به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از رکنا، ماجرای عجیب سارق خانه تاجر تهرانی بسیار عجیب است. چندی قبل مرد جوانی به محض ورود به خانهاش در منطقه سعادتآباد، با پلیس تماس گرفت و گزارش سرقت از خانهاش را اعلام کرد. تاجر جوان گفت: دیشب به همراه خانوادهام به میهمانی رفته بودیم اما صبح امروز که به خانه برگشتم، متوجه سرقت شدم. سارق مقداری طلا و دلار به ارزش ۸۰۰ میلیون تومان به سرقت برده است.
در تحقیقات پلیسی مشخص شد که در ورودی خانه تخریب نشده است و این احتمال مطرح شد که سرقت از سوی فردی آشنا صورت گرفته است و سارق خانه تاجر تهرانی غریبه نیست .
به همین دلیل تیم تحقیق بار دیگر به سراغ مرد تاجر رفتند و از او خواستند چنانچه به کسی ظنین است وی را معرفی کند اما مرد تاجر گفت: من به هیچکسی شک ندارم، در ساختمان هم فقط با بهنام، همسایه طبقه بالایمان که مردی کارخانهدار است رفت و آمد دارم. اما بهنام وضع مالی خوبی دارد و ۸۰۰ میلیون تومان پولی نیست که بخواهد بهخاطر آن سرقت کند.
در حالی که تحقیقات برای دستگیری سارق خانه تاجر تهرانی ادامه داشت وی که به بهنام و رفتارهایش بعد از سرقت خانه مشکوک شده بود با طرح نقشهای تصمیم گرفت راز این سرقت را فاش کند.
مرد تاجر بلافاصله خانهاش را به دوربین مداربسته مخفی تجهیز کرد و با این بهانه که قصد مسافرت چند روزه دارد، خانه را به همراه خانوادهاش ترک کرد. اما قبل از رفتن به این مسافرت ساختگی پیش بهنام رفت و موضوع سفرش را مطرح کرد. سپس با خانواده راهی خانه پدرش شد و با استفاده از سیستم دوربین مداربسته و از طریق تلفن همراهش به صورت آنلاین داخل خانهاش را رصد میکرد.
اما هنوز ۲۴ ساعت از ترک خانهاش نگذشته بود که دوربینهای مخفی خانه، مردی را نشان داد که با کلید وارد خانه شده و در اتاقها به جست و جوی گاوصندوق برای سرقت است. مرد تاجر از دیدن چهره سارق تعجب کرد او همان بهنام همسایه ثروتمندش بود که به قصد دزدی وارد خانه شده بود.
مرد تاجر با دیدن بهنام در خانه با پلیس تماس گرفت و خود نیز راهی خانهاش شد. در همان موقع بهنام که موفق به پیدا کردن گاوصندوق نشده بود در حال خروج از خانه بود که توسط مأموران بازداشت شد.
وی در بازجوییها گفت: من وضع مالی خوبی دارم و با همسایهمان رفتوآمد خانوادگی داشتیم اما همسرم همیشه زندگی آنها را به رخ من میکشید و از اینکه آنها زوج خوشبختی بودند حسرت میخورد و به من میگفت آنها زوج خوشبخت و سعادتمندی هستند و اصلاً با هم دعوا ندارند و ما با این همه ثروت، زندگیمان مثل جهنم است.
نمیتوانستم سرکوفتهای همسرم را تحمل کنم و هربار که از خانواده مرد تاجر و صمیمیت بینشان صحبت به میان میآورد من تحقیر میشدم. برای همین نقشه کشیدم و تصمیم گرفتم از خانه آنها سرقت و طوری وانمود کنم که این سرقت از سوی فردی در خانواده خودشان صورت گرفته است. شنیده بودم که همسر مرد تاجر برادری دارد که وضع مالیاش زیاد خوب نیست و میخواستم سرقت را به گردن او بیندازم تا بدین ترتیب بین او و همسرش اختلاف پیش بیاید. یک شب مرد تاجر را به خانهمان دعوت کردم و در فرصتی مناسب کلیدهایش را برداشتم و به بهانه خرید از خانه خارج شده و از روی آنها ساختم. کلیدها را سر جایش گذاشتم و یک شب که مطمئن بودم خانه مرد تاجر خالی است با کلید یدکی وارد شده و اقدام به سرقت کردم.
مرد کارخانهدار گفت: بعد از ماجرای سرقت هم سعی کردم ذهن مرد تاجر را به سمت این موضوع سوق دهم که سرقت از سوی یکی از اقوام و فامیل صورت گرفته تا او به برادر همسرش شک کند. اما وقتی موفق نشدم تصمیم گرفتم برای دومین بار سرقت کنم. من هیچ نیازی به پول ندارم و فقط میخواستم با این کارها، بین مرد تاجر و همسرش اختلاف پیش بیاید.
بهدنبال اعتراف مرد کارخانهدار، تحقیقات به دستور بازپرس کشیک دادسرای ویژه سرقت ادامه دارد.