حمیدرضا صدر در کتاب نیمکت داغ به سراغ ۳۴ مربی تاریخساز و مشهور فوتبال رفته؛ افرادی از جمله الکس فرگوسن و ژوزه مورینیو، آرسن ونگر، مارچلو لیپی و حشمت مهاجرانی. صدر نشستن روی نیمکت را چیزی همچون نبردی پیچیده توصیف میکند. نبردی که با طراحی نقشههای نو؛ برای چنگ زدن به پیروزی؛ تقلا برای بیرون آمدن از ورطه شکست. با گذر از معبر امروز، به سوی فردا. بازی بعد. مسابقه بعدتر. با جان کندن برای کشف راز بقا. رمز زنده ماندن جریان دارد.
او در کتاب با بیانی سینمایی و جذاب، نگاهی تحلیلی به تاکتیکهای مورد استفاده در فوتبال از گذشته تاکنون دارد و سعی کرده است تا علت تغییر شیوههای تاکتیکی فوتبال و نحوه بازی فوتبال امروزی را توضیح دهد و نقش مربیان برجسته سالیان قبل را در شکلگیری فوتبال جذاب کنونی شرح دهد. نویسنده این مطالب تحلیلی تاکتیکی را بر اساس تقدم تاریخی شرح داده و همین به خواننده کمک میکند که از دورانی به دوران دیگر با نوعی پیوستگی تاریخی، به روند تغییرات تاکتیکی از عصری به عصر دیگر دست یابد.
او در کتابش میگوید بازی، مسابقه، پیروزی و شکست زنجیرهای تمامنشدنی است. اولین چیزی که از تماشای فوتبال آموختیم، این است که نتیجه بازی خوب همیشه مصادف با پیروزی نیست؛ اینکه بازی تماشایی همیشه خوشحالمان نمیکند و نتیجه بازی بد هم همیشه شکست نیست و بهترها همیشه برنده نمیشوند. اینکه پیروزی و قهرمانی معیار روشنی برای جمعبندی ناکامی و توفیق و تبیین سقوط و پرواز است، ولی پرسشهای پرشماری هم ما را در بر گرفته و پی راز و رمز نهفته در جابهجاییهای به ظاهر ساده رفتیم.
در مقدمه این کتاب آمده است:
نخستین مربیانی که شناختیم چه کسانی بودند؟ آنها را برای چه به یاد میآوریم؟ پیروزی تیمهایشان اهمیت داشت یا بازیهایی که ارائه میدادند؟ شخصیتشان قوی بود یا هوش فراوانی داشتند؟ ستارههای بزرگی در تیمشان بازی میکردند یا با دست خالی جلو میرفتند؟ مدیر بودند یا مربی؟... انگارهٔ اولیهٔ این کتاب برتافته از تحلیلهای تاکتیکی بود. اینکه تیمهای اولیهٔ تاریخ با تعداد پرشمار مهاجم و تعداد انگشتشمار مدافع بازی میکردند. اینکه سیر تطور تاکتیکی چه بوده. رویکرد تاکتیکی در چه ادواری تغییر کرده و تاریخ فوتبال چگونه ورق خورده. مربیان مورد بحث یا جایگاه تاکتیکی برجستهای دارند یا اهمیت تاریخی ویژهای. ترتیب ارائهٔ آنها در فصلهای کتاب مبتنی بر تقدم تاریخی است و میتوان از دورانی به دوران دیگر با نوعی پیوستگی تاریخی، به روند تغییرات تاکتیکی از عصری به عصر دیگر دست یافت. نخستین مربی هربرت چاپمن انگلیسی در دههٔ ۱۹۲۰ است و آخرینش پپ گواردیولا در آغاز دههٔ ۲۰۱۰.
در بخشی از کتاب نیمکت داغ نیز میخوانیم:
متولد ۱۸۸۶ در حوالی تورین. ورزشکار با استعدادی در زمینه دو میدانی. قهرمان دوِ ۴۰۰ متر بازیهای دانشجویی. میگفتند جووانی کوچیونه، رفیقش که برای یوونتوس بازی میکرد، دویدنش را به سخره میگرفت؛ «تو مثل یک ماشین میدوی» پیشنهاد کرد، «بهتر است توپی جلوِ پایت بیندازی و پابهتوپ بدوی.» پوتزو جای دویدن دنبال توپ، تحصیلاتش را پی گرفت. به مدرسه بینالمللی تجارت در زوریخ رفت. زبان انگلیسی و فرانسه و آلمانی آموخت؛ آنچه بعدها درهای مطالعه بیوقفه را برایش میگشود. سپس به لندن رفت. بعد راهی برادفورد شد. جایی که با نفوذ پدرش کاری در یک کارخانه بافندگی پیدا کرد. شهری که فوتبال ناگهان گریبانش را چسبید. پنج روز کار. یک روز کلیسا. یک روز فوتبال. دعوت پدر برای بازگشت به ایتالیا و کار در شرکت مهندسی برادر را رد کرد. پدر پول ماهیانه را قطع کرد. با این وصف در انگلیس باقی ماند. در سرزمین فوتبال.
به منچستریونایتد دل بست. به سرخپوشهای این شهر کارگری. شیفته نمایش هافبکهای یونایتد، دیک داکورث، پارلی رابرتز و الک بل شد. پس از پایان بازیها اطراف درهای خروجی استادیوم پرسه میزد تا بازیکنان را ببیند. تا سری تکان دهد. سرانجام شهامت جلو رفتن پیدا کرد. روزی جلو رفت و با رابرتز حرف زد. به او گفت یکی از ستایشگرانش است. گفت مایه مباهاتش شده با او چند کلمهای دربارهی فوتبال حرف میزند. او بعدها علاقهاش را به نمایش مردان میانی مثل رابرتز، نشان داد. مردانی که توپ را تصاحب میکردند. که برای گوشها پاسهای بلندِ بینقصی میفرستادند. بنابراین وقتی بعدها در سال ۱۹۲۴ رهبری تیمملی ایتالیا را در دست گرفت، بلافاصله فالویو برناردینی، بازیکن محبوب تماشاگران را کنار گذاشت؛ چراکه برناردینی بیشتر دونده بود تا تصاحبگر توپ و ارسالکننده پاسهای بلند.
دست سرنوشت پوتزو را به ایتالیا برگرداند. برای حضور در مراسم عروسی خواهرش راهی ایتالیا شد و خانوادهاش از بازگشتش به انگلیس جلوگیری کردند. پستی در اتحادیه فوتبال ایتالیا به دست آورد. سال ۱۹۱۲ تیمملی را در المپیک سوئد رهبری کرد. برای اولینبار نامش سر زبانها افتاد. ولی برابر فنلاند، سوئد و اتریش شکست خورد. از اتریش با اختلاف ۴ گل باخت؛ شکستی تلخ و در عینحال نخستین رویارویی پوتزو و هوگو میسل، مربی تیمملی اتریش. خالق «واندرتیم» تیم رویایی اتریش.
این کتاب سال ۱۳۹۱ برای نخستین بار توسط نشر چشمه به چاپ رسیده و در سال ۱۴۰۰ برای هشتمین مرتبه تجدید چاپ شده است.
انتهای پیام