اشعار ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام (7)

بیتوته سه شنبه 01 آذر 1401 - 08:58


شعر در مورد امام حسن مجتبی (ع)

 

نیمه ی ماه خدا ماه اومد

با دلای شب زده راه اومد

خبرش پخش شده تو دنیا

گل بی نظیر و دلخواه اومد

دمش پر شوره، غم از ما دوره

جمعمون شده جمع چشم حسودا کوره

 دلا یکدل شد، ماهم کامل شد

درِ خونه ی این کریم پر از سائل شد

*(حسن یا مولا، حسن یا مولا

گل حیدر و فاطمه حسن یا مولا)

 

ما به احسان تو عادت داریم

همیشه به تــو ارادت داریم

بقیعـت رو نصیـب مـا کــن

عمریه شوق زیــارت داریم

چه بی اندازه، نگاهت نازه

یه گوشه نگاهت کارا رو رامیندازه

ته احساسه، شمیمت یاسه

کیه آدرس خونه ی تو رو نشناسه

*(حسن یا مولا، حسن یا مولا

گل حیدر و فاطمه حسن یا مولا)

 

تــو که داری هوامـو آقا

حالا میشنوی دعامو آقا

شبای قدر بزار تو دستام

بـرات کـرب و بلامو آقا

دوای دردی، تو خیلی مردی

دعاهای ما رو چه زود اجابت کردی

دلم سرمسته، به پات نشسته

تموم کوچه واسه دیدنت بن بسته

*(حسن یا مولا، حسن یا مولا

گل حیدر و فاطمه حسن یا مولا)

روح الله نوروزی

 

اشعار ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام

 

این چه شور است عزیزان كه بهر انجمن است

شـاد و خـرم دل یـــاران و بـه دور از مــحــن اسـت

 

هــر طـرف مـی‌گـذرم بـانـگ طـرب مـی‌شــنـــوم

 زانـكـه مـیـلاد حـسـن نـور دل بـوالـحـسـن اسـت

 

دخـتــر خـتــم رســولان پـــســـری آورده اســـت

كـه جـمـالـش حـسـن و نـام نـكـویش حسن است

 

ســروی آزاد عــیـــان گـشـتـه كــه از خـرمیـش

جـلـوه بـاغ بـهـشـت است و صفای چمن است

 

 شـهــر یـثـرب شـده فـرخـنـده ز مـیــلاد حــســن

وز تـجـلـی رخ او بـر مـه و خور طعنه زن است

 

تـهـنــیـت گــوی مــلائــك بـه زمــیــن آمـــده‌انـد

 كه فضا خوش نفس از مشگ و عبیر ختن است

 

 شـیــعــیــان شــاد و فـرحـنـاك ز مـولـود حسن

شادمان خاطـر سرگشته هر مرد و زن است

 

 صـبــر ایــوب فــرامـوش شــد از خــاطــره‌هــا

 دیـده خـلـق جـهـان خـیره به صبر حسن است

 

پـســر فــاطــمـه از مــهــر بــه یــاران نـظــری

 دیـده‌هـا سـوی تـو ای دلـبـر شیرین سخن است

 

تـو «حـیاتی» چه غـم از وحشت محشـر داری

كـه حـسـن روز جـزا دافـــع رنـج و مِـحـن اسـت

"حیاتی" 

 

سرود ولادت امام حسن مجتبی (ع)

 

خانه ی فاطمه از عشق منور شده است

عرش در گوشه ی این خانه مصور شده است

 

امد از سمت خدا انچه مقدر شده است

به علی گفت ملک فاطمه مادر شده است

 

جبرئيل امده از شوق خبردار شده

حضرت حیدر کرار پسردار شده

 

رمضان ماه رخت دید و پریشان گردید

علی افطار به لبخند تو مهمان گردید

 

حُسن تو رونق بازار کریمان گردید

شمه ای از کرمت سوره ی انسان گردید

 

