ضعف پایگاه اجتماعی نیروهای ملی‌گرا

دنیای اقتصاد شنبه 21 آبان 1401 - 00:03
حسین فاطمی تنها فردی از جبهه ملی بود که به اندیشه تغییر نظام سیاسی از سلطنت پهلوی به یک نظام سیاسی جدید رسید. اما این ایده به سه دلیل زیر به سرانجام نرسید و در مباحث تاریخ معاصر نیز چندان به چشم نیامد:

 ۱- شرایط اجتماعی و سیاسی ایران هنوز فراهم نبود.

 ۲- در خود جبهه ملی نوعی اندیشه محافظه‌کاری در دفاع از سلطنت وجود داشت و فاطمی تنها بود.

  ۳- فاطمی نیز این اندیشه را دیرهنگام و در روزهای پیش از کودتا مطرح کرد.

این مقاله به بررسی بخشی از آرای سیاسی سیدحسین فاطمی و دلایل عدم موفقیت ایده او در تغییر نظام سیاسی سلطنتی در روزهای پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پرداخته است. با شکست کودتای ٢٥مرداد۱۳۳۲ و فرار محمدرضا پهلوی از کشور، عده‌ای فضا را برای تغییر حکومت و انحلال سلطنت مهیا دیدند. در روزهای میان دو کودتا، حسین فاطمی، وزیر امورخارجه دولت مصدق اصلی‌ترین پرچمدار تغییر نظام سلطنتی بود. فاطمی پیش از آن در سرمقاله‌های روزنامه باختر امروز از دموکراسی و آزادی می نوشت، اما درباره نظام بدیل «سلطنت مشروطه» چیزی ننوشته بود.

روز ٢٥مرداد۱۳۳۲، پس از آنکه مصدق سرهنگ نصیری، فرمانده گارد شاهنشاهی را برکنار و دستگیر کرد، کودتای دربار شکست خورد و محمدرضاشاه به همراه همسرش ثریا به سرعت خود را از کلاردشت به بغداد رساند و از آنجا به رم رفت. به نظر می‌آمد که عمر حکومت پهلوی به سرآمده است. در شرایطی که شاه با اضطراب، رخدادهای ایران را دنبال می‌کرد، در تهران وزیر امورخارجه وقت طرح الغاى سلطنت را مطرح کرد. در این میان عده‌ای اندک با وی همصدا شدند. اما وقایع به قدری سریع روی داد که فرصت مناسبی برای طراحی یک سیستم حکومتی جایگزین به‌وجود نیامد. سه روز بعد با طرح مشترک آمریکا و انگلیس دولت مصدق ساقط شد، شاه پیروزمندانه به ایران بازگشت و تا پایان آن سال حسین فاطمی بازداشت، محاکمه و تیرباران شد.

 ارائه ایده تغییر سلطنت به‌وسیله حسین فاطمی

نقشه کودتاچیان برای به زیر کشیدن دولت مصدق که از مدت‌ها پیش طراحی شده بود، در چهار روز عملی شد. ابتدا کودتای ناتمام ۲۵مرداد۱۳۳۲ رخ داد که هم شاه و هم بانیان کودتا را به‌شدت ترساند؛ به‌طوری‌که شاه با هواپیمای اختصاصی، ابتدا به بغداد و سپس به رم گریخت. على‌القاعده این شکست باید به سود مصدق و دولت وی تمام می‌شد؛ اما این گونه نشد. درحالی‌که شاه فراری بود، ارتش به دو طیف طرفدار شاه و طرفدار مصدق تقسیم شد.

