عصر ایران؛ مصطفی داننده- ایران هر روز شاهد وقوع اتفاقات عجیب و غریبتری نسبت به ماهها و سالهای گذشته است. به طور مثال این روزها میبینیم، بخشی از جامعه که همیشه نگاه خوبی به فوتبال نداشت و فوتبالیستها را در دسته افرادی قرار میداد که پول بیتالمال را میخورند و کاری برای مردم نمیکنند، طرفدار پروپاقرص فوتبال شدهاند.
این دسته به طور واضح با فلسفه فوتبال مخالف بود. احتمالا جمله معروف« این همه آدم دنبال یک توپ میدوند که چه بشود؟» را شنیدهاید. حالا همین افراد در مورد تاکتیکهای روز فوتبال هم حرف میزنند.
از آن سو، برخی دیگر که تمام زندگیشان فوتبال بود و حتی آمار بازیها لیگهای نه چندان معتبر اروپایی را هم داشتند، به جام جهانی و تیم ملی، بیتفاوت شدند و بخشی از آنها حتی تیم رقیب را تشویق کردند.
این دسته از مردم، در بدترین شرایط زندگیشان هم حاضر نبودند بازی ایران در جام جهانی را از دست بدهند اما این کار را کردند. همانهایی که در جام جهانی گذشته، وقتی کریم انصاریفرد از روی نقطه پنالتی دروازه پرتغال را باز کرد، آنقدر پریدند که سرشان به آسمان خورد.
این وضعیت نشانه خوبی نیست. معمولا بیماریها علائمی دارند که پزشکان با دیدن آنها، به بیماران میگویند که به خاطر دردی که در یک نقطه از بدن داری، به احتمال زیاد دچار فلان بیماری شدهای و یا خدای نکرده با سرطان دسته و پنجه نرم میکنی.
الان هم این دو دستگی و البته بیتفاوتی نشان میدهد، جامعه ایران با یک بیماری مهلک روبرو شده است. متاسفانه آنهایی که باید فکری به حال درمان این بیماری کنند، فعلا در موقعیت کُری خوانی قرار گرفتهاند و فکر میکنند با تقویت یک طرف این داستان، مسئله حل میشود.
آنها با خود میاندیشند که با کارهایی مثل پخش مستقیم فوتبال در یک ورزشگاه و نشستن چند مرد و زن کنار هم مسئله حل میشود یا اگر استقبالی از تیم ملی صورت بگیرد دیگر خبری از شکاف ایجاد شده نیست.
همین رفتار خود نشانه شکافی بزرگ است. چون مسئولان میخواهند با این تصمیمات، طرف مقابل را بیرمق نشان دهند و بگویند دیدید که ما بیشتریم.
یادمان نرفته است که فوتبال و بازیهای ملی، در بدترین شرایط اقتصادی و معیشتی هم عامل وحدت مردم بود و در لحظاتی باعث میشد مردم، به معنای واقعی همه مردم، دردها و مشکلات خود را فراموش کنند و فوتبال ببیند.
البته این شیوه درمان بیماریها، یک عادت همیشگی در ایران است. صورت مسئله پاک میشود و تمام. به جای اینکه فکر رسیدن به جواب باشیم، سوال را پاک میکنیم. اما چه بخواهیم و چه نخواهیم، بخشی از مردم از باخت تیم ملی خوشحال شدند و باید به دنبال چرایی این خوشحالی باشیم؟
چرا آنهایی که از ماهها قبل حتی زمان و مکان دیدن بازی ایران و آمریکا را هم مشخص کرده بودند تا با جمع دوستان و آشنایان آن را ببیند حالا در این موقعیت قرار گرفتند؟
پیدا نکردن این پاسخها و حرف نزدن در مورد آنها، تنها باعث میشود دره پیش رو هر روز عمیق تر از گذشته شود.
معلوم نیست چرا مسئولان کشور از جواب آزمایشها میترسند. دوست ندارند باور کنند که جامعه دچار بیماریهای مختلف است. آنقدر به علائم بیتوجه هستند که ناگهان بیماری از جایی سر در میآورد که فکرش را هم نمیکنند.
وقت خوبی است به دانشگاهها بروید و این سوال را که چرا برخی از مردم از باخت تیم ملی خوشحال شدند را در کفه بحث و گفتوگو بگذارید تا به نتایجی برسید که شاید بتواند اختلافها را کمتر کند.
به نظر میرسد الان وقت خوبی برای کری خوانی نیست.