بسیاری از والدین وابستگی شدید به فرزندان خود دارند و به دلیل داشتن ژنتیک و احساسات زیاد نسبت به نوزاد آن را بخشی از وجود خود می داند. علاوه بر این فرزندان نشانه های امید، آرزو ها و اثر بخش در ایجاد حس فنا ناپذیری و جاودانگی در والدین هستند چرا که افراد انتظار دارند آنها پس مرگشان به عنوان میراثی از خود بمانند.
علاوه بر این عوامل بسیار دیگری نیز ممکن است در این روند تاثیر گذار باشند که باعث می شود مرگ فرزند فشار زیادی بر والدین وارد کند و بر اساس تخمین ها، بیشترین عامل استرس در والدین ایرانی از دست دادن فرزندان به حساب می ورد.
اولین دقایق و روزهای پس از مرگ فرزند سخت ترین روزهای والدین هستند که فشار روانی زیادی را به آنها متحمل می کند. فرقی نمی کند فرزند آنها چند سال داشته باشد یا مرگ آن قابل پیشبینی یا غیر قابل پیشبینی بوده باشد، در همه حالت مرگ فرزندان واقعه ای سخت است که باعث به وجود آمدن احساسات مختلفی از جمله بهت زدگی، عصبانیت، سرزنش خود یا نشخوار فکری، فاصله گیری از اجتماع و احساس تنهایی، پوچی، بی پناهی و... می شود.
بر خلاف توصیه افرادی که در مراسم های خاکسپاری و... به افراد داغ دیده می کنند و آنها را به ارامش دعوت می کنند، روانشناسان معتقدند بهتر است مراحل سوگواری انجام شود؛ چرا که یکی از راه های بازگشت افراد به زندگی عادی و پیش نیازهایش تخلیه احساسات و تاملات روحی است.
افراد در این دوره نیاز به توجه بیشتری دارند و ممکن است عادت ها، پیش فرض ها (مانند غذا خوردن و خواب و استراحت کافی و غیره)، مسئولیت و نقش ها، اعتماد به نفس و... آنها تحت تاثیر فقدان به وجود آمده با اختلال هایی روبرو شود. دوره سوگواری در زنان و مردان مشترک است و معمولا زوج ها در این دوره از وضعیت و احساسات یکدیگر آگاه نیستند و ممکن است دچار اشتباهاتی شوند پس بهتر است با یکدیگر گفتگو کرده و کنار هم بمانند.
معمولا در اولین دقایق افراد شوکه می شوند که یک حالت طبیعی است و توسط مغز برای محافظت از انسان ایجاد می شود. در این دوره افراد آگاه هستند که چه اتفاقی افتاده است یا درحال حاضر چه اتفاقاتی می افتد اما هیچ احساس خاصی ندارند و واکنش مناسبی نشان نمی دهند. پس از گذشت مدت کوتاهی این حالت از بین می رود.
یکی دیگر از مراحلی که پس از مواجه شدن با چنین اتفاقی روی می دهد انکار است. ممکن است در ابتدا فرد جملاتی را بیان کند و این فاجعه را باور نکند یا صدای کودک خود را شنیده و تصویری از آن در گوشه و کنار خانه ببیند اما تنها توهماتی هستند که به دلایل مختلف ایجاد می شوند.
عصبانیت و خشم نیز از جمله احساساتی است که فرد ممکن است با آن مواجه شود. فرد می تواند از خودش، جهان هستی و... خشمگین شده باشد یا قضاوتی نادرست انجام داده باشد اما باید از آن نیز بگذرد.
یکی دیگر از مشکلاتی که ممکن است افراد پس از مرگ فرزند دچار آن شوند نشخوار ذهنی یا مقصر دانستن خودشان است. در چنین زمانی افراد معمولا به گذشته فکر می کنند و سناریوهای مختلفی را تصور می کنند که می توانست جایگزین اتفاقات قبلی شده و شکلی دیگر از زندگی را رقم زند. ممکن است افراد خودشان یا دیگران را مقصر بدانند با اینکه واقعا نقشی در این اتفاق نداشته اند.
پس از مرور روزهای شاد و غمگین گذشته والدین با احساس حسرت و دلتنگی مواجه می شوند. بسیاری از افراد پس مرگ فرزندشان می گویند حاضرند تمامی زندگی خود را فدا کنند تا باری دیگر و تنها پنج دقیقه با کودک خود حرف زده و به او بگویند که چقدر دوستش دارند.
ممکن است وقوع این اتفاق باعث گیج شدن فرد شود و اختلالاتی در زندگی او به وجود آورد.
