یکی از سکانسهای وایرال شدهی این ایام، همین سکانس از سریال خاتون است. خاتون در کلیت سریال متوسطی بود که مضمون مرکزیاش وطندوستی و میهنپرستی است.
« خاتون »، داستان زندگی زنی (با بازی نگار جواهریان) را در دوره ناآرام اشغال ایران به دست متفقین، بازگو میکند. اشکان خطیبی نقش «شیرزاد ملک» را ایفا میکند. او معاون رکن دو ارتش، نظامی سختگیر و همسر خاتون است. شیرزاد ملک مردی عاشق است که در شهریور ۱۳۲۰، با چالشهایی بزرگ روبهرو میشود. ایران، در سالهای جنگ جهانی دوم، یکی از حساسترین و در عین حال دراماتیکترین دورههای تاریخی این سرزمین است که سینما و تلویزیون ایران کمتر به سراغ آن رفته که دلیل اصلی آن هم محدودیتهای تولیدی است. تا جایی که شاید مهمترین پروژه سینمایی مربوط به آن دوره تاریخی، فیلمنامه ساختهنشده اشغال اثر بهرام بیضایی باشد. . به بهانه این ویدئو و دوباره سر زبان افتادن خاتون بازی نگار جواهریان و اشکان خطیبی را در این سریال مورد بررسی قرار دادهایم
کاراکتر شیرزاد از کهنالگویی برای مخاطبان ایرانی، گرگ بیرون و برهی خانه استفاده میکند. در ابتدای امر ما به عنوان مخاطب فکر میکنیم که او دغدغهها و ارزشهای همسرش را کاملا درک کرده است، اما داستان که پیشتر میرود متوجه میشویم شاید آنقدرها هم درست فکر نکردهایم و رابطه این دو میتواند شکل دیگری نیز داشته باشد. بدین صورت که؛ یا شیرزاد متوجه نیست خاتون چگونه زنی است یا اینکه او خود را به ندانستن میزند تا به خاطر عشقی که به خاتون دارد آرامش رابطه خود را با او حفظ کند. اما تقریبا در میانه داستان میفهمیم که این شرایط چندان مورد رضایت خاتون نیست.
در هر صورت فارغ از داستان سریال و مشخصات کاراکتر شیرزاد در سریال، آن چه که عجیب مینماید تعاریف اغراقآمیز از بازی اشکان خطیبی است! طبعا اشکان خطیبی بازیهای خوب هم داشته، منتهی آن چه که از او در این سریال دیدهایم به فاجعه نزدیک است؛ کاملا مشهود است که کارگردان کار را رها کرده و هرکس دیالوگ خودش را میگوید و میرود، یکی با توسل به تواناییهای پرورش یافته در تئاتر، قدرتمند نشان میدهد مثل بهناز جعفری، که در همان یکی دو سکانس خودش را را بر کلیت کار مسلط میکند و یکی هم مثل اشکان خطیبی در اوج تصنع و تعذب بازی میکند.
برای این که بحث روشنتر شود شما را به سکانس کشته شدن تیمسار ارجاع میدهم، مثلا با فروپاشی شیرزاد مواجه هستیم، نامبرده آنقدر برای اشک ریختن زور میزند که خاطره سکانس ماندگار گریههای گلزار در «عاشقانه» را زنده میکند، در جایی دیگر او روی پلهها با نگاه از پایین به بالا خطاب به سرهنگ سعی میکند دیالوگی ناسیونالیستی و آبکی را ادا کند، انقدر خودِ دیالوگ و اکت خطیبی پیزوریست که از هر چه «وطن» و «وطنپرستی» بیزار خواهی شد.