در روزهای میان دو کودتا، زمزمه الغای سلطنت در کشور مطرح شد و حتی صحبت از برپایی نظام جمهوری پیش آمد. حسین فاطمی در روزهای ۲۵ تا ۲۸مرداد ایده الغای سلطنت را مطرح کرد؛ اما دولت مصدق، با بی‌تکلیفی، دست به هیچ اقدامی نزد. این‌گونه بود که به تعبیر سرهنگ غلامرضا نجاتی، طی آن سه روز تعیین‌کننده «فرصت‌های گرانبها» از دست رفت. فاطمی پیش از این تاریخ در شماره‌های متعدد باختر امروز درباره آزادی و دموکراسی مطالب فراوانی نوشته بود؛ اما هرگز درباره نظام جایگزین سلطنت چیزی ننوشته بود. با این حال، قابل تصور است که او در حلقه‌های خصوصی، نظر خود را مطرح می‌کرد و از این رهگذر، عده معدودی از اطرافیانش، از افکار وی مطلع بودند؛ به‌طوری‌که طبق یک نظریه قابل تامل، او قصد داشت «جمهوری» را به‌عنوان بدیل سلطنت مطرح کند. به اذعان برخی صاحب‌نظران، جمهوری‌خواهی در نظرگاه فاطمی کاملا عیان بود؛ به‌طوری‌که به نوشته علی رهنما هنگامی که سفیر وقت فرانسه در ایران در ۲۱اسفند۱۳۳۱ با فاطمی ملاقات کرد بلافاصله به گرایش‌های جمهوری‌خواهانه وی پی برد.

با رجوع به یادداشت‌ها، اظهارات و سخنرانی‌های فاطمی در روزهای میان دو کودتا (۲۵ تا ۲۸ مرداد) می‌توان دریافت او عمر سلطنت را پایان‌یافته تلقی می‌کرده است. درست از ساعت یازده صبح ۲۵مرداد که فعالان احزاب و گروه‌های عضو فراکسیون نهضت ملی اعلام کردند که ساعت پنج و نیم بعد از ظهر همان روز در میدان بهارستان میتینگی برگزار خواهد شد، تا بیست‌وهفتم همان ماه، فاطمی ذیل سرمقاله‌های باختر امروز به تندی نظام سلطنتی را مورد حمله قرار داد. صبح روز ۲۵مرداد، فاطمی در سرمقاله تاریخی باختر امروز از الغای سلطنت صحبت کرد. او در این یادداشت خواهان پایان دادن به ۱۲سال سلطه پهلوی دوم شد؛ در بخشی از آن مقاله آمده بود: دربار، با رفتار ننگ آوری که دیشب مرتکب شد (اشاره به کودتای نافرجام) آخرین خط وصلی را که با ملت داشت برید.

دیگر باید به دوازده سال توطئه، دوازده سال تحریک برادران و خواهران و دوازده سال اغراض و شهوات اجنبی خاتمه داد و به گارد شاهنشاهی کاملا ثابت کرد که ملتی وجود دارد و این مردم توطئه‌ها و تحریقات ننگین دربار را فقط تا مدت محدودی می‌توانند تحمل کنند. کاسه صبر ایرانی لبریز شده و فریاد انتقام از این جنایات که داستان‌های فاروق (دیکتاتور مصر) را کهنه کرده است، از گلوی کوچک و بزرگ بر‌می‌خیزد. عیاشی و شهوت‌پرستی و بی‌اعتنایی به سرنوشت میلیون‌ها مردم تا همین جا کافی است. از دربار بپرسید دیگر از جان مردم و مملکت چه می‌خواهد؟ تا پای انقراض تاریخ و سقوط وطن اکنون شما جلو رفته‌اید و به دست خود آن گور بدنامی و سیاه‌کاری و اجنبی‌پرستی را کندید.

مقارن ساعت پنج و نیم عصر همان روز میتینگ بهارستان آغاز شد. در این مراسم نمایندگان مختلف نهضت ملی نظر خود را درباره حکومت آینده کشور اعلام کردند. ابتدا دکتر علی شایگان، یکی از رهبران جبهه ملی سخنرانی کرد. سپس نوبت به فاطمی رسید. وزیر امور خارجه وقت که نظر کوبنده خود را درباره شاه و سلطنت در سرمقاله صبح باختر امروز منعکس کرده بود، ایده‌اش را پی گرفت و در میان احساسات شدید حضار از الغای سلطنت دفاع کرد. فاطمی در این میتینگ خطاب به مردم گفت: «امروز روزی است که فردفرد شما سرباز مراقب و بیدار وطن باید باشید.

