فرارو- «لحظه خداحافظی» نام آخرین یادداشت احمد زیدآبادی بود که در آن اعلام کرد، قصد دارد برای همیشه عرصه تحلیل و سیاست را کنار بگذارد. تصمیمی که بنا بر گفته خودش نتیجه فحاشی و تهدیدهای بیامان حامیان حامد اسماعیلیون و به طور کلی آنهایست که این روزها برانداز خوانده میشوند.
به گزارش فرارو، بدون شک احمدزیدآبادی در سه دهه اخیر از جمله افراد تاثیرگذار در عرصه سیاست است و بارها نیز هزینه این تاثیرگذاری و کنشهای سیاسی را هم پرداخت کرده است. او بعد از حوادث کوی دانشگاه به جرم تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و اقدام افسارگسیخته علیه نظام به مدت ۱۳ ماه در زندان حضور داشت.
بعد از آن در اعتراض به انتخابات سال ۸۸ نیز بار دیگر دستگیر و این بار دادگاه او را به شش سال زندان، پنج سال تبعید به گناباد و محرومیت مادامالعمر از هر گونه فعالیت سیاسی و شرکت در احزاب و هواداری و مصاحبه و سخنرانی و تحلیل حوادث، به صورت کتبی یا شفاهی، محکوم کرد.
حالا بعد از این سالها و در پی دریافت واکنشهایی بعد از یادداشتی که خطاب به حامد اسماعیلیون نوشت، تصمیم گرفت عرصه سیاست را ترک کند. او در یادداشت خود تاکید کرده بود «من به عنوان یک فعالِ سپهر عمومی، نقشی که برای خود تعریف کردهام از جنس "بلاغ" است. در مقامِ اصرار و تحکم و تعیینِ تکلیف برای کسی نیستم. نظرم را مطرح میکنم، خواه مؤثر افتد خواه نیفتد»
زیدآبادی خطاب به اسماعیلیون نوشته بود: «به آقای اسماعیلیون توصیه میکنم که با این حجم از خشم و کینهای که به "حق" به دل گرفته، وارد سیاست نشود. سیاست در فارسی به معنای تربیت کردن اسب وحشی و در نزد یونانیان نیز تدبیر منزل در سطح کلان آن بوده است. از این رو سیاست عرصۀ فرو نشاندن خشم و انتقامگیری نیست. سرنوشت عموم در آنجا تعیین میشود و از همین رو، به کنشی کاملاً حسابشده و خالی از هر نوع بغض و خشم و کینه و انتقامجویی نیاز دارد. در اینجا همیشه به دوستانم توصیه کردهام که از روی خشم کنش سیاسی انجام ندهند، زیرا تبعاتش دامن بسیاری را میگیرد و ما نسبت به سرنوشت آن "بسیار" مسئولیم و باید پاسخی روشن و اقناع کننده برای آسیبهای ناشی از رفتارمان برای آنها داشته باشیم.».
اما گویا این نصیحتهای زیدآبادی به مذاق طرفداران اسماعیلیون خوش نیامد و حمله به زیدآبادی را در دستور کار قرار دادند و کار تا جایی پیش رفت که این فعال سیاسی در یادداشت دیگری تحت عنوان «لحظه خداحافظی» اعلام کرد دیگر حاضر به تحمل این وضعیت نیست و قصد دارد برای همیشه عرصه سیاست را ترک کند.
او در یادداشت خود نوشت: «از فحاشی چارپاداری تا تهدید به قتل و تجاوزِ جنسی، بخشی از واکنش افرادی بود که در فضای مجازی و غیرمجازی به حمایت از آقای اسماعیلیون نثارم کردند. من این سرزمین را سرزمین عطار و سنایی و مولوی و خیام و حافظ و سعدی میدانستم. هرگز فکر نمیکردم بخشی از مردم این سرزمین روزی به این نقطه برسند. حالا که رسیدهاند، دیگر جای حضور من نیست. من این صحنه را ترک میکنم، چون هیچ رگی در وجودم با آن سنخیت ندارد و با سرتاسرش بیگانهام»
به نظر میرسد این آخرین جملات احمد زیدآبادی در عرصه سیاست کشور باشد. عرصهای که طی سالها او تلاش کرده است با محوریت اصلاحات و عقلانیت تغییراتی مثبت در آن ایجاد کند. اما سوال مهم و اساسی این است که چه اتفاقی رخ داده است که جامعه به این سمت و سو حرکت کرده که حتی به فردی مانند زیدآبادی هم رحم نمیکند؟!
