خبرگزاری تسنیم-حمید صنیعی منش| فیلم «تکههایی از یک زن» یک درام ساده و بیتکلف است که سینمای درام و اجتماعی هالیوود به سبک و فرم این دست فیلمها توجه دارد. فیلمهایی که بیشتر از آنکه نئورئالیسم باشند ملودرامهاییاند که روی مشکل و معضل فردی تا اجتماعی تمرکز میکنند و بنابراین بیشتر از آنکه به بررسی مشکلات در سطح جامعه توجه کنند در سطح افراد و در واقع با نگاه انفرادی به آن نگاه میکنند. طبیعتاً یکی از خواص این سبک عدم برجستهسازی مشکلات و معضلات اجتماعی است و از طرح نگاه تلخ و گزنده نسبت به جامعه پرهیز میکند.
خصوصاً نورپردازی، انتخاب لوکیشن، طراحی صحنه و لباس بازیگران فیلم همگی در این سبک فیلمها ناظر بر نوعی نگاه روشن و امیدوارکننده است. از سوی دیگر این ملودرامها از داستانی واقعبینانه و نزدیک به زندگی و البته شیوه روایتی قابل باور و هنرمندانه برخوردارند و در نتیجه فیلمی دیدنی و خاطرهانگیز در قاب ذهن تماشاگران خود میسازد.
پوستر فیلم قطعههای یک زن
فیلم قطعههایی از یک زن نیز نگاه و زاویه دیدی اینچنین دارد. فیلم درباره زوجی با بازی ونسا کربی و شیا لباف است که بعد از مدتی انتظار برای تولد فرزندشان به روز موعود رسیدهاند. زن درد فراوانی دارد و هر لحظه امکان زایمان وجود دارد. پدر نیز با استرس و نگرانی دور همسرش میچرخد و هرکاری بتواند میکند. ماما به منزل آنان میآید اما به خاطر علت نامعلومی فرزند دقایقی بعد از تولد میمیرد.
نمایی از فیلم قطعههای یک زن
بعد از این، افسردگی و خرد شدن روحیه و امید زن آغاز میشود و زندگی او و همسرش دچار بحران میشود. دکتر راهی بازداشت میشود و همه منتظرند تا در دادگاه مادر فرزند مرده علیه او اقامه دعوی کند تا مامای بیگناه به زندان برود.
«مارتا» اما در مسیر تردید قرار دارد و نمیداند که چرا باید در این دادگاه دکتر بیگناه را راهی زندان کند اما با فشار مادرش سرانجام تصمیم به حضور در دادگاه میگیرد. از سویی دیگر همسر او «شان» که دچار بحران روحی شده است از مسیر وفاداری و تعهد خارج میشود و در نهایت همسر خود را ترک میکند.
نمایی از فیلم قطعههای یک زن
در خلال فیلم مدام صحنههایی از یک پل میبینیم که از وسط به دو نیم تقسیم شده است و تعمیرکاران در حال کار بر روی آن هستند و هرچه فیلم جلوتر میرود ابتدا و انتهای پل به هم نزدیک میشوند.
مارتا در این موقعیت سخت به جای شکست میپذیرد که اگرچه فرزندش مرده است و تجربه بسیار تلخی را پشت سر گذاشته است اما حسی درون او میگوید که راه فرزنددار شدن بسته نیست. این حس زیبا در فیلم با سیب عنوان میشود که مادر ناخواسته مدتی است به آن دلبسته است اما از حقیقت آن بیخبر است. او دانههای سیب را درون پنبههای نمناکی میگذارد تا سبز شوند اما هنوز جوانه نزدهاند.
در دادگاه هنگام پرسش و پاسخ نماینده دادستان در پاسخ به سوال او که هنگامی که بچهات را برای اولین بار در آغوش گرفتی چه احساسی داشتی؟ پاسخ میدهد که بوی سیب را احساس کردم. این جواب یکباره او را به خود میآورد که احساس زیبایی که او در این مدت با آن ناآگاهانه برخورد میکرده است ریشه در کجا دارد؟ فرزندی که هدیه هستی است مانند سیبی تمثیل شده است که رسیده و او آن را بوییده و حس کرده است.
این احساس درونزا باعث میشود که با شجاعت و بدون تردید دکتر را تبرئه کند و به مسیر زندگی بازگرداند. بعد از این زمانی که مارتا به خانه بازمیگردد لای پنبههای خیس را باز میکند و میبیند که دانههای سیب جوانه زده است و این سرآغاز زندگی دوباره برای او میشود.
نمایی از فیلم تکههای یک زن
دو سر پل نیز به یکدیگر میرسد و جریان از سر گرفته میشود و زن نیز روی آن قدم میگذارد.
نمای پایانی فیلم یکی از زیباترین و درخشانترین سکانسهایی است که میتوان با آن زندگی کرد و از آن لذت برد.
در این سکانس بسیار سینمایی که بیشتر شبیه نقاشی متحرکی است که روح را نوازش میدهدt درخت بزرگ سیبی را میبینیم که نسیم شاخههای آن را نوازش و آرام تکان میدهد. سیبهای سرخ و زرد و رنگارنگ بر شاخهها تاب میخورند و برگها صدا میکنند.
یکباره دختربچهای مانند فرشته را میبینیم که از شاخههای آن جسورانه بالا میرود و یک سیبی را میچیند و گاز میزند. صدای مادر دختر از حیاط به گوش میرسد که وقت شام است. مادر کسی نیست جز زن قصه که زندگیاش از هم پاشیده بود اما با تجلی امر مثبت و نشاطآوری درونش باعث میشود تا زندگی را از نو آغاز کند.
نمایی از فیلم قطعههای یک زن
بدون شک فیلم بینسبت به جامعه و به طور مشخص مشکلات مادرانی که هنگام تولد فرزند مرگ آنان را با چشم میبینند نیست و چه بسا پژوهشهایی نیز در این زمینه نیز انجام شده باشد. اما شکل روایت فیلم، فرم و پیام فیلم برای سینمای معضلزده و آسیبدیده ما میتواند درسی داشته باشد. اینکه در خلال ناامیدی و تلخی امید و زیبایی را میتوان دید.
شیوه قابل باور فیلم قطعههای یک زن برای بازگرداندن زن به نقطه روشن زندگی یعنی ماجرای سیب و ارجاعی که به فرزند دارد روش حرفهای و سینمایی برای حل گره داستان و هرچه زیباتر کردن این فیلم است چیزی که گویا در سینمای بیقصه امروز کشور آن را فراموش کردهایم.
سینمای ایران روزگاری ملودرامهای عاشقانه، لطیف و زیبایی برای مردم داشت اما امروز تحت تأثیر نئورئالهای غلیظ اجتماعی دست و پا میزند و پایانهای تلخی دارد. شاید وقت آن رسیده باشد که مهربانی و زیباییهای زندگی را بیشتر ببیند و کمی تغییر کند.
انتهای پیام/