تصاویری که از ناآرامیهای اخیر انتشار مییافت یک ویژگی برجسته داشت و آن حضور کمسن و سالها کف خیابان بود. علاوه بر اینکه مدرسهها هم درگیر مسائلی شد که پیش از آن سابقه نداشت. این وضعیت باعث شد تا نگاهها به سوی نسل موسوم به «دهه هشتادیها» دوخته شود؛ سنینی که از آنها به عنوان «نسل زد»، «زومر» و ... یاد میشود؛ حال گفته میشود این نسل وارد مرحلهای شده که به عصری جدید در کشور شکل میدهد.
اعتراضهای اخیر در کشور، از ابعاد مختلف قابل بررسی است. با وجود تنوع و تکثر افرادی که به شیوههای گوناگون نارضایتی خود را ابزار کردهاند اما به علت جنس این اعتراضها، اسامی مختلفی روی آن گذاشتهاند. یکی از این اسامی اعتراض دهه هشتادیهاست؛ نوجوانان و جوانانی که هنوز در سنین دانشآموزی یا حداکثر دانشجویی هستند و دختران و پسرانی که کنش و رفتارهای متفاوتی با نسلهای قبلی دارند.
تحلیل و قضاوت درباره جنس اعتراضهای نسل جدید نیازمند بررسی دقیق و همهجانبه این نسل و دقت در سبک زندگی، خواستهها و مطالبات آنهاست؛ شناخت این جوانان نیازمند تحقیقات میدانی، مشاهده از نزدیک و گفتوگو با آنان است.
اهمیت شناخت این نسل و خواستههایشان باعث شد تا اداره کل پژوهش و بررسیهای خبری ایرنا پروندهای با عنوان «عصر جدید، نسل جدید» بگشاید و در چارچوب آن با صاحبنظران حوزههای مختلف روانشناسی، جامعهشناسی، کارشناسان مسائل فرهنگی، آموزشی و ... گفتوگو کند.
پژوهشگران ایرنا پیش از این با «جبار رحمانی» عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، «سید نوید کلهرودی» دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه تهران، «تقی آزاد ارمکی» و «غلامرضا غفاری» اعضای هیات علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران و «سیدعلی موسوی» پژوهشگر و مترجم در حوزه سواد رسانه گفتوگو کردند.
برای بررسی بیشتر، با «سیدجواد میری» استاد جامعهشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفتوگو کردیم.
اگر کل بدنه جامعه در ناآرامیها نیست، به این معنا نیست که جامعه مطالبه ندارد بلکه میگوید ما به دنبال اصلاحات ساختاری و معنادار هستیمانقلاب صنعتی نسلها را در یک وضعیت شکننده قرار داد
میری به مطالعات انجام شده در ایران و خارج اشاره و در مورد تفاوتها و شکاف نسلی گفت: این پرسشها که چرا نسلها با هم متفاوت میشوند و آیا اینکه بحث ژنتیک است یا ساختارهای فرهنگی و تحولات اجتماعی، با توجه به این واقعیت پاسخ مییابد که در جهان معاصر هر دورهای برای خود لوازم و ملزوماتی به همراه میآورد و این امر بر ساحت آموزش، تعلیم و تربیت تاثیر میگذارد.
استاد جامعهشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، از رسانهایشدن جامعه سخن به میان آورد و افزود: وقتی از انقلاب صنعتی سخن میگویم در میان عامه گفته میشود این انقلاب در قرن هجدهم میلادی اتفاق افتاده اما آن رخداد، نسل اول انقلاب بوده است و اکنون گفته میشود جهان در نسل ششم انقلاب صنعتی قرار دارد. پس این نسلهای متفاوت انقلاب صنعتی بر بافت و ساختار جامعه تاثیر میگذارد که باید دانست روی جامعه انسانی به صورت عام و جامعه ایران به صورت خاص چه تاثیری گذاشته است. پس چنین اتفاقی در کلیت، نسلها را در یک وضعیت شکننده قرار میدهد.
تغییر و تحولات حوزه تکنولوژی، زمان را فشرده کرده است
میری معتقد است: اگر ۱۰۰ سال پیش جامعهشناسانی مانند دورکیم، ماکس وبر و ... در مورد تفاوتها و تمایزهای نسلی صحبت میکردند، این تمایزها را در یک بازه زمانی۵۰ و یا ۱۰۰ ساله میدیدند زیرا تفاوتها در بین نسلها چنین نبود که مثلا در عرض ۱۰ سال یک نسل با نسل دیگر متفاوت شود.
با تغییر و تحولاتی که در حوزه تکنولوژی رخ داده است گویی اتفاقی که در گذشته، ۱۰۰ سال یا یک هزار سال طول میکشید، امروز به واسطه تغییر شرایط و تکنولوژی و شتابی که ایجاد شده، ۱۰۰ سال فشرده و پنج سال شده و همچنین یک هزار سال هم ۱۰ سال شده است. پس اگر این ۵ یا ۱۰ سال از نظر زمان حقیقی روی انسانها تفاوت صد یا هزار ساله ایجاد کند، آن موقع باید دید که در جامعه چه اتفاقی میافتد.
