شمال نیوز : بیایید روزی را تصور کنید که به سبب شعار زن زندگی آزادی ، بسیاری از پوششها از بین رفته، بی بند و باری بیش از پیش رواج پیدا کرده و حتی دیگر حریمی برای روابط بین زن و مرد باقی نمانده؛ به خوبی میدانید که در رابطه با از بین رفتن این حریمها مبالغه نمیکنیم، زیرا طبق آنچه از تفکرات غرب گرایانه برمی آید، این تصویر قطعا یکی از ابعاد نهفته شعار زن زندگی آزادی خواهد بود. تصویری که حتی فکر کردن به آن، نه تنها برای ما حتی برای خود آنهایی که امروز این شعار را سر میدهند، میتواند رعب انگیز و کابوس گونه باشد.
تعارف نداریم؛ باید چشم هایمان را باز کنیم و بپذیریم که درپس این شعار، چیزهایی نهفته است که بسیاری از مردم ما امروز به سبب فضای احساسی حاکم بر جامعه، آنها را نمیبینند و تصور میکنند که آزادی زنان صرفا به برداشتن روسری ختم میشود، اما آیا با ورود تفکر غربی به زندگی هایمان، میتوانیم از فجایع ناشی از آن جلوگیری کنیم؟ به قول یکی از نمایندگان، ولی فقیه «اگر روسری حذف شود، دغدغه شلوار را چه کنیم؟» شاید خیلیها به این جمله خندیده و خیلیها هم به فکر فرو رفته باشند که قطعا دسته دوم، عاقبت اندیش بوده و به خوبی میدانند سرانجام این شعار چیزی بسیار فراتر از برداشتن روسریها خواهد بود!
پرده اول
چقدر حاضرید به همسران تان آزادی بدهید؟
واقعیت این است که مردان ایرانی حسابی روی همسرانشان تعصب دارند و زنان هم نسبت به مردان خود بسیار حساسند و این خصلت در میان همه زوجهای ما فارغ از رده سنی رواج دارد. خصلتی که چندان حاصل باورهای مذهبی نیست و ریشه در یک فرهنگ عمومی دارد. به خوب یا بد بودنش کاری نداریم که البته بنا به هزار و یک دلیل، نباید منکر خوبیهای متعادلانه این تعصبات باشیم، اما مساله اینجاست که با چنین پیشینهای از زوجهای ایرانی، اگر قرار باشد بی حجابی در میان خانوادهها رخنه کند، قطعا پس لرزههای این تحول، روابط بسیاری از زوجها را نیز به لرزه میاندازد. آنهایی که ادعای روشن فکری دارند، ممکن است در اولین واکنش بگویند «اصلا برداشتن حجاب چه ارتباطی به رابطه زوجها دارد؟» پاسخ این سوال کاملا واضح است، اما ما، بنا را بر روشن گری گذاشته و میخواهیم تصویری واقعی از این اتفاق را پیش رویتان قرار دهیم.
سوال این است؛ در فضایی که آزادی حرف اول را میزند و دیگر محدودیتی برای پوشش زنان وجود ندارد، همسران (زن و مرد) نسبت به این مساله چه واکنشی خواهند داشت؟ چند درصد از مردها آزادی بی قید و شرط همسرانشان در نحوه پوشش را میپذیرند و یا چنددرصد از زنان قبول میکنند که زنان دیگر در مقابل همسرانشان با حداقل پوشش ظاهر شوند؟ جالب است که وقتی با خانمی از جمع معترضان صحبت میکردیم، آزادی را صرفا در چارچوب برداشتن روسری میخواست و تصور روشنی از آینده این آزادی نداشت. او میگفت که به هیچ عنوان حاضر نیست مثلا جاری هایش و یا دوستانش با پوشش حداقلی و نامناسب در مقابل همسرش حاضر شوند! اتفاقا برخی مردها هم همین نگاه را به آزادی داشتند و میگفتند اجازه نمیدهند که زنان شان با هر لباسی در جمع ظاهر شوند!
گرچه برخیها مثل این افراد، نگاهی سطحی به شعار زن زندگی آزادی دارند، اما واقعیت چیز دیگری است و متاسفانه باید به این دست از زنان و مردان جامعه گوشزد کنیم که برفرض محقق شدن این آزادی، دیگر شما تعیین کننده نیستید و عملا این آزادی، حد و مرزی ندارد و برداشتن روسری مقدمهای است برای تغییر سبک پوشش با سرانجامی به نام بی بند و باری؛ محصول آفت زدهای که اکثر زوجها حتی آنهایی که اعتقادی به حجاب ندارند و دم از روشن فکری میزنند، خیلی زود از آن منزجر خواهند شد و درنهایت نیز جرقه اختلافات زناشویی زده میشود، زیرا هریک از زوجین، آزادی موردنظر خود را حقی مسلم میداند و اگر تفاهم حاصل نشود، کار به مجادلههای جدی کشیده میشود. پس باید باور کنیم که شکستن قبح حجاب با برداشتن روسری، تازه اول راه است برای هزار و یک اتفاق دیگر.
پرده دوم
آزادی زنان یک تیغ دولبه است
شاید باورکردنش سخت باشد و خیلی از مدافعان این شعار تصور کنند که ما به سیاهترین شکل ممکن درحال تصویرسازی آزادی موردنظر آنها هستیم، اما اگر هریک از ما نگاهی به سبک زندگی غربی یا اصلا نگاهی به آدمهای به اصطلاح روشن فکر دور و برمان با حکایتهای رنگارنگ زندگی شان بیندازیم، حتما متوجه میشویم که چه چیزی بعد از شعار زن زندگی ازادی در انتظارمان است و عملا دلخوری میان زوجین و ایجاد اختلافات میان آن ها، خوشبینانهترین پیامد این آزادی خواهد بود.