امروز شما آمدید و یک بساط ننگینی را که یک کلنل انگلیسی (ادموند آیرونساید) ۳۲سال قبل برای حفظ منافع انگلستان در نفت جنوب در ایران پایه‌گذاری کرد، واژگون و سرنگون کردید. امروز شما باید دست به دست فرزند رشید وطن دکتر محمد مصدق بدهید و برای ایران نو، ایران آباد، ایران دور از تحریکات اجنبی، طرح آینده را بریزید.

«هموطنان! شکر خدا را که آخرین پایگاه ۳۰ساله نفوذ انگلستان یعنی دربار ننگین پهلوی آن‌چنان منهدم شد که جز اراده شما اراده دیگری نمی‌توانست بدون آنکه خون از دماغ کسی بریزد این کانون فساد، این کانون ننگ را منهدم کند...  هموطنان!  وظایف سنگین این دقایق بحرانی را فراموش نکنید و از همین دقیقه که در اینجا هستید و از آن دقیقه‌ای که اینجا را ترک می‌کنید، مواظب‌تر، مراقب‌تر و بیدار‌تر از همیشه باشید.» به استناد قطعنامه آن میتینگ، مردم تهران از دولت دکتر مصدق خواستند که به فوریت، عاملان کودتای خائنانه دربار و شاه فراری را تحت تعقیب قرار دهد. همچنین از دولت خواستار شدند که شورای موقت سلطنتی تشکیل شود تا تکلیف آینده مملکت روشن شود.

روز بعد، فاطمی در سرمقاله روزنامه باختر امروز با عنوان «خائنی که می‌خواست وطن را به خاک و خون بکشد فرار کرد» بار دیگر از پایان دوره سلطنت محمدرضاشاه صحبت کرد و از کودتای نافرجام ۲۵مرداد به‌عنوان «ورق آخر و برگ نهایی دوازده سال سلطنت» شاه تعبیر کرد. او در این یادداشت خواستار محاکمه و اعدام شاه شد و با اشاره به میتینگ بهارستان چنین نوشت: مردم در قطعنامه میتینگ با شکوه بی‌سابقه دیروز تهران خواستار شده‌اند که وظایف فراری بغداد (منظور شاه است) به یک شورای موقتی واگذار شود. خدای بزرگ ایران خواسته است که ملت ما پس از قرن‌ها محرومیت و ناکامی امروز که فرصت به‌دست آورده است، در راه سعادت و ترقی کامیاب شود. هرکس با این خواسته او از در جنگ درآید، مقهور و شکست‌خورده و منکوب می‌شود. وظیفه امروز مردم سنگین‌تر از همیشه است، به هیچ‌کس، به هیچ دسته سیاسی نباید فرصت سوءاستفاده از جهاد خود را بدهند؛ زیرا هرگز نباید فراموش کنند که همه این مبارزات برضد نفوذ اجنبی است و اجنبی برای ما هر کسی است که خارج از مرزهای ایران باشد.

