به گزارش اقتصاد آنلاین، تحقق اهداف علاوه بر ابزار و مهارتهای موردِنیاز، به تعهد رفتاری و مهمتر از آن، به قاطعیت نیاز دارد، یعنی به اراده و عزمی که در کنار هدفگذاری صحیح، به پیشرفت و رشد مستمر کمک کند. مقالهای که ربکا نایت (Rebecca Knight) در مجلهی کسبوکار هاروارد (HBR) آن را منتشر کرده، دیدگاه مناسبی را در خصوص اراده و ثابتقدم بودن در مسیر شغلی ارائه کردهاست.
بسیاری از افراد، در طول سال، در ذهن خود بارها اراده میکنند و برنامههایی را در نظر میگیرند، اما این موضوع صرفا به هدفگذاری منجر نمیشود؛ به عنوان مثال، شبکه سازی بیشتر، دورهی مدیتیشن (مراقبه)، تقویت مهارت نوشتن یا برنامههای مشابهی که واقعا آنها را به سرانجام برسانند؛ اما بهترین نوع اراده کردن، که میتوانیم آن را انجام دهیم، کدام است؟ چگونه انگیزهی خود را حفظ کنیم و نیت درونی خود را به واقعیت تبدیل کنیم؟
بسیاری از افراد اهداف شخصی و حرفهای را در طول سال برنامه ریزی میکنند، اما تعداد معدودی از آنها موفق میشوند و ثابت قدم می مانند. به این دلیل که طبق نظر توماس چامورو-پرموزیک (Tomas Chamorro-Premuzic)، استاد روانشناسی کسبوکار دانشگاه UCL لندن و مؤلف کتاب اعتماد به نفس (Confidence) اغلب، هدفگذاریهایی میکنیم که با ماهیت در تضادند. به گفتهی وی، همهی ما تمایلات، ویژگیهای شخصیتی و عاداتی داریم که در طول سالیان گذشته آنها را شکل دادهایم. بسیاری از اهداف و مقاصد سال جدید ما این الگوها (ویژگیهای شخصیتی) را میشکنند؛ در نتیجه، انجام دادنشان سخت میشود و به زحمت زیادی نیاز پیدا میکند؛ پس شما باید نسبت به هدفگذاری و ماندن در مسیر خود آزادی عمل و رویکرد استراتژیک داشتهباشید.
جوزف وینتروب (Joseph Weintraub)، مؤسس و رئیس دپارتمان رهبری و کار تیمی بابسون (Babson)، میگوید: «تمرکز اهمیت چشمگیری دارد.» به گفتهی وی، شما در طول چارچوب زمانی، به هدفگذاری درست و مناسب نیاز دارید تا ثبات قدم بمانید.
در اینجا درمورد اینکه چطور در ارادهی شغلی، فردی یا حرفهای خود ثابتقدم بمانیم، نکاتی را مطرح میکنیم:
به اعتقاد وینتروب، به «عدد کوچک» فکر کنید، هم در میزان اهداف و هم در چارچوب زمانیای که قصد دارید آن اهداف را به طور موفقیتآمیزی به پایان برسانید. او توصیه میکند که برای بیش از ۳ هدف برنامهریزی نکنید، زیرا اگر بیش از این باشد، در زمانبندی یکساله یا کمتر، رسیدن به آنها طاقتفرسا خواهد بود. وی در ادامه توضیح میدهد که فکر کردن به ۵ سال آینده برای بسیاری از شرکتها و افراد دشوار به نظر میرسد اما نشانه ثابت قدم بودن است.
طبق گفتهی چامورو پرموزیک، بلندپرواز باشید، اما نه بیش از حد. موضوعاتی را انتخاب کنید که شما را هیجانزده کنند و به چالش بکشند، اما غیرممکن نباشند؛ همچنین، مطمئن شوید که برای اهدافی برنامهریزی کردهاید که برایتان مهم و با شما همسو هستند. وی اضافه میکند که اگر بهواقع قصد دارید به آن اهداف برسید، پس برای ایجاد تغییر باید بسیار تلاش کنید.
