ای دست منت تو بمن بنده در دراز (ازرقی هروی)

بیتوته پنج شنبه 26 آبان 1401 - 01:03


اشعار زیبا و خواندنی ازرقی هروی

 

ای دست منت تو بمن بنده در دراز

درگاه تو ز حادثه من بنده را جواز

درهای رنج بسته بمن بر سخای تو

بر من در سرای تو بیگاه و گاه باز

صد کس نیازمند من و من بجاه تو

در خدمت تو از همه آفاق بی نیاز

امروز بی تو خیره و سرگشته مانده ام

جان در میان آتش و دل در دهان گاز

از غبن روزگار پر از آب هر دو چشم

اندر ستاره دوخته شبهای دیر یاز

گر دانمی که جای تو اندر هری کجاست

زان سو بطبع خوش کنمی روی در نماز

دردا بکام خویش ، نه در پایگاه خویش

پوشیده مهره باخت بداندیش مهره باز

اندر جهان که دیدو که دانست کین چنین

جغد حقیر غدر کند با سپید باز؟

 کار جهان خدای جهان این چنین نهاد

نفع از پی گزند و نشیب از پی فراز

گر کار چند روز بر آشفت اندکی

نیکو شود ببخت خداوندگار باز

در ناز و در نیاز چه باید نشاط و غم ؟

چون پایدار نیست بمابر نیاز و ناز

ای مهتری که سیرت و افعال خوب تست

بر جامۀ بزرگی و آزادگی تراز

زودا که باز یابم و بینم بکام خویش

آن عیش روح پرور و آن بخت کارساز

بی دیدن تو رسته نگردد بهیچ روی

جان من از تفکر و شخص من از گداز

چون اعتقاد بنده شناسی ، خود این بسست

ابرام گشت بی حد و گفتار شد دراز

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

منبع خبر "بیتوته" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.