لحن کوبنده فاطمی علیه سلطنت پهلوی و دربار محمدرضاشاه در سرمقاله‌های روزهای ۲۵ تا ۲۷ مرداد نشان می‌دهد که او قصد داشت با پایمال کردن حیثیت «سلطنت» آن را در اذهان مردم ایران لگدمال کند تا در گام بعد، مدل جایگزین سلطنت برای مردم پذیرفتنی‌تر بنماید. از این رو او در یادداشت‌های خود سلطنت پهلوی را خائن، دست نشانده، دزد، فاسد، ضدملی، نوکر و...خواند. فاطمی روز ٢٥مرداد، شاه را «جوان خوش‌خط و خال»ی خواند که همانند «مار افسرده، موقع ضعف و جبن سر در هم می‌کشد و در فرصت مناسب نیش جان‌گزای خود را می‌زند.» او در سرمقاله باختر امروز نوشت: «دربار در تمام طول ۱۰سال اخیر قبله‌گاه هر چه دزد، هر چه بی‌ناموس و هر چه واخورده اجتماع بوده قرار داشته و از همه بدتر تنها تکیه‌گاه خارجیان و نکته اتکای سفارت انگلیس این دربار گند و کثیف و لعنتی بوده است.»

فاطمی در همین یادداشت، دربار را «دشمن همه آزادمردان، وطن‌پرستان و خصم مبارزان راه استقلال و آزادی» عنوان کرد و شاه را «حقیر» و «کوچک فکر» و «ضعیف العقل» خواند. در شماره ٢٦ مرداد نیز، روزنامه باختر امروز به سردبیری فاطمی از این گزاره که «جبر تاریخ، موقعیت سلطنت‌ها را به‌طور کلی در این قرون و در این شرایط بین‌المللی نفی کرده است» نتیجه گرفت که: «دربار پهلوی و شخص شاه هم نمی‌تواند از چارچوب مقتضیات جهانی بیرون باشد» و از این رو «برچیدن بساط تهوع آور و ننگین دربار پهلوی» امری طبیعی است. در همین شماره، فاطمی طی یادداشتی در سرمقاله باختر امروز، دربار پهلوی را «کانون فساد و ناپاکی و یک مرکز فحشا» خواند و تاکید کرد تخته کردن درهای «این خانه مجری اراده اجنبی» بسیار حیاتی‌تر از بستن درهای سفارت‌خانه‌های بیگانه است.

فاطمی سپس شاه را مخاطب قرار می‌دهد و می‌نویسد: «برو ای اسیر اراده اجنبی که تاریخ جنایت‌آمیز دودمان پهلوی را تکمیل کردی.» وی در همین یادداشت با اشاره به لزوم تغییر رژیم سیاسی می‌نویسد: «خدای بزرگ ایران خواسته است که ملت ما پس از قرن‌ها محرومیت و ناکامی، امروز که فرصت به‌دست آورده در راه سعادت و ترقی کامیاب شود... هرکس با این خواسته او از در جنگ درآید مقهور و شکست‌خورده و منکوب می‌شود.»

 

سرانجام طرح «الغای سلطنت» و دلایل عقیم ماندن آن

روز ۲۸مرداد۱۳۳۲ طرح آژاکس که به‌طور مشترک از سوی انگلیس و آمریکا راهبری می‌شد، دولت مصدق را سرنگون کرد. پیروزی کودتاچیان خط پایانی بر نظریه الغای سلطنت به وسیله حسین فاطمی بود. در دادگاه نظامی، او متهم شد که قصد داشته «اساس حکومت سلطنت مشروطه» را دگرگون کند. بخشی از کیفرخواست این دادگاه چنین است: «در تمام اقدامات خائنانه...حسین فاطمی، با عنوان قلابی وزیر امور خارجه، بلندگو و سخنگو...بوده است و نظری به مندرجات روزنامه باختر امروز در سه روزه ٢٥، ٢٦ و ٢٧ مرداد ثابت و مسلم می‌نماید که متهم نامبرده چه نقش عمده‌ای در به هم زدن اساس حکومت داشته است.» از مهم‌ترین دلایل شکست ایده فاطمی بی‌عملی و عدم قاطعیت دولت مصدق بود. همچنین فاطمی مدل جایگزین مناسبی برای مشروطه سلطنتی مطرح نکرد.