همانطور که دین اسلام در آیات و روایات مختلفی به مساله بی حجابی و آسیبهای بسیاری همچون از بین رفتن آرامش روانی، ابتذال زن و سقوط شخصیت او، تحریک نابه جای مردان، گسترش فحشا و فساد و... اشاره کرده، قطعا دیر یا زود، ترکشهای بی حجابی به زندگی همه آنهایی که مدعی آزادی هستند، برخورد خواهد کرد، زیرا این افراد به طبع ارتباط خوبی با باورهای دینی و ترس از خداوند ندارند و درپی همین بی اعتقادی نیز خواه ناخواه به سمت بداخلاقیهای شرعی با جنس مخالف پیش میروند و آنوقت است که معنای واقعی آزادی غیرمشروع درک خواهد شد.
به زبان سادهتر میتوان اینطور گفت که این آزادی یک تیغ دولبه است و همانقدر که به زنان خواهان آزادی، قدرت انتخاب در نوع پوشش و رفتارشان را میدهد، همانقدر هم زنان آزاد را در مقابل دیدگان مردان شان میگذارد و این یعنی یک آزادی خودخواسته، اما مخرب که به سبب برداشته شدن بسیاری از حریمهای ظاهری و باطنی میان زنان و مردان، میتواند کانون بسیاری از زندگیهای مشترک را از هم بپاشد. وقتی که زنها با هرپوششی و بدون هر قید و بندی در جامعه، محافل دوستانه و خانواده ظاهر شوند، عملا فرصتهایی که نباید را برای خود و مردان دور و برشان فراهم میکنند و درنتیجه پردههای حیا کنار رفته و نگاه جنسیتی به زنان که محصول بی بندوباری است، بیش از پیش جان میگیرد و آسیبهای پس از آن نیز از راه میرسد که ورود نفر سوم به رابطه زوجین، بخشی از همین آسیب هاست. قطعا هیچ کس دلش نمیخواهد در بطن خانواده، این اتفاق ناخوشایند را تجربه کند، اما به هرحال در زمانی نه چندان دور، این آسیب تلخ به لطف آزادی نصیب طرفداران آن خواهد شد!
پرده سوم
خیانت و طلاق، محصول آزادی نامشروع زنان
سالها قبل، با اینکه شاهد اعتقادات دینی و مذهبی بیشتر و بی بند و باری کمتر بودیم، طلاق تلخ یکی از دخترهای فامیل، درس عبرتی شد برای همه زوجهای جوان تا بیشتر حواس شان را به زندگی هایشان بدهند و از دوستیهای مسموم فاصله بگیرند. متاسفانه این طلاق حاصل روابط آزادانه و ناسالم دوست عروس با داماد بود و درنهایت نیز ثمره اش شد میوه گندیده خیانت و مهر طلاق. نکته قابل تأملی که در مورد این زوج وجود داشت، همین مساله بی حجابی و بی اعتقادی به باورهای مذهبی بود. با اینکه همه فامیل اهل دین و ایمان بودند، این دخترجوان، تمایلی به رعایت حدود شرعی نداشت و بعد از ازدواج نیز تقریبا تمام شب هایشان نیز با دورهمیهای نامتعارف دوستانه سپری میشد و به خیال خود، به دوستان بی بند و بارش کاملا اعتماد داشت تا اینکه در کمتر از یکسال، خبر طلاق او به علت خیانت داماد با یکی از دوستان عروس به گوش اقوام رسید و سرانجام این آزادی نیز برای خود او کاملا روشن شد!
مشابه این حکایت آن قدر زیاد است که احتمالا گوش مان از آنها پر شده و هربار هم سری از تاسف تکان داده ایم، اما تک تک این حکایتها میتواند درس بزرگی باشد برای همه آنهایی که امروز شعار آزادی سرداده اند. موضوع اینجاست که براساس آمارهای موجود، اکثر خیانتها و طلاقها در خانوادههای اتفاق میافتد که اعتقادی به پوشش و حریم روابط بین زن و مرد ندارند. به واقع این آمار، زنگ خطری است برای همه آزادی طلبانی که حتی حاضر نیستند برای لحظهای به رهاوردهای این شعار مخرب فکر کنند. آیا اگر عمق شعار زن زندگی آزادی برای این افراد روشن شود، آنها بازهم حاضرند پیامدهای ناشی از آن را بپذیرند و خوشبختی شان را با آزادی تاخت بزنند؟ قطعا پاسخ روشن است، اما متاسفانه در این روزها و با ایجادی فضایی احساسی در جامعه، گوش شنوایی برای واقعیتها وجود ندارد و هرکس صرفا به تصورات ناقص خود از آزادی بسنده میکند که همین نیز میتواند آینده پرچالشی را پیش روی آنها قرار دهد.
شاید با خواندن این گزارش کامتان تلخ شده باشد، اما این، فقط یکی از رهاوردهای شعار زن زندگی آزادی است و در پس این شعار، رهاوردهای بسیار تلخی نهفته که مستقیما خانوادهها را نشانه میگیرد و آینده خانواده بزرگ تری به نام ایران را.