در حالی که حداقل یکی از اهداف شما باید برای توسعه دادن نقطهضعفتان انتخاب شود، وینتروب نسبت به متوقف شدن توسعهی فردی هشدار میدهد. به اعتقاد وی، بیشتر اوقات ما به چیزهایی توجه میکنیم که برای بهتر شدن به آنها نیاز داریم اما تداوم ندارد؛ در صورتی که به جای آن میتوانیم موضوعاتی را در نظر بگیریم که در آنها مهارت داریم و هدفگذاریهای خود را با توجه به نقاط قوّتمان انجام دهید تا بتوانیم ثابت قدم باشیم؛ برای مثال، شما نویسندهی مسلطی هستید یا در میان جمع خوب صحبت میکنید؛ پس باید اهدافی را تنظیم کنید که به تقویت مهارتهای ارائهی همکارتان یا استفاده از توانایی خود در ایجاد پیشبُرد تبلیغاتی کمک کنند. هدف نهایی باید در جهت پیشبُرد سازمان فعلی و مسیر شغلی شما باشد.
وقتی اهداف خود را مشخص کردید، آنها را بنویسید و با دیگران (مدیر، کارکنان همرتبه، زیردستان مستقیم، دوستان و خانواده) به اشتراک بگذارید. وقتی اهدافتان را عمومی کنید، نسبت به انجامشان متعهد میشوید. پذیرا بودنتان باعث میشود که دیگران شما را فردی قابلاتکا بدانند.
وینتروب توضیح میدهد که روراستی بهویژه زمانی اهمیت پیدا میکند که هدف شما بر افرادی که با آنها همکاری میکنید، تأثیر فوری داشتهباشد؛ برای مثال، اگر هدفتان کاهش روال مدیریت ذره بینی (micro-managing) است، به تیم خود توضیح دهید که قصد دارید تفویض اختیار بیشتری را به آنها بدهید. به زیردستان خود بگویید که این همان هدفی است که روی آن کار میکنم و میکوشم آن را انجام دهم و در آن ثابت قدم باشم. پس نسبت به نیت خود صراحت و رفتاری آشکار داشتهباشید.
برای تحقق هر هدفی، چه شخصی و چه حرفهای، به استراتژی قدم به قدم احتیاج دارید. وینتروب اینطور میگوید که وقتی عادت خوردن و تمرین ورزشی خود را به صورت سیستماتیک تغییر ندهید، انتظار نخواهید داشت که در کاهش وزن موفق شوید؛ پس باید درمورد روشها و تاکتیکها فکر کنید. از خودتان بپرسید که برای رسیدن به موفقیت درمورد این هدف، به کدام اقدامات نیاز دارید.
برای مثال، اگر هدف شما در ایجاد ارتباطی مبتنی بر اعتماد با زیردستان مشخص و واضح نیست، باید به رفتارهای خاصی فکر کنید که به شما در این راه کمک میکنند؛ برای مثال، دعوت کردن از تکتک آنها برای صرف ناهار و بیشتر کردن ارتباط موثر با هریک از آنها.
به اعتقاد چامورو-پرموزیک، در صورت نرسیدن به نتیجه، باید برنامهی دومی (Plan B) داشتهباشید.
به اعتقاد چامورو پرموزیک، برای رسیدن به هدف، شبکهی حمایتی و تشویقکننده ضروری به نظر میرسد. این شبکهی حمایتی میتواند شامل همکاران، مربیان، افرادی که برایتان مهماند و مربی حرفهای یا افراد همرتبهی خارج از سازمان شما باشد؛ افرادی که میتوانند مشوق شما باشند، بر شما اثر بگذارند، شما را ترغیب کنند، به شما انگیزه بدهند و زمانی که روحیهی پایینی دارید، کمکتان کنند که روحیهی خود را بالا ببرید. وینستروب این نکته را نیز اضافه میکند که «تیم حمایتی به تقویت اهداف مهمی که مشخص کردهاید و مسیر شغلی شما کمک میکنند. هرچه دیگران را در این روند بیشتر درگیر کنید، احتمال دستیابی به اهداف هدفگذاریشده بیشتر میشود.»