تیر خلاص هم در سکانسهای عاشقانه است، غیبت کارگردان و رهاشدگی خطیبی را با چشمهای شهاب حسینی در شهرزاد مقایسه کنید، حتی مصطفی زمانی هم در همان سریال به مراتب کیفیت بازی بالاتری از اشکان خطیبی در خاتون دارد، مکثها، میمیک به اندازه نحو ادای دیالوگ در چنین سکانسهایی آن هم در فضای پر از ممیزی موثر و غنیمت است، اما خطیبی با همکاری پاکروان به شدت بد هستند و عجیب ان که برای بد بودن تمجید هم میشوند، این اکانتهای پولی، این پیجهای زیر دِین، دشمنان موذیِ هنر شدهاند، کسی میداند چاره چیست؟
اما درباره قهرمانان زن این سریال که سعی ندارند خود را مرد جلوه دهند و یا حق خود را از مردان همیشه زورگو بگیرند آنها خونسردانه با تواناییهای زنانهشان حق خود را از جامعه(نه صرفا از مردان) میگیرند. خاتون نیز در حالیکه وظائف شوهرداری و مادری خود را به خوبی انجام میدهد برای حفظ زندگی خود با سیاست زنانهای که دارد با مادرشوهر زورگوی خود کنار آمده و در عین حال با کمال خونسردی و بدون های وهوی از پس کارهای خود و گرفتن حقش برمیآید.
او آزادانه به کتاب فروشی میرود و بدون درگیری خاصی با شوهرش که خروج او را از خانه منع کرده به ملاقاتهای روزانه و کمکهای خیرخواهانه خود میپردازد! حتی وقتی با عصبانیت بر سر سفره شام آنها حاضر میشود به آرامی تاکید میکند برای گرفتن اجازه خروج از شوهرش نیامده بلکه برای گرفتن مجوز برگه عبور آمده! او با اینکه تیرانداز خوبی است کمتر مانند مردان از اسلحه استفاده میکند چرا که بهترین سلاح او استفاده ازشیوههایی کاملا زنانه است. اگر هم در قسمت هشتم به ناچار از اسلحه استفاده میکند بعد از آن، همچون یک زن واقعی اشک میریزد و یا در زمانی که همسر سابقش را به بند میکشند باز هم احساست زنانه او در دفاع از همسر خائنش قلیان میکند.
باید دانست گریه زن به هیچوجه نشانه ضعف او نیست بلکه سلاحی است قوی بعضا برای به خاک نشاندن مرد. خاتون بدون دعوا و مرافعه با شیرزاد، صبورانه در یک انبار معتکف میشود و همسرش را بایکوت میکند؛ چون بخوبی میداند زنان به همان میزانی که تحمل درد و رنج و مرض را خیلی بیشتر از مردان دارند، میتوانند با کم توجهی و قهر فرسایشی و زیرپوستی؛ مردان کم حوصله را از پای دربیاورند! شما را ارجاع می دهیم به نگاه های حسرت آمیز شیرزاد از پشت پنجره انبار به خاتون!
خاتون هیچ نیازی نمیبیند برای اثبات خود؛ یک مرد باشد چراکه بخوبی فهمیده که اگر به معنی واقعی کلمه یک زن باشد میتواند در میان همه مردان یک قهرمان باشد! برعکس تصورات عمومی، «زن آشپزخانهای» هیچگاه در برابر مرد ضعیف نیست بشرط آنکه بداند مردانی که معمولا در صدد «درآوردن دلی از عزا» هستند میشود با یک دستپختخوب(نه با ضربدست و مشت) دمار از روزگارشان درآورد! چه خوشتان بیاید چه نیاید کاری با شعارهایی از قبیل ابزاری بودن زن نداریم؛ باید گفت همانقدر که جذابیت مرد قدرتش است قدرت زن هم جذابیتش است.
از طرفی هم؛ متانت یک زن توانسته نظر خیلی از مردها را جلب کرده تا با این شیوه به خواست خود برسد و خاتون همواره این خصوصیت را حتی بعد از جدایی از همسرش بارها به نمایش گذاشت. میبینید؟ سلاح برای قهرمان جلوهدادن زنان به اندازه راههای رسیدن به خدا زیاد است و نیازی به تنه زدن به تنه مردها که فقط و فقط زور و بازو دارند، نیست. تاثیری که یک مادر میتواند بر روی فرزندان خود بگذارد هیچگاه پدر با کلی ید و بیضایش نمیتواند!