امیر دژاکام بازیگر، مدرس و کارگردان سینما و تلویزیون درباره شیوه بازیگر شدنش در گفتوگو با خبرنگار حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، گفت: اولین قدم در راه بازیگر شدن، داشتن معلم خوب است. کشورمان بازیگران خوبی دارد که مدرسان خوبی نیستند؛ این درحالی است که همین بازیگران حرفهای در حال حاضر تدریس میکنند؛ البته میتوانیم برای آموختن هنر بازیگری از تجربههای آنها استفاده کنیم. مربی فوتبال و بازیکنی فوتبال دو حرفه متفاوت هستند که هم پوشانی دارند، اما یکی نیستند.
وی افزود: موضوع دیگر این است که ناامید نشوید. در دنیا کسانی موفق میشوند که میدانند بعد از زمین خوردن چطور بلند شوند. پژمان جمشیدی بازیگر خوبی است، اما دلیل نمیشود که همه فوتبالیستها بازیگران خوبی هم باشند. به خوانندهای که (مایل به آوردن اسمش نیستیم) الان به بازیگری روی آورده است، پیشنهاد میکنم حتما به کلاس بازیگری برود.
بیشتر بخوانید
این بازیگر پیشکسوت در ادامه درباره آخرین مرحله مسیر بازیگری عنوان کرد: قدم سوم مشق کردن است. این واژه شاید برای خیلیها عجیب باشد، اما نقاش ها، خطاطها و حتی موزیسینها مشق میکنند. تعجب میکنم برخی میگویند، بازیگری که یک علم پیچیده است، در خون بعضی هاست.
وی درباره هزینههای هنگفت کلاسهای بازیگری و بی نتیجه بودن آنها اظهار کرد: من از شما دو میلیار دریافت میکنم و قول میدهم که جراح مغز شوید. آیا شما قبول میکنید؟ خیر. چون میدانید برای جراح شدن باید علمش را داشته باشید. متاسفانه در موضوع بازیگری بسیاری پذیرفته اند که این حرفه در خونشان است. متاسفانه تعدادی از بزرگان این حرفه هم بر همین باور هستند. اگر شما از علم در یک موضوع با خبر نباشید دلیل نمیشود که آن علم وجود نداشته باشد.
دژاکام در ادامه بیان کرد: بعضی مواقع، علاقهمندان به سینما را که آرتیست هم نیستند، با دریافت پول و سفارش، جلو دوربین میآورند؛ بنابراین بازیگری در کشورمان به درهای جهل و نادانی سقوط کرده است. بازیگری فهم ما از دانش روز جهان، روان شناسی، جامعه شناسی و ... است. به
وی درباره برند فروشی تصریح کرد: بعضی آموزشگاهها از اسم بازیگر مطرح کشور برای جذب هنرجو استفاده میکنند؛ در صورتی که بازیگر اصلا از این ماجرا خبر ندارد.
این کارگردان در پایان تاکید کرد: نقش را زندگی کردن برای بازیگر اشتباه بزرگی است و فاجعه به بار میآورد. از نظر پزشکی و زیبایی شناسی نقش را باید اجرا کرد؛ زیرا بازیگری واکنش به محرکهای خیالی است. اگر میخواهیم نقش باور پذیر باشد باید از حافظه هیجانی استفاده کنیم. این تراژدیهای درون زندگی ما هستند که با وجود آنها میتوانیم نقش را زندگی کنیم. غافل از اینکه مغز بین زیست یک فاجعه خیالی و یک فاجعه واقعی تفاوت قائل نمیشود.