زبان فرهنگی و تکنولوژیکی متفاوت نسل جدید
به گفته این جامعهشناس، تغییری که امروز شاهد آن هستیم را باید در حوزههای گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بسط داد. برای نمونه در حوزه سیاست، افرادی که در این حوزه یا عرصه مرجعیت و ... هستند میانگین سنی آنها به دهه اول ۱۳۰۰ باز میگردد. پس دیدگاههای آنها در حوزه سیاستگذاری نیز اعمال میشود؛ در صورتی که ما با نوجوانانی مواجه هستیم که در دهه ۸۰ به دنیا آمدهاند.
درست است که هر دو این افراد در قرن چهاردهم به دنیا آمدهاند و از نظر تاریخ تقویمی در یک قرن همزمانند اما تفاوت۸۰ ساله میان آنها از نظر زمان تکنولوژیک ممکن است هزار سال فاصله باشد. این اتفاق، فهم یا ذهنیت بینالاذهانی ما را سخت و دشوار کرده است؛ بنابراین چنین مسائلی سبب شده سیاستمداران و سیاستگذاران فهم دقیقی از تحولات اجتماعی نداشته باشند. همین نیز سبب میشود وقتی با نسل دهه ۸۰ یا نسل زِد(Z) مواجهه میشویم زبان گفتوگو با این افراد را ندانیم. درست است که همه به زبان فارسی سخن میگوییم اما زبان فرهنگی و تکنولوژیکی که آنها در آن رشد و نمو میکنند با زبان فرهنگی ما بسیار متفاوت است.
وضعیتی که امروز ما با آن مواجهایم نتیجه غیرسیاسی کردن جامعه است؛ یعنی به هیچ نیروی اجتماعی اجازه داده نشده از فیلتر گذر کند و وارد عرصه سیاسی شودفقط نسل جدید نیست که در ناآرامیها حضور دارد
میری با اشاره به ناآرامیهایی که در جامعه اتفاق افتاده، معتقد است اگر فرض این باشد کسانی که در خیابانها حضور دارند، همه نسل جدید هستند، تصور درستی از تحولات نداریم. این تحولاتی که کف خیابانها اتفاق میافتد یک پدیده چند ضلعی و چند بُعدی است. امکان دارد نسل جدید مطالبات را خیلی صریحتر فریاد بزنند اما به نوعی این مطالبات بخشی از مطالبات جامعه ایرانی است که از مشروطه تا به امروز و به طور مشخص بعد از انقلاب اسلامی تاکنون در حوزه امر سیاسی و نسبت امر سیاسی با اجتماعی رخ داده است.
برای یک جامعه باید چهار بُعد رصد و دال در نظر گرفت؛ امر سیاسی که دال آن قدرت است؛ امر اجتماعی که جامعه مدنی است؛ امر اقتصادی که بازار است و امر فرهنگی که به نوعی به کلیت جامعه فرم میدهد.
یکی از مطالبات عمدهای که باعث شده مردم کف خیابان تا حدودی ورود کنند، نسبت امر اجتماعی با امر سیاسی است. در چهار دهه پس از انقلاب، همه تلاش حوزه سیاسی این بوده که امر اجتماعی را مطیع خود کنند و امر سیاسی همیشه گفته «مردم این را میگویند، ملت این را میخواهد، مردم در اربعین هستند و ...»
میری این پرسش را مطرح کرد که آیا امکان دارد مردمی که ذیل امر اجتماعی هستند، خودشان حرف بزنند و مخالف آن چیزی باشد که امر سیاسی میخواهد؟ وی ادامه داد: امر سیاسی میگوید نه.
امر سیاسی در کشور تبدیل به خویشاوندسالاری شده است؛ به همین دلیل نسلی بروز مییابد که ادبیات سیاسی ندارد، فحش میدهد و حرفهای رکیک میزنداختلاف میان امر سیاسی و اجتماعی چگونه برطرف میشود؟
این استاد جامعهشناسی افزود: حال باید دید اگر میان امر سیاسی و امر اجتماعی اخلاف به وجود آید، چه چیزی میتواند میان این دو قرار گیرد و آیا همیشه امر سیاسی باید تعیین تکلیف کند؟ به همین دلیل ناآرامیهایی که اکنون در کف خیابان به وجود آمده نشان میدهد امر اجتماعی به بلوغ رسیده؛ این بلوغ از بیرون وارد نشده و اتفاقاً امتداد انقلاب است که میخواست در سال ۵۷ سوژهوارگی انسان ایرانی را نشان دهد و بگوید که انسان ایرانی «خودآگاه، تاریخآگاه و جامعهآگاه» است و اراده معطوف به تحول دارد. چهار دهه این اتفاق را به قول سیاسیون مهندسی میکردند و همیشه میگفتند «مردم آمدند رای دادند، مردم آمدند و... » اما مردم اعتراض داشتند.
