خطبه قاصِعَه، طولانیترین خطبه نهج البلاغه است که محتوایی اخلاقی و اجتماعی دارد و موضوع آن نکوهش تعصب و خودپسندی است. این خطبه در اواخر حکومت امیرالمؤمنین (ع) در کوفه ایراد شده و امام در این خطبه درباره تفرقه اجتماعی هشدار داده و عاملان آن را سرزنش میکند.
متن بخش یازدهم خطبه
وَ احْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَکُمْ مِنَ الْمَثُلَاتِ بِسُوءِ الْأَفْعَالِ وَ ذَمِیمِ الْأَعْمَالِ، فَتَذَکَّرُوا فِی الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ وَ احْذَرُوا أَنْ تَکُونُوا أَمْثَالَهُمْ؛ فَإِذَا تَفَکَّرْتُمْ فِی تَفَاوُتِ حَالَیْهِمْ فَالْزَمُوا کُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ [حَالَهُمْ]وَ زَاحَتِ الْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ وَ مُدَّتِ الْعَافِیَةُ بِهِ عَلَیْهِمْ وَ انْقَادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ وَ وَصَلَتِ الْکَرَامَةُ عَلَیْهِ حَبْلَهُمْ، مِنَ الِاجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ وَ اللُّزُومِ لِلْأُلْفَةِ وَ التَّحَاضِّ عَلَیْهَا وَ التَّوَاصِی بِهَا؛ وَ اجْتَنِبُوا کُلَّ أَمْرٍ کَسَرَ فِقْرَتَهُمْ وَ أَوْهَنَ مُنَّتَهُمْ، مِنْ تَضَاغُنِ الْقُلُوبِ وَ تَشَاحُنِ الصُّدُورِ وَ تَدَابُرِ النُّفُوسِ وَ تَخَاذُلِ الْأَیْدِی.
ترجمه بخش یازدهم خطبه
از کیفرهایی که بر اثر سوء افعال و اعمال ناپسند بر امتهای پیشین وارد شد، برحذر باشید، حالات آنها را در خوبی و بدی به یاد آرید و بترسید از اینکه شما هم مانند آنان شوید، هرگاه به تفاوت دو حال آنها (پیروزی و شکست) میاندیشید به سراغ اموری بروید که موجب عزّت و اقتدار آنان شد؛ دشمنان را از آنها دور کرد؛ عافیت و سلامت را بر آنان گسترش داد؛ نعمتها مطیعشان شد و کرامت و شخصیت، رشته خود را به آنان پیوست. عامل این خوشبختی پرهیز از تفرقه، تأکید بر الفت و اتحاد، تشویق یکدیگر به آن و سفارش نمودن به انجام آن بود. از هر کاری که ستون فقرات آنها را در هم شکست و قدرتشان را سست کرد اجتناب کنید: از کینههای درونی، بدخواهی، پشت به هم کردن و دست از یاری هم برداشتن بپرهیزید.
شرح بخش یازدهم خطبه
از سرگذشت پیشینیان عبرت بگیرید
امام (علیه السلام) در این بخش و چند بخش آینده، مخاطبان خود را به مطالعه در احوال پیشینیان دعوت میکند عوامل ضعف و قدرت آنها را بر میشمرد و اسباب پیروزی و شکست را در جای جای زندگی آنان به مخاطبان خود نشان میدهد، تا از تجارب آنان بهره گیرند و در پرتو هدایتهای تاریخ، راه صحیح زندگی را پیدا کنند. این نوع آموزش (آموزش از طریق مطالعه تاریخ پیشینیان) چیزی است که قرآن مجید در اکثر سورهها بر آن تأکید میکند و بسیار مؤثر و تکان دهنده است.
میفرماید: «کیفرهایی که بر اثر سوء افعال و اعمال ناپسند بر امتهای پیشین وارد شد برحذر باشید، حالات آنها را در خوبی و بدی به یاد آرید و بترسید از اینکه شما مانند آنان آنان باشید»؛ (وَ احْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالاُْمَمِ قَبْلَکُمْ مِنَ الْمَثُلاَتِ بِسُوءِ الاَْفْعَالِ، وَ ذَمِیمِ الاَْعْمَالِ. فَتَذَکَّرُوا فِی الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ، وَ احْذَرُوا أَنْ تَکُونُوا أَمْثَالَهُمْ).
در این جمله امام (علیه السلام) به سرنوشت اقوامی، همچون قوم عاد، ثمود و قوم نوح و قوم لوط و سرنوشت فرعونها و نمرودها عذابهایی که بر اثر اعمال زشتشان بر سر آنها فرو آمد اشاره میکند و همه را از مبتلا شدن به چنان سرنوشتی برحذر میدارد.
