فرصت بزرگی که ماجرای عمامه‌پرانی‌ها ایجاد کرد

برترین‌ها پنج شنبه 19 آبان 1401 - 08:38
برای بدنه‌ی مذهبی جامعه (آن‌دسته که زیست اجتماعی معمولی دارند، نه ساکنین گلخانه‌ها)، این روزها، روزهای سخت و ناگواری است.

این متن با تغییراتی از کانال تلگرامی محسن حسام مظاهری(پژوهشگر حوزه دین) برداشته شده است و بازنشر آن به معنای تاییدش نیست:

یک؛ عمامه‌داران و چادری‌ها

برای بدنه‌ی مذهبی جامعه (آن‌دسته که زیست اجتماعی معمولی دارند، نه ساکنین گلخانه‌ها)، این روزها، روزهای سخت و ناگواری است. روزهایی که دین و دینداری، از یک‌سو سوژه‌ی خشونت است و برخی از بدترین رفتارها به نام دین و با شعار دفاع از آن و توسط کسانی که شکل و شمایل مذهبی دارند  اِعمال می‌شود و از سوی دیگر، قربانی خشونت‌اند و زندگی روزمره‌شان بعضاً با بیم و هول و هراس از آزار دیگران همراه شده است. این میان به‌طور خاص دو گروه که حاملان نمادهای رسمی و مرئی دینداری‌اند، بیش از دیگران قربانی شده‌اند: یکی دختران و زنان محجبه (چادری) و دوم روحانیون. 

فرصت بزرگی که ماجرای عمامه‌پرانی‌ها ایجاد کرد

دو؛ معترضانِ بی‌شناخت

قربانیان مذهبی، گلایه می‌کنند که چرا باید سوژه‌ی این خشونت باشند. آنها که لااقل بخشی‌شان نه‌تنها نسبتی با حاکمیت ندارند بلکه چه بسا با معترضان همدلی دارند. گلایه می‌کنند که معترضان خشمگین نمی‌دانند همه‌ی مذهبی‌ها، همه‌ی چادری‌ها، همه‌ی آخوندها از یک جنس نیستند و بین آن‌ها چندین و چند دسته و گرایش است، با تفاوت‌ها و تعارض‌های چشمگیر. نمی‌دانند که نباید همه را با یک چوب راند. معترضان خشمگین شناخت درستی از «دیگری» خود ندارند. 

سه؛ تلقی‌های نادرست

به‌عنوان مثال در افکار عمومیِ لااقل بخشی از جامعه، مراجع تقلید به‌عنوان متحدانِ حاکمیت و حوزه‌های علمیه به‌عنوان مراکز حکومتیِ تولید نیروهای وفادار شناخته می‌شوند. این تلقی‌ها هم مطابق واقعیت هست و هم نیست. 

بله؛ این واقعیت است که: 

•  بسیاری از حوزه‌ها و مراکز و مؤسسات حوزوی و پژوهشی دینی از بودجه‌ی دولتی تغذیه می‌شوند

•  بسیاری از روحانیون در مناصب حکومتی و دولتی قرار دارند

•  شماری از مراجع تقلید به‌صورت مستقیم یا باواسطه مناسبات گسترده‌ای با حاکمیت دارند

•  بخش مهمی از بدنه‌ی طلاب علوم دینی به حاکمیت اعتقاد راسخ دارند

•  و... 

فرصت بزرگی که ماجرای عمامه‌پرانی‌ها ایجاد کرد

اما این هم واقعیت است که: 

•  کم نیستند روحانیون و حتی مراجع تقلیدی که با ساختار میانه‌ی خوشی ندارند

•  کم نیستند مذهبی‌هایی که حامی و هوادار ساختار نیستند

•  در بین نویسندگان و محققان دینی و فضلای حوزوی، صاحبان آرای نواندیشانه و مغایر با قرائت رسمی (ازجمله در موضوع حجاب اجباری و قوانین و احکام علیه زنان) کم نیست

•  همه‌ی حوزه‌ها و مؤسسات حوزوی و مذهبی، از منابع عمومی و بیت‌المال تغذیه نمی‌کنند و هنوز بخش قابل توجهی از منابع مالی حوزه از وجوهات دینی مردم تأمین می‌شود

•  دگراندیش‌بودن در حوزه و در کسوت روحانیت به‌مراتب دشوارتر و پرهزینه‌تر از دیگر اصناف جامعه است

•  بسیاری از طلاب و روحانیون از نظر معیشتی در مضیقه‌ی شدید قرار دارند و با سختی گذران زندگی می‌کنند

•  و... .             

واقعیت حوزه و روحانیت را ترکیب این هر دو دسته گزاره است که می‌سازد. اما در افکار عمومی نوعاً تنها دسته‌ی اول انعکاس یافته و روایت مرسوم از روحانیت را به‌ویژه در نظر بخشِ کمترمذهبی جامعه شکل داده است.

و این اصلاً عجیب نیست؛ چراکه شناخت جامعه از روحانیت و دیگر نهادهای دینی به‌واسطه‌ی رسانه‌ها بوده است و رسانه‌ها هم چه رسانه‌های رسمی و وابسته یا وفادار به حاکمیت و چه رسانه‌های مخالف و اپوزیسیون، گرچه با اهداف و انگیزه‌های متفاوت، اما هردو مروج همین روایت کلیشه‌ای و ناقص مبتنی بر گزاره‌های دسته‌ی اول بوده‌اند. و این میان، صدای بخش مستقل و دگراندیش روحانیت در هیاهوی رسانه‌های بزرگ گم شده و به گوش جامعه نرسیده است. به‌عبارت دیگر، روحانیت قربانی برساخت رسانه‌ای از روحانیت شده است. 