هرچند گفته می‌شد او مدل حکومتی جمهوری را مدنظر دارد، با این حال کسی جز دوستان و هم‌حزبی‌های او از این موضوع اطلاعی نداشتند. اشتغال فاطمی در مناصب اجرایی و مدیریتی هم به او فرصت نمی‌داد، مدل حکومتی مناسبی ترسیم کند. شاید او پیش از ٢٥مرداد۱۳۳۲ هرگز گمان نمی‌کرد فرصتی برای اندیشیدن به برچیدن بساط رژیم پهلوی به دست آید. نکته دیگری که باید در تحلیل و تفسیر اوضاع ایران در آن روزها در نظر گرفت، فراهم نبودن شرایط کشور برای تغییر رژیم در آن روزها بود. به گفته سرهنگ غلامرضا نجاتی، افسر ناسیونالیست، «تغییر رژیم مملکت در چنان جو آشفته و جنجال‌انگیزی به فوریت امکان‌پذیر نبود و انجام این امر مهم نیاز به بررسی و مطالعه و فرصت داشت.

در کشوری که ۸۰درصد مردم آن بی‌سواد بودند، تغییر فوری و بدون مطالعه رژیم به معنای تغییر نام نظام سلطنت به جمهوری بود و چنین اقدامی در آن زمان، یک تحول بنیادی در مناسبات اجتماعی مردم ایران ایجاد نمی کرد و نفوذ کهن استعمارگران از کشور را ریشه‌کن نمی‌ساخت.» دوران هفت‌ماهه اختفای فاطمی در خانه‌ای کوچک در شمال تهران فرصت مناسبی برای فکر کردن و نوشتن بود؛ اما چنان‌که خود در این نوشته‌ها تصریح دارد، ذهن «مهمل»، پریشان و مشوش او هرگز یارای آن را نداشت/  از این رو با قطعیت نمی‌توان گفت مدل حکومتی مدنظر فاطمی درصورت الغای سلطنت چه بود؛ اما می‌توان نتیجه گرفت که مدل‌های غربی نبوده است.

او ذیل یادداشت‌های ٢٥شهریور۱۳۳۲ که به‌دلیل نگارش در دوران اختفا به «یادداشت‌های دوره دربه‌دری» معروف است، با اشاره به سال‌های پس از سقوط رضاشاه می‌نویسد: بعد از رضاشاه متفقین مدعی بودند که دموکراسی برای ایران به ارمغان آورده‌اند که حدود این دموکراسی مشخص بود: ما توی سر و مغز یکدیگر بکوبیم؛ ولی با آنچه آنها با مملکت ما و هموطنان ما می‌کنند کار نداشته باشیم. این مدل رومانی و لهستان بود. یعنی تغییر شکل بردگی و استعمار و تبدیل کشور از منطقه نفوذ و سلطه غرب به شرق و تبدیل پایگاه شوروی که نتیجه آن دوره تازه‌ای از ادبار و بردگی بود.

  نتیجه‌گیری

بعد از کودتای نافرجام ٢٥مرداد۱۳۳۲، هنگامی که محمدرضا پهلوی تاج و تخت شاهی را رها کرد و از ایران گریخت، سیدحسین فاطمی، وزیر امورخارجه دولت مصدق، طی روزهای  ٢٥ تا ۲۸ مرداد در سرمقاله‌های روزنامه باختر امروز به‌شدت علیه سلطنت تاخت. اما به دلایل زیر ایده‌های او به سرانجامی نرسید: فقدان زمان کافی برای بازپروری آن اندیشه، عدم ارائه یک نظام سیاسی جایگزین سلطنت، غیر قابل پیش‌بینی بودن سرانجام رویدادها برای توده مردم، ضعف پایگاه اجتماعی نیروهای ملی‌گرا و وجود گرایش‌های متفاوت و متضاد در درون جبهه ملی. در نهایت هم با کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲، بار دیگر سلطنت در ایران احیا شد.

 

بخشی از مقاله‌‌ای به‌قلم محمد‌جعفر بگلو

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.