حاصل جمع دو دریای کرم امده است

نسخه ی اصلی اقای کرم امده است

 

دشمن و دوست پریشان شده را می بخشید

همه زندگی اش را به گدا می بخشید

 

بهترین نعمت خود را به خدا می بخشید

مهربانی دلش را به جذامی بخشید

 

حالتش وقت کرم چون جبل الرحمت بود

سفره اش ناب ترین بخشش بی منت بود

 

لحظه ای از تو دل فاطمه دل کند نبود

نقطه ضعفی به سراپای تو سوگند نبود

 

کرم هیچ کسی با تو همانند نبود

بر لبت حرف برو نیست نوشتند نبود

 

نیمه ی ماه، خدا میل تغزل دارد

چشم هر ذره به دست تو توسل دارد

 

ذولفقار است و یا تیغ دو ابروی حسن

شب قدر است و یا سلسله موی حسن

 

قبله مایل شده در ماه خدا سوی حسن

هر چه حسن است فراهم شده در روی حسن

 

سائلت وقط کرم حال تماشایی داشت

نوکر خانه تو منصب اقایی داشت

 

تا ابد دست به دامان حسن دارم و بس

نوکرم چشم به احسان حسن دارم و بس

 

پیشکش جان به قربان حسن دارم و بس

زنده ام تا به کفم نان حسن دارم و بس

 

من و دل کندن از شغل گدایی سخت است

هر که از عشق تو دیوانه نشد بدبخت است

 

جوهر مدحیه ام در شُرُف زر شدن است

با تو هر لحظه مرا روی به بهتر شدن است

 

بنویسید مرا قابل نوکر شدن است

بنویسید که اماده ي قنبر شدن است

 

سکه ی مهر حسن نقش دل و خاطر ماست

یا الهی به حسن حرف دم اخر ماست

 

نمک سفره تو طعنه به دنیا میزد

خنده هایت به گدا زود بفرما میزد

 

دل جبرییل به نام تو به دریا میزد

بر سر خوان تو خود جای گدا جا میزد

 

دل سائل به سر خوان تو جا می اید

چقدر لفظ کریمی به شما می اید

 

پسر شیر خدا مثل علی کرار است

مجتبی امده و دشمن او فرار است

 

کربلا دید که عبدلله او سردار است

قاسمش روح اشداءُ علی الکفار است

 

طرز جنگ اوری ات به که به حیدر رفته

بنویسید که سقا به برادر رفته

 

زیر پاهای تو میدان جمل میلرزید

جنگ در قبضه شمشیر شما می چرخید

 

افرین های علی جان به تنت می بخشید

یاد زهرا شتر فتنه گران پی گردید

 

شتر سرخ که سر بر قدم خاک نهاد

همه ی ارزوی اهل جمل رفت به باد

 

وقت معراج حسن دوش نبی را دارد

مادری طاهره چون حضرت زهرا دارد

 

یوسف هاشمیان بس که تماشا دارد

کوچه از حُسن حسن بند شود جا دارد

 

نور پیشانی او روشنی افاق است

غم به پابوسی چشمان حسن مشتاق است

 

 صبر حیرت زده ی صبر تماشایی تو

زخم خورده است غرور دل دریایی تو

 

اسمان مرد ندیده است به تنهایی تو

دشمن و دوست گذشتند ز اقایی تو

 

غم اگر هست در عالم غم تنهایی توست

کوچه و اشک فقط محرم تنهایی توست

 

لحظه لحظه همه ی زندگی ات ماتم بود

محرم خانه ات افسوس که نا محرم بود

 

غالبأ قوت دلت سفره به سفره غم بود

چشم های تو پذیرای غم عالم بود

 

اخر این خاطره ها کشت تو را اقا جان

کوچه و مادر و طوفان خدا نشناسان

حسن کردی

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

منبع خبر "بیتوته" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.