ناآرامیها چه چیزی را نشان میدهد
میری تصریح کرد: ناآرامیها نشان میدهد امر اجتماعی بلند بلند صدای خود را فریاد میزند. حال در این تحولات به نوعی نسل جوان و نوجوان توانسته میانداری کند و صدای آنها بیشتر شنیده میشود این بدین معنا نیست که بقیه جامعه خاموش است بلکه بقیه بخشهای جامعه خیلی حساب شده حرکت میکند.
در جامعه ایرانی، شعوری شکل گرفته که تحولات جهانی را درک میکند و در وضعیت بغرنج به سر میبرد. جامعه ایرانی درک میکند اگر حاکمیت سیاسی فرو بریزد ممکن است رخدادهای ناگواری برای جامعه ایرانی بیفتد. ایرانیان میبینند که در سه دهه اخیر در خاورمیانه پروژه حذف دولتها رخ داده است. اگر ۱۰۰ سال پیش استعمار کهن تلاش میکرد امپراطوریها از هم گسیخته شوند و ساختن حاکمیتها ایجاد شود اما استعمار نوین برعکس حرکت میکند و معتقد است حاکمیتها باید از بین بروند؛ اینکه حاکمیت عراق، لبنان، سوریه، یمن و افغانستان از بین بروند و اگر بتوانند ایران و ترکیه را هم در چنین مسیری قرار میدهند.
تصمیمگیرندگان و نسل جدید در یک سده هزار سال فاصله دارند. این اتفاق فهم یا ذهنیت بینالاذهانی ما را سخت و دشوار کرده استاین تغییر را جامعه ایرانی درک کرده و محاسبه شده حرکت میکند. پس اگر کل بدنه جامعه در ناآرامیها نیست این بدان معنا نیست که جامعه مطالبه ندارد بلکه میگوید ما به دنبال اصلاحات ساختاری و معناداری هستیم که امر سیاسی را در ساحت سیاسی خودش قرار دهد، استقلال امر فرهنگی، امر اجتماعی و امر اقتصادی را به رسمیت بشناسد. پس اگر جامعه تا به امروز فریاد نزده به معنای ناخودآگاهی و عدم فهم از تحولات اجتماعی و اقتصادی نبوده است.
نسلی که ادبیات سیاسی ندارد، نتیجه غیرسیاسی کردن جامعه و حذف نیروهاست
این استاد دانشگاه اضافه کرد: عرصه سیاست عرصه چانهزنی است؛ وقتی همه نیروها حذف میشوند و تحمل شنیدن برخی از عقاید وجود نداشته باشد، جامعه از نیروی سیاسی خبره خالی میشود. وقتی نیروی سیاسی وجود داشته باشد و چانهزنی کند میتواند امر سیاسی را شکل و قوام دهد. با قوه قهریه، تمهیدات مستقر نمیشود اما اگر به قوه قهریه مولفههای بنیادین دیگری هم اضافه شود، آن موقع حکومت میتواند تداوم داشته باشد. وضعیتی که امروز ما با آن مواجهایم نتیجه غیرسیاسی کردن جامعه است؛ یعنی به هیچ نیروی اجتماعی اجازه داده نشده از فیلتر گذر کند و وارد عرصه سیاسی شود.
برای مواجهه با ناآرامیها نخستین گام این است که ما ذهنیت کج و معوج از واقعیتهای اجتماعی نداشته باشیمامر سیاسی در کشور تبدیل به یک امر خویشاوندسالاری و اسم آن مردمسالاری دینی شده است. اسم این خویشاوندسالاری طبقات دینی است. البته همه مذهبیها هم در آن جای داده نشدهاند. یکی از پیامدهای چنین وضعی این میشود که با نسلی مواجه میشود که ادبیات سیاسی ندارد، فحش میدهد و حرفهای رکیک میزند.
راهکارهای مواجهه با نسل جدید و ناآرامیهای جامعه
میری برای مواجهه با نسل جدید و ناآرامیهای به وجود آمده، سه راهکار ارائه میدهد:
۱. نخستین گام این است که ما ذهنیت کج و معوج از واقعیتهای اجتماعی نداشته باشیم. ساحت زبان، مفاهیم و استعارههایی که به کار میبریم، نشان میدهد چشماندازهای ما درست است یا نادرست.
«وقتی از تحولات اجتماعی با عنوان اغتشاش نام برده میشود پس معلوم است که چشمانداز درستی از تحولات اجتماعی وجود ندارد. اینها اعتراضهای اجتماعی در برابر تحولاتی است که در چهار دهه گذشته جامعه را در صغارت(کوچک شدن) قرار داده است. جامعه میگوید من صغیر نیستم، ولایت و خودآگاهی دارم.»
۲. راهکار دیگر اینکه بدانیم این اعتراضها به صورت کلی نشانه نفوذ بیگانه نیست بلکه نشانه پویایی و زنده بودن جامعه است.
۳. هر نوع مواجهه حکومت با اعتراضها ماهیت آن را آشکار میکند. اگر برخورد سختی بکنند، نشان میدهد مشروعیت حکومت از اراده مردم نیست اما اگر مواجهه مدبرانه و مدیریت خودآگاهانه باشد نشان میدهد ماهیت حکومت ریشه در اراده ملی دارد.