شعر درباره ماه رمضان
روزهداران مؤمنین آماده! من ماه خدایم
ماه روزه، ماه قرآن، ماه تسبیح و دعایم
ماه حق، ماه نبی، ماه علی مرتضایم
ماه خیل انبیاء و اتقیا و اوصیایم
تا رساند بر همه عالم پیامم را محمد
خوانده از آغاز شهر الله نامم را محمد
من گرامی ماه عفو و رحمت پروردگارم
روزهداران الهی را همه باغ و بهارم
باشد از شعبان امیرالمؤمنین چشم انتظارم
در دل شب انسها با حضرت صدیقه دارم
تا سحر گه بی قرار چشم گریان حسینم
هر شب و هر روز محو صوت قرآن حسینم
دامن سجاده گردد بزم اُنس یار با من
چشم مشتاقان بوَد تا صبحدم بیدار با من
نور بخشد شمع جمع محفل دادار با من
انس میگیرند مردان خدا بسیار با من
از نسیم آید سرود نغمه روح الامینم
همدم اشک و مناجات امیرالمؤمنینم
لحظهها تسبیح و، خوابِ روزهدارانم عبادت
روزهایم روزهای صدق و اخلاص و ارادت
یوسف زهرا حسن در نیمهام یابد ولادت
وز قدوم مادر زهرا مرا باشد سعادت
روزهداران را دهـم از سـاغر قـرآن حلاوت
ای خوشا آنکس که در من میکند قرآن تلاوت
ای خوشا آنکس که قدر لیلةالقدرم بداند
ای خوشا آنکس که اشک و معرفت در من فشاند
ای خوشا آنکس که شبها تا سحر بیدار ماند
در دل شب افتتاح و جوشن و ابوحمزه خواند
من همان ظرف عنایات خداوند کریمم
روح میبخشد دعای یا علیُّ یا عظیمم
وای بر آنکس که در من حق نیامرزد گناهش
یا نگردد شسته از اشک شبی روی سیاهش
آنچنان باشد که حق محروم سازد از نگاهش
در مه رحمت بوَد آغوش شیطان، جایگاهش
توشهای با خود نیارد تا خدا از او پذیرد
میسزد از غصه در عید صیام من بمیرد
خوش به حال آنکه در من دامن دلبر بگیرد
در عروج خویشتن از زهد و تقوا پر بگیرد
در دل شبهای قدرم نیز قرآن سر بگیرد
روی در محراب کوفه، دامن حیدر بگیرد
ای خوش آنکو پرکند از اشک چشم نازنین را
تـا بشویـد فرق خـونین امیـرالمـؤمنین را
ای خوش آنکو در معاصی، احترام از من بگیرد
با دهان روزهاش هر روز، کام از من بگیرد
دامن وصل خدا را در صیام از من بگیرد
در عبادت رفعت و شأن و مقام از من بگیرد
من همانا سفره مهمانی ذات خدایم
با تمام انبیاء از صبح خلقت آشنایم
«میثم» از هر لحظه من فیضها گردد نصیبت
روزه، دارو، ذکر، درمان، ذات حق گردد طبیبت
هست دامان تو هر شب دامن وصل حبیبت
هر نفس باشد دعای یـا حبیب یـا مجیبت
شعرهای ماه رمضان
دوباره ماه خدا و بهار قرآن شد
دوباره ماه صفا دادن تن و جان شد
دوباره شوق سحر، هر غروب هم افطار
دوباره موسم شادی اهل ایمان شد
دوباره وقت سفر شد به شهر خوبیها
دوباره ماه نزول کتاب قرآن شد
دوباره بستن چشم و دهان زهر خوردن
دوباره بنده حق بر خدای مهمان شد
دوباره خواندن یک آیه با ثواب تمام
دوباره فصل مناجات و رتل قرآن شد
دوباره لیله ی قدر ومجیر وجوشن ها
دوباره ماه دعا ومهار شیطان شد
دوباره آمده ماهی که یک شب قدرش
برابری به هزار ماه عمر انسان شد
دوباره آمده ماهی که در میانه ی آن
ز شمس روی حسن (ع) خانه نورباران شد
دوباره آمده ماهی که روی ماه علی (ع)
خضاب خون سر و عمر او به پایان شد
بدار مغتنم این فرصت گرانمایه
که بسته دوزخ و جنت گشوده در آن شد
شاعر : اسماعیل تقوایی
شعر درباره ماه رمضان
هنگامه وصل رمضان آمده است
مومن به تنش دوباره جان آمده است
یکماه گشوده سفره ای جان افزا
حق را بنگر که میزبان آمده است
این ماه گناه خلق می سوزاند
بر عمر گناهها خزان آمده است
بگشوده تمام،آسمان درهایش
ای بنده عروج کن،زمان آمده است
آوای مناجات ودعا گوش آید
الطاف خدایمان عیان آمده است
ماه رمضان ماه خداوند ودر آن
شیطان رجیم ناتوان آمده است
بر بند دهان ودل زدنیا برگیر
زیرا که زمان امتحان آمده است
باز است در بهشت بر روی همه
دوزخ بنگر که در زیان آمده است
این ماه بود بهار قرآن خدا
چون در رمضان زآسمان آمده است
شادند همه به نیمه ماه خدا
زیرا که حسن(ع)به این جهان آمده است
در بیست ویک، علی(ع)به خون غلطیده
هر شیعه به قلب خون فشان آمده است
افطار بده که در جواب عملت
اعطای ثواب بیکران آمده است
اسباب مهیا ست که بخشیده شویم
ای بنده تلاش کن امان آمده است
شاعر : اسماعیل تقوایی
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته
منبع:emam8.com