از ناسزاگو، انتظار تحلیل نداشته باشید
در همین خصوص عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی در گفتگو با فرارو عنوان کرد: «این مجموعه از نیروهای سیاسی روی دیگر و مکمل سیاست جاری کشور است و طبق یک قاعده به نسبت کلی معترضان و براندازان به طور طبیعی برای مقابله با حکومتها، کمکم خلق و خوی مناسب و مشابه رسمی را پیدا میکنند. البته همه اینطور نیستند و تعدادشان کم است و در فضای مجازی ناشناس عمل میکنند و دهان میشوند. کسانی هم که شناخته شده هستند اهمیتی چندانی ندارند.»
وی تصریح کرد: «فحش دادن هم بیش از این که علیه کسی باشد سطح شعور و درک ناسزاگو را بازتاب میدهد. مخاطبان اصلی من در توییتر جزو فرهیختگان این فضا هستند و هر کس به من فحاشی کند نزد آنان بیاعتبار میشود و برای بنده نکته خاصی ندارد. ضمن این که فرصت دیدن کامنتها را ندارم آنجا هر کس آزاد است که هر چه میخواهد بگوید. ولی هر کس آنچه را که یاد گرفته است میگوید از ناسزاگو انتظار تحلیل نداشته باشید و بر عکس.»
عبدی همچنین در خصوص تصمیم خداحافظی زیدآبادی تاکید کرد: «درباره تصمیم آقای زیدآبادی هم نمیتوانم نظر دهم، چون مسأله تا حد زیادی به شخص خودشان مربوط است. ولی چه برای من و چه آقای زیدآبادی راحتترین کار سکوت و زندگی کردن است که هم درآمدمان خوب خواهد بود و هم استرس و تنش سیاسی را نخواهیم داشت. من هم به دلایلی در سالهای اخیر دو بار تصمیم به سکوت و بازنشستگی گرفتم، ولی در نهایت به توصیه دوستانم منصرف شدم؛ چون معمولا با برخی از دوستان نزدیک مشورت میکنم که مبادا تصمیم نادرستی گرفته باشم. ولی واقعیت این است که انسان متعهد حاضر نمیشود برای خلاصی از این فشارها فهم و شخصیت، خود را زیرپا بگذارد.»
میگویند: هر کس برانداز نیست، دشمن است
همچنین صادق زیباکلام استاد دانشگاه طی گفتگو با فرارو در واکنش به خداحافظی زیدآبادی اظهار کرد: «به طورکلی از نظر براندازها، همه افرادی که مستقیم یا غیرمستقیم با نظام جمهوری اسلامی در ارتباط بودند یا هستند، یا از انقلاب اسلامی طرفداری میکردند با براندازی به عنوان یک رویکرد سیاسی موافق نیستند. این افراد در چشم براندازان حتی از طرفداران نظام هم بیشتر مورد بغض و کینه و نفرت قرار دارند.
به عبارتی هرکسی (تفاوتی ندارد زیدآبادی باشد یا هرفردی دیگری) الان نگوید باید انقلاب و براندازی انجام شود، به شدت محکوم میشود. واقعیت این است که در روزها و ماههای اخیر، حب و بغضی که براندازها از نظام دارند این روزها سرریز شده است و روی افرادی که حتی منتقد نظام هم هستند، ریخته میشود. دقیقا مثل استالین که شعار میداد هرکه با ما نیست، دشمن ماست.»
وی ادامه داد: «آنها انتظار دارند که امثال زیدآبادی تکلیف خودش را روشن کند. اگر با براندازها نیست، پس دشمن آنها است. نکته مهم این است که برای براندازها اهمیتی ندارد که چرا امثال زیدآبادی با آنها همراهی نمیکند و چقدر استدلالش منطقی است، چقدر به خاطر فعالیتهای سیاسی در زندان بود و سختی کشیده و هزینه پرداخت کرده است. برای آنها صرفاً این مهم است که با توجه به اینکه زیدآبادی با آنها نیست و شعار برندازی نمیگوید و... پس باید با تمام توان او را تهدید و تخریب و تحقیر کنند.»
او افزود: «یک نکته جالبی که وجود دارد این است که ما مشابه این مسئله را در سال ۵۷-۵۶ هم داشتیم. براندازهای فعلی خیلی تاکید دارند که عمده بدبختیهای آنها در نتیجه انقلاب سال ۵۷ ایجاد شده است. اما اگر اندکی تاریخ معاصر ایران را بدانند، میبینند که براندازها دقیقا همان رویکردی را دارند که انقلابیون سال ۵۷ داشتند.
ماجرا از این قرار بود که همان زمانی که انقلابیون به سمت سرنگونی نظام شاهنشاهی میرفتند، آقای بازرگان و به طور کلی نهضت آزادی معتقد بودند که به جای براندازی، خواهان اصلاح و آزادی زندانیان سیاسی و... باشیم. جالبه که انقلابیون اون زمان او را متهم میکردند که او سازشکار و بی توجه به خون ملت و به دنبال مصالحه و مسامحه است و خیلی از مواقع به او حمله و تخریبش میکردند. حتی یک نفر هم از مهندس بازرگان حمایت نکرد.»