همانطور که متوجه شدید برخی از افراد خودشان را مقصر می دانند و احساس گناه می کنند. برای مثال مادری که کودک خود را بر اثر سرطان از دست داده بود (با وجود ارثی نبودن سرطان کودک) خودش را مقصر می دانست و معتقد بود ژن هایی که از او به ارث رسیده اند باعث مرگ آن کودک شده اند.
مواجه شدن با احساسات غمگین و تیره در نهایت باعث افسردگی در والدینی می شود که فرزند خودشان را از دست داده اند. بسیاری از متخصصان توصیه می کنند برای بیرون آمدن از افسردگی پس از مرگ فرزند باید به روانشناس مراجعه کنید.
والدینی که کودکان خود را از دست داده اند حس می کنند هیچکس در جهان آنها را درک نمی کند و نمی داند چه میزان درد و رنجی را متحمل شده است. احساس تنهایی و پوچی پس از دست دادن فرزندان طبیعی است که اطرافیان باید با حمایت های لازم این حس را از بین ببرند.
تروما نیز یک شک بزرگ در زندگی است که بسیار غیر باور و غیر قابل قبول می باشد. افرادی که دچار تروما می شوند برای درک و قبول و گذراندن دوره های آن، به مشاور روانشناس نیاز دارند. در چنین شرایطی آنها مطمئن هستند که کسی درکشان نمی کند و دیگران از غم یا اندوه بزرگشان بی اطلاع هستند.
توجه به برخی اصول می تواند سازگاری با شرایط ایجاد شده را کمی آسان تر کند و در بازگشت افراد به روند زندگی موثر باشد. خانواده هایی که به تازگی فرزند خود را از دست داده اند و اطرافیان باید به این موارد توجه کنند:
والدین برای اینکه بتوانند از لحاظ روانی خود را تخلیه کنند باید مراحل سوگواری را به شکل طبیعی و کامل طی کنند. روانشناس ها معتقدند که این روش بهترین راه برای سازگاری است. به همین ترتیب اطرافیان نیز باید توجه کنند که نباید از والدین بخواهند درد و رنج سوگ را فراموش کرده و آرام تر رفتار کنند. صد درصد والدین مدتی افسرده می مانند که در این زمان دیگران باید با گوش دادن به حرف هایشان و همدلی کردن در کنار آنها بمانند.
احتمالا واکنش زن و مردی که فرزند خود را از دست داده اند تفاوت های زیادی دارد. اما این تفاوت در روند سوگواری به معنی این نیست که همسرتان شما را درک نمی کند. در چنین زمانی بهتر است به همسر خود نزدیک بمانید و با مستحکم تر کردن پیوند عاطفی خود یک راه تسلی ایجاد کنید.
اگرچه ممکن است همه ما افرادی را از دست بدهیم اما تا زمانی که آنها را به یاد بیاوریم و دوست داشته باشیم فرقی نمی کند در کجا باشند و به مرور باید با احساس دلتنگی کنار بیایم.
در این زمان یک نفر باید نقش قهرمان را بازی کند و علاوه بر تامین نیازهای اساسی خانواده، به فکر جمع شدن آنها دور یکدیگر و پایداری خانواده باشد. افراد منفی گرا (که نمی دانند چگونه دلداری بدهند و از جملاتی همچون «این غم تو را خواهد کشت»، «غم از دست دادن فرزند هیچوقت سرد نمی شود» یا «خداروشکر که چند بچه دیگر داری» استفاده می کنند) باید از خانواده دور شوند.
پس از این به سلامت خود و خانواده اهمیت داده و گام های کودکانه برای بازگشت به زندگی بردارید. برای مثال می توانید رفتن به یک پارک معمولی و تفریح های ساده، آشپزی و پخت غذاهای سریع و... را امتحان کنید. همچنین بهتر است در این مسیر از کمک دیگران قدر دانی و استفاده کنید.
داشتن بینش درباره زندگی، مرگ و جهان هستی باعث می شود تجربه رخ دادی قابل تحمل تر باشد؛ چرا که همه ما در این جهان مهمان هستیم و هیچکس نمی تواند تا ابد در این دنیا زندگی بماند و چرخ جهان بر اساس خواسته های ما نمی گردد
هرکسی با توجه به وظیفه خود وارد این جهان می شود. این دنیا مکانی برای آرامش نیست و در بهترین حالت می توان آن را آزمایشگاه نامید که گذر از خطرات و اتفاقات در آن تنها پله هایی هستند که برای رشد کردن و نزدیکی به کمال پشت سر می گذاریم
بسیاری از افراد توصیه می کنند برای کنار آمدن با مرگ فرزند حتما به مشاوره و روانشناس مراجعه کنید چرا که این اتفاق فشار روانی زیادی دارد و ممکن است باعث به وجود آمدن اختلال های بسیاری در زندگی روزمره، روابط میان زوج ها و... شود.
گردآوری:بخش روانشناسی بیتوته