فرصت بزرگی که ماجرای عمامه‌پرانی‌ها ایجاد کرد

چهار؛ مذهبی‌ها که هستند؟

مشابه همین روایت مغشوش و ناقص از دیگر گروه‌های مذهبی نیز وجود دارد. پس می‌توان پذیرفت که بخشی از این خشونت‌هایی که این روزها گریبان مذهبی‌ها را گرفته، غیرطبیعی است و ریشه در شناخت غلطِ معترضان از آنها دارد. اما این تبیین تنها برای بخشی از خشونت‌های مذکور کفایت می‌کند. این ماجرا یک سویه‌ی دیگر هم دارد: سویه‌ای که به خصلت بومرنگی رفتارها و انتخاب‌های ما برمی‌گردد. از این منظر، بدنه‌ی مذهبی حالا در آستانه‌ی فصل زمستان خود است.

پنج

خشونت‌ علیه دینداران، گرچه غیرقابل قبول است و مردود، اما بخشی‌ از آن ریشه در رفتارهای پیشین برخی دینداران دارد. در همه‌ی این سال‌ها برخی مذهبی‌ها، آگاهانه و غیرآگاهانه، صاحب فرصت‌ها و امکاناتی بوده و هستند که از دیگران سلب شده است. در مقابل، دیگران به‌نام مناسک مذهبی در معرض تبعیض‌ها بوده و هستند که برخی افراد مذهبی هیچگاه تجربه نکرده و نمی‌تواند هم تصور کند. آزادی‌ای که برخی افراد مذهبی در انتخاب سبک زندگی خود، در انتخاب پوشش خود، در انتخاب الگوی گذران فراغت خود، در شکل‌دهی محیط پیرامونی خود و نظایر این‌ها داشته و دارد، قابل مقایسه با فرصت‌ها و امکانات برخی افراد غیرمذهبی نیست. سهمی که برخی افراد مذهبی از خیابان، از رسانه‌های رسمی، از فضاهای عمومی داشته و دارد، قابل مقایسه با سهم برخی افراد غیرمذهبی نیست. یک نمونه‌اش همین مناسک مذهبی (که دایم در حال تورم ‌است). برخی مذهبی‌ها می‌توانند برای اجرای مناسک آزادانه و بی‌نیاز از مجوز نهادهای قانونی هر رفتاری انجام دهند؛ گروه تشکیل دهند، به گمان عده‌ای معابر عمومی را تصرف کنند، صدا تولید کنند، در خیابان‌ها مانور جمعیت بدهند، تبلیغات محیطی کنند و سازمان‌ها و نهادهای رسمی بعضا هم نه‌تنها مانع‌شان نشده، بلکه حامی و مشوق آن‌ها هم هستند.   

برخی فکر می‌کنند در حافظه‌ی جامعه چقدر ثبت شده که مذهبی‌ها مثلاً‌ در دلِ برگزاری یک آیین مذهبی، دغدغه‌ی پاسداشت حقوق دیگران را داشته باشند؟ چقدر ثبت شده در برابر تبعیض‌هایی که علیه دیگر شهروندان روا داشته می‌شود، زبان به اعتراض بگشایند؟  غیر از این است که بسیاری از متدینین سنتی از حجاب رضایت داشته و دارند؟ غیر از این است که قاطبه‌ی مراجع و روحانیت از تورم مناسک (که بسیاری اوقات متأثر از منافع سیاسی است) از مانورهای خیابانی، از توسعه‌ی تقویم مناسکی و افزایش مناسبت‌ها خشنودند و آن را درمجموع به نفع می‌پندارند؟ غیر از این است که بخش مهمی از بدنه‌، به‌جهت همین انتساب  بدان موصوف است خود را مُحق و برتر از دیگران می‌داند؟

فرصت بزرگی که ماجرای عمامه‌پرانی‌ها ایجاد کرد

خشونتی که این روزها علیه دین و مظاهر دینی روا داشته می‌شود، همین عمامه‌پرانی‌ها، چادرکشیدن‌ها و آزارهای زبانی (که البته هنوز محدودند و فراگیر نشده‌اند، اما اگر شرایط به همین منوال ادامه یابد، رفتارهایی مستعد تکثیرند)، ثمره‌ی سال‌ها است.

شش

با همه‌ی این اوصاف من معتقدم وضعیت فعلی، هرچند تلخ و ناگوار و تهدیدآمیز است، اما درعین‌حال برای نهاد دین و بدنه‌ی دینداران می‌تواند یک فرصت طلایی باشد. فرصتی برای بازنگری و بازسازی. نظام تربیت دینی ما، نظام تبلیغ دینی ما، نیازمند یک نوسازی بنیادین است. و به گمان من مسیر این نوسازی، نه از نهاد رسمی دین بلکه از دل جامعه‌ی دینی می‌گذرد. نوسازی را نه از دین که از دینداری، و نه از اندیشه‌ی دینی که از زیست دیندارانه باید آغاز کرد. و پرچمدار آن نه روحانیت که خود بدنه‌ی دینداران باید باشد. تصور می‌کنم به‌طور خاص جوانان مذهبی (طبقه‌ی متوسط شهری) و بالاخص دختران جوان استعداد بیشتری برای این پرچمداری دارند. در این‌صورت می‌توان پس از زمستانی که در آنیم، امید به آمدنِ بهار دینداری داشت. فراموش نکنیم که درست در بحران‌های بزرگ، زایش‌های بزرگ هم رخ می‌دهد.

منبع خبر "برترین‌ها" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.