقت را میداند اما والدینش این آگاهی کودک را به رسمیت نمی شناسد کودک در نهایت به خود شک میکند. کودکان سالم و دارای سلامت روان در سنین پایین می آموزند که والدین او را تشویق می کنند که به حس درونی از درست و غلط اعتماد کنند. صداقت به کودک می آموزد که منبع اطلاعاتی قابل اعتمادی است.
اما وقتی به کودک گفته می شود که حقیقت نزد او دروغ است، شک و تردید به خود تا جایی تعمیم می یابد که به دنیای بیرون بی اعتماد می شود. توانایی اعتماد به خود در کودکی یک عنصر اساسی برای یک شخصیت سالم است. متأسفانه، کودکان در پاسخ به تناقضی که به آن ها گفته می شود شروع به عمل کردن می کنند.
همچنین وقتی والدین به کودک می گویند آنچه می داند درست است در حالی که نیست، باعث می شوند فرزند بین اعتماد به خود و اعتماد به والدین یکی را انتخاب کند. این انتخاب بدون هزینه نخواهد بود. اینکه که کودک بتواند انتخاب کند و در نهایت شخصیت او سالم بماند شدنی نیست. محققان دریافته اند که کودکان ساده لوح نیستند و در واقع می توانند متوجه شوند که والدین به آن ها دروغ می گویند و باعث می شود که به افرادی که مراقب آن ها هستند بی اعتماد شوند.
کودکان همچنین می دانند که والدین چه زمانی اطلاعات را مخفی می کنند. اگر والدین به طور مکرر به کودکان دروغ بگویند، آن ها شروع به شک و بی اعتمادی حتی به ساده ترین واقعیت ها می کنند.
وقتی بچهها دروغ می شنوند، این رفتار را چراغ سبزی برای دروغ گفتن می پندارند و اگر اقداماتی برای ترمیم اعتماد انجام نشود، هزینه های بلندمدتی را برای طرف به وجود می آورد. آن ها گمان می کنند می توانند دروغ گفتن یک راه فرار از موقعیت های سخت تلقی کرده و برای رسیدن به اهداف دروغ می گویند. از دیگر هزینه های مهمی که به رابطه تحمیل می شود، تغییر شکل هویت و شخصیت فرزندان است.
بین دروغگویی والدین و پرخاشگری و مشکلات شخصیت ضد اجتماعی فرزندان همبستگی وجود دارد. اما چرا دروغگویی والدین به این مشکلات دامن می زند؟
محققان چنین نتیجه می گیرند که «فرزندپروری با دروغ گفتن» روشهای سازندهتر شکلدهی رفتار را با آسیب زا ترین آن ها جایگزین می کند. به عبارتی دیگر، والدینی که به شدت به دروغ های ابزاری متوسل می شوند زمان کمتری را برای درگیر کردن فرزندان خود در گفتگوها صرف می کنند که این شیوه از رشد و تقویت مهارت های حل مساله در فرزندان جلوگیری می کند. کودکان روش مذاکره و استدلال کردن را نمی آموزند.
در نتیجه، فرزندان چنین والدینی با مهارتهایی کمتر بزرگ میشوند و همین امر آن ها را در معرض خطر بیشتری برای رفتارهای ضد اجتماعی قرار میدهند. نکته امیدوارکننده این است که والدین میتوانند با یادگیری مهارت ها و نحوه برخورد مناسب با احساسات و انگیزهها ، کودکان را از پرخاشگری و رفتارهای ضد اجتماعی دور کنند.
به جای دروغ گفتن به فرزندان، زمانی که در شرایط سختی گیر کرده اید و یا با خواسته ای از سمت کودک مواجه شده اید که در آن موقعیت به صلاح کودک نبوده، سعی کنید شرایط را با ارائه دلایل منطقی به آن ها توضیح دهید. وقتی به جای دروغگویی سعی کنید با ارائه دلایل موجه و مهارت مذاکره با کودکان آن ها را آرام کنید، فرزندان نیز پذیراتر می شوند. بچهها به احتمال زیاد همیشه از پاسخهای شما راضی نخواهند بود و ممکن است کمی اعتراض کنند، اما این روش به آن ها صداقت را میآموزد حتی زمانی که بزرگ می شوند آن را الگوی رفتاری خود انتخاب می کنند.
توضیح شما درباره چرایی نه گفتن به خواسته، براحتی برای مدتی آن ها را متقاعد می کند، اما تأثیر منفی دروغ گفتن ها در طول عمر به شکلی پایدارتر باقی می ماند.
دروغ های کوچک بسیار بی ضرر به نظر می رسند و در آن لحظات سخت، واقعاً میتواند به جلوگیری از عصبانیت شما و کودک کمک کند و همه چیز را کنترل کند. با این وجود، چنانچه گفته شد حتی عدم صداقت جزئی، بر فرزندان تأثیر منفی میگذارد. ممکن است اکنون کار کند، اما اثرات طولانی مدت منفی دارد. شما برای معضلات بزرگسالی فرزندان دیگر نمی توانید از روش دروغ گفتن برای ساکت کردن استفاده کنید. لذا با کمبود مهارت ارتباطی با فرزند مواجه خواهید شد.
بنابراین واقعیت را قبول کنید که فرزندان همیشه از تصمیمات شما خوشحال نخواهند بود و اندکی اعتراض از جانب کودک و مقاومت او در برابر نه گفتن شما، پایان دنیا نیست. اما برای کودکی که بدون صداقت بزرگ میشود، شکل گیری چنین احساسی دور از ذهن نخواهد بود. اینکه کودک بتواند برای رسیدن به اهدافش اعتراض کند و با شما وارد مذاکره شود اثرات تربیتی مثبتی خواهد داشت.
اعتماد طولانی مدت و گشاده رویی به شما کمک می کند تا در حین رشد فرزند، از او حمایت کنید. بنابراین روی صداقت با کودک سرمایه گذاری کنید، حتی اگر سخت باشد. زمانی که نوجوان و کودک هنگام مواجه شدن با واقعیت های زندگی به سراغ شما می آید، شیوه اولیه تربیتی شما چنانچه بر پایه صداقت و اعتماد بوده باشد، نتیجه خواهد داد و می توانید با عشق او را راهنمایی کنید و با احتمال بیشتری هم شنوای حرف شما خواهد بود.
سعی کنید از عبارات مثبتی مانند«بله، فردا می توانیم دوچرخه سواری کنیم» استفاده کنید. امروز ما در حال انجام وظایف هستیم." شجاعت به خرج بدهید و از واکنش کودک نهراسید.
اگر بخواهید رفتار صادقانه را در فرزندان خود رشد دهید، باید رفتار صادقانه را برای آن ها الگوسازی کنید. اگر هدف شما از تربیت فرزندان شکل دهی سالم به ساختار شخصیتی او می باشد و می خواهید بچههایی تربیت کنید که سازگاری خوبی داشته باشند، آماده باشند تا با دیگران با احترام رفتار کنند، از دروغگویی به عنوان حربه فرار و ضعف در مذاکره استفاده نکنند، ابتدا خود شما باید از فریب دادن آن ها توسط دروغ ها پرهیز کنید.
واقعیت این است که در صورت حمایت والدین، کودکان می توانند تقریبا با هر ناامیدی کنار بیایند. این شما هستید که ابتدا باید به شان آن ها احترام بگذارید و سپس انتظار احترام گذاشتن به محیط بیرون را از او داشته باشید. اگر شما هم در راستای این موضوع مسئله ای دارید، می توانید از مشاوران و روانشناسان در این مورد کمک بگیرید.