وقتی خودتان را برای شروع هدف جدیدی آماده میکنید، احساس میکنید که انگیزه دارید، اما به محض اینکه هفتهها و ماهها از شروع میگذرد، حس هیجان کمرنگ میشود و برای پیدا کردن زمان و انگیزه به چالش کشیده میشوید. برای حل این مسئله، روی نشانهها و اهداف کوتاهمدت خود کار کنید تا شما را به هدف اصلیتان نزدیک کنند. پرموزیک میگوید:
موفقیتی که در طول مسیر به دست میآورید، به شما کمک میکند که حس کنید رو به پیشرفت هستید. شما تمایل دارید که رشد مثبت و بهبودهای کوچک را ببینید. نکتهی مهم این نیست که بهتر از دیگران باشید، بلکه باید بهتر از نسخهی قدیمی خودتان باشید.
به گفتهی وینتروب، برای اینکه در مسیر بمانید به سیگنالهای منظمی نیاز دارید که شما را برای حرکت به جلو ترغیب کنند. این نشانگرها میتوانند یادآوری گوشی موبایل یا علامتگذاری روی تقویمی باشند که به شما یادآوری میکنند که زمانی را برای فکر کردن روی اهداف معنادار خود و مسیر شغلیتان صرف کنید.
وینتروب میگوید که برای کاربردی کردن این روش، به کارهای سادهای نیاز دارید تا بتوانید رو به جلو حرکت کنید.
هیچچیزی مانند نزدیک شدن به ضربالاجل، ترشح هورمون کورتیزول را افزایش نمیدهد. (هورمون کورتیزول در پاسخ به استرس بدن ترشح میشود.) طبق نظر وینتروب، در برخی اوقات استرس به نفع شماست، چون باعث میشود که روی هدفتان تمرکز کنید؛ مانند زمانی که میدانید پزشکی در چکآپ بعدی وزن شما را اندازه میگیرد یا اینکه در جلسهی بعدی مدیرتان از شما درمورد وضعیت پروژه خواهد پرسید.
با این حال، با وجود اینکه استرس به عملکرد بهتر شما منجر میشود، خیلی مهم است که هنگام رخ دادن شرایط پیشبینینشده، عملکرد مناسب خود را از دست ندهید.
چامورو پرزومیک میگوید که بیش از حد به خودتان سخت نگیرید چرا که جا می زنید و ثابت قدم بودن را از دست می دهید. شما درگیری بیشازحد و ناسالم را برای رسیدن به هدف دوست ندارید. اگر همکارتان در پروژهای به شما نیاز دارد یا زندگی شخصیتان بیش از حد پیچیده و رسیدن به هدفتان در طول زمان مدنظر بسیار دشوار است، برای خودتان استراحتی را در نظر بگیرید؛ همچنین، قانون طلایی وینتروب را در هدف گذاری فراموش نکنید:
برای عالی بودن تلاش کنید، اما گاهی به قدر کافی خوب بودن کفایت میکند.
اصولی که باید آنها را به خاطر داشتهباشید:
اهدافی را تنظیم کنید که مهارتهای موجود شما را به سمت پیشبُرد سازمان و در مسیر شغلیتان سوق دهد.
در مواقع نیاز، به منظور کسب حمایت و تشویق اطرافیان، اهداف خود را با آنها به اشتراک بگذارید.
در طول مسیر یا برنامهی خود، نقاط عطفی را ایجاد کنید که شما را به رشد افزایشی ترغیب کنند.
اینکه ذهن خود را با لیست بلندی از اهداف درگیر کنید. راهکار: به جای آن، در یک زمان مشخص، بر بیش از ۳ هدف تمرکز نکنید.
خود را برای شکست آماده کنید. راهکار: اهدافی را در نظر بگیرید که رسیدن به آنها منطقی باشد.
وقتی به زمان تعیینشده نرسیدید، خودتان را تنبیه و اذیت کنید. راهکار: وقتی به اندازه کافی پیشرفت کردید، از خودتان قدردانی کنید.