تعبیر به «سُوءِ الاَْفْعَالِ وَ ذَمِیمِ الاَْعْمَالِ» ممکن است تأکید بر روی یک معنا باشد و آن کارهای زشت و ناپسند است. این احتمال نیز وجود دارد که «سوء افعال» اشاره به اعمال گناه آلوده باشد و «ذمیم اعمال» ناظر به کارهای ناپسند، هر چند به مرحله گناه نیز نرسد؛ مانند غفلت از جان محرومان و ترک انصاف و جود و بخشش و ایثار که مورد نکوهش عقل و خرد است.
آن گاه بعد از بیان این اجمال به تفصیل میپردازد، همان روشی که قرآن مجید، کراراً از آن برای بیان مسائل مهم استفاده میکند، میفرماید: «هرگاه به تفاوت دو حال آنها (پیروزی و شکست) بیندیشید به سراغ اموری بروید که موجب عزّت و اقتدار آنان شد؛ دشمنان را از آنها دور کرد؛ عافیت و سلامت را برای آنان گسترش داد؛ نعمتها مطیعشان شد و کرامت و شخصیت، رشته خود را به آنان پیوست»؛ (فَإِذَا تَفَکَّرْتُمْ فِی تَفَاوُتِ حَالَیْهِمْ، فَالْزَمُوا کُلَّ أَمْر لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ، وَ زَاحَتِ الاَْعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ، وَ مُدَّتِ الْعَافِیَةُ بِهِ عَلَیْهِمْ، وَ انْقَادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ، وَ وَصَلَتِ الْکَرَامَةُ عَلَیْهِ حَبْلَهُمْ).
سپس امام، عواملی را که باعث فراهم شدن این امور پنجگانه (عزّت، شکست دشمن، عافیت، نعمت و کرامت) شد به این صورت بیان میفرماید: «(این امور عبارتند از) پرهیز از تفرقه و پراکندگی، تأکید بر الفت و اتحاد، تشویق یکدیگر به آن و سفارش نمودن به انجام آن است»؛ (مِنَ الاِْجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ، وَ اللُّزُومِ لِلاُْلْفَةِ، وَ التَّحَاضِّ عَلَیْهَا، وَ التَّوَاصِی بِهَا).
این عوامل چهارگانه گرچه همه به مسئله اتحاد و وحدت باز میگردد؛ ولی هر یک از تعبیرات ناظر به نکتهای است؛ اجتناب از فرقه ناظر به نفی عوامل تفرقه است و لزوم الفت، ناظر به اثبات عوامل وحدت است. «تحاض» اشاره به تشویق است (احتمالا تشویقهای عملی) و «تواصی» اشاره به سفارش کردن از طریق بیان است؛ و همه اینها در مسیر اتحاد صفوف و یکدلی است.
سپس امام (علیه السلام) به جنبه منفی این مسئله؛ یعنی تفرقه و عوامل آن میپردازد و با تعبیری پر معنا به آنها هشدار میدهد که از عوامل اختلاف به شدت بپرهیزند، میفرماید: «از هر کاری که ستون فقرات آنها را در هم شکست و قدرتشان را سست کرد اجتناب کنید»؛ (وَ اجْتَنِبُوا کُلَّ أَمْر کَسَرَ فِقْرَتَهُمْ (۱)، وَ أَوْهَنَ مُنَّتَهُمْ (۲)).
در ادامه این سخن بعد از ذکر این اصل کلی، انگشت بر عوامل خاص آن میگذارد و میفرماید: «(عوامل اختلاف آنها) از کینههای درونی، بدخواهی، پشت به هم کردن و دست از یاری هم برداشتن بود»؛ (مِنْ تَضَاغُنِ الْقُلُوبِ، وَ تَشَاحُنِ الصُّدُورِ، وَ تَدَابُرِ النُّفُوسِ، وَ تَخَاذُلِ الاَْیْدِی).
این چهار عامل، عوامل اصلی اختلافند که بعضی جنبه باطنی دارد؛ مانند کینههایی که در سینهها پنهان است و حسادت و بخل، و بعضی جنبه ظاهری دارد؛ مانند پشت به یکدیگر کردن و در برابر حوادث برادران و دوستان و مؤمنان را تنها گذاشتن. آری! این امور در هر قوم و ملتی پیدا شود پشتشان را میشکند و قدرتشان را میگیرد.
پی نوشت ها:
۱. «فقره» به معنای مهره پشت است که جمع آن «فقرات» است و به منزله ستونی است که پشت انسان را نگه میدارد و به او اجازه خم و راست شدن میدهد.
۲. «منّه» به معنای قوّت است و «منّت» بر وزن «عزّت» به معنای نعمت بزرگ است که موجب قدرت و قوت میشود و به گفته راغب در مفردات در اصل از «منّ» که واحد وزن است گرفته شده است.
منبع : خبر آنلاین