این تحلیلگر مسائل سیاسی تاکید کرد: «الان هم دقیقا همان وضعیت در حال تکرار است. یعنی اگر یک نفر، هزار و یک دلیل منطقی و عقلانی بیاورد که براندازی درست نیست و او مخالفش است، براندازها به او حمله میکنند و همان بلایی را سرش میاورند که سر زیدآبادی آوردند. یعنی عملا در همان سالهای ۵۷ هم بعضیها بودند که مخالف انقلاب بودند و تاکید بر اصلاحات داشتند، اما جرات بیان آن را نداشتند. حالا هم همینطور است. یا باید براندازی را تائید کنیم یا باید حرفمان را بزنیم؛ اما در این حالت خودمان را برای تخریب و تحقیر و توهین و تهدید هم باید آماده کنیم.»
زیباکلام در پایان عنوان کرد: «به نظر من درستترین کار این است که امثال زیدآبادی عرصه را خالی نکنند و بایستند و حرفشان را بزنند. واقعیت این است که همه ما زیر فشار بسیار شدید و سنگین هستیم و اگر نگاهی به صفحههای ما در شبکههای اجتماعی بیاندازید، میبینید طی روز به چه میزان توهین و تهدید میشویم. اما خالی کردن عرصه درست نیست و ما باید بمانید و حرفمان را بزنیم. یعنی راستش من معتقدم که آنها دو هدف را دنبال میکنند. یکی اینه با این روشها ما را ساکت کنند و مثل زیدآبادی عرصه خالی کنیم یا با آنها همراه شویم شعار براندازانه بدهیم؛ بنابراین من موافق نیستم که آقای زیدآبادی عرصه را خالی کنند و احساس رضایت و پیروزی به مخالفان بدهند.»
هر فردی را که نظر متفاوتی با آنها دارد و به دنبال اصلاحات باشد، به توپ میبندند
محمد مهاجری فعال سیاسی اصولگرا نیز دیدگاه مشابهی در خصوص آنچه که به زیدآبادی گذشت دارد. وی در گفتگو با فرارو عنوان کرد: «ببینید به طور کلی جریانی که این روزها به دنبال تغییر نظام سیاسی هستند، بر این باورند که شرایط کشور به گونهای است که اصلا امکان اصلاح وجود ندارد. آنها به این جمعبندی رسیده اند که نظام اصلاحپذیر نیست یا اصلاحات لازم امکان اجرایی شدن، ندارد. اما وقتی از آنها سوال میکنید که برفرض جمع بندی آنها درست است، بعد از براندازی برنامه چیست؟! هیچ پاسخی ندارند. آنها حتی نمیدانند اگر همین فردا جمهوری اسلامی نباشد، چه اتفاقی میافتد و گزینه جایگزینی چیست. به عبارتی اصلا دکترینی برای حکومت ندارند.»
او ادامه داد: «من معتقدم که این جریان به دلیل اینکه مطالبات تعریف شده ندارد و دقیقا نمیداند چه میخواهد، هر فردی را در داخل که نظر متفاوتی نسبت به آنها دارد و به دنبال اصلاحات باشد را به توپ میبندند و تخریب و تحقیر و تهدید میکنند. دقیقا همان اتفاقی که برای زیدآبادی و خیلی افراد دیگر افتاد. شما کافی است صفحات افرادی مانند زیدآبادی را چک کنید تا ببینید با چه ادبیاتی با آنها صحبت میکنند.»
مهاجری در خصوص تصمیم زیدآبادی گفت: «اما با همه اینها من معتقدم که زیدآبادی نباید جاخالی بدهد و خداحافظی کند. به هرحال افرادی که یک تعهدی در خود در قبال جامعه احساس میکنند و معتقدند که نظام باید اصلاحاتی انجام دهد، نباید عرصه را خالی کنند و زود از کوره در بروند؛ لذا من از این جهت از آقای زیدآبادی گلایه دارم.
به هرحال همه ما میدانیم که خواهان اصلاح بودن، تبعاتی در بر دارد. مگر اینکه مثل برخی از براندازها حرفهایی بزنیم که قابلیت اجرا ندارند. به عقیده من آقای زیدآبادی چند راه داشتند. یا باید طرف براندازها را میگرفت و مثل آنها شعار ضدانقلاب میدادند که خب این انتخاباشان نبود، یا باید سکوت میکردند یا استقامت میکردند و راه را ادامه میدادند. من معتقدم که آقای زیدآبادی باید راه سوم را انتخاب میکردند.»