به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اعتماد، عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی با عنوان «موردی یا رویکردی؟» نوشت: تاکنون چند بار متذکر شدهام که مساله ایران فنی، موردی و اصطلاحا تکنیکال نیست. این یادداشت در پی شرح بیشتر این ادعا است. چه زمانی میگوییم مشکل فنی است؟ زمانی که سیاست و راهبرد کلان در کلیت خود مورد قبول و فقط اجرای آن ناهماهنگ یا ناکارآمد باشد. فرض کنید که در یک مسابقه فوتبال مربی، راهبرد دفاعی را در دستور کار خود قرار دهد.
جمهوری اسلامی به صداوسیما: در چین هم مردم را سرکوب می کنند؛ چرا سانسور می کنید؟
توئیت تهدیدآمیز یک اصولگرا؛ اگر از جونتون سیر شدید به اعتراضات بپیوندید!
برای حل مشکل ایران از این پیشنهادهای موردی زیاد میشنویم. عدهای پیشنهاد رفع محدودیتهای فضای مجازی را میدهند یا حتی با تعجب میپرسند که چرا فیلتر میکنید؟ این کار بسیار زیانبار است. از جمله خودم بارها نوشتهام که چرا این سیاست بیفایده است. یا اینکه چرا افراد را بازداشت میکنید؟ یا اینکه چرا در برابر حجاب چنین مواضع سختگیرانهای دارید؟ یا چرا نسبت به مجاز دانستن اعتراض کوتاهی میکنید؟ در حوزههای فرهنگ، اقتصاد و جامعه نیز میتوان نمونههای فراوان ذکر کرد. مثلا چرا رسانهها به ویژه صداوسیما در کارکرد رسانهای خود ناتوانند؟ چرا سانسور کتاب و فیلم و... رایج است؟ آن هم در شرایطی که روشهای دیگر برای دسترسی به مطالب بدون سانسور وجود دارد؟ در اقتصاد، چرا نقدینگی را افزایش میدهید که موجب تورم شود؟ بعد مجبور به افزایش حقوق و دستمزد میشوید؟ در آموزش چرا مطالب غیرواقعی و سوگیرانه در کتابها هست که اثرگذاری آموزش را خنثی یا حتی منفی میکند؟
خلاصه هر کدام از اینها عوارض خاص خود را دارد در نتیجه انجام دادن یا انجام ندادنش ساختار موجود را دچار تبعات سنگینی میکند. حتی در مورد برجام هم همین منطق حاکم است. در این دو راهی، حکومت یک سوی ماجرا را میرود و ناظران و تحلیلگران متعجب از نتایج رفتارش، اجرای سویه مقابل را پیشنهاد میکنند. این وضعیت بدان معنی است که مساله ایران، موردی و تکنیکال نیست تا با این پیشنهادها حل شود. تا هنگامی که رویکرد رسمی اصلاح نشود هر دو سوی ماجرا برایش زیانبار است و در این میان ساختار رسمی آن سویهای را انتخاب میکند که زیان نقدش کمتر است و گمان دارد که در آینده سودی ندارد.
منتقدان پیشنهاد سویهای را میدهند که سود قطعی بلندمدت دارد، درحالی که از نظر ساختار سیاسی چنین سودی برای رویکرد آن متصور نیست. هر دو درست تحلیل میکنند، ولی از دو منظر و راهبرد جداگانه به موضوع نگاه میکنند، به همین دلیل دو نتیجه متضاد میگیرند. این دو منظر متفاوت کدام است؟ رابطه حکومت و مردم. اگر حکومت را به منزله کارگزاری مردم، یا همان ۸۵ میلیون شهروند ایرانی بدانیم، ماجرا متفاوت است از هنگامی که حکومت را هادی و برتر و مستقل از این مردم بدانیم که باید آنان را به سوی هدف موردنظر هدایت و راهنمایی کند.
اگر در ذیل منظر حکومت هدایتگر و کارفرما نگاه کنید، تمامی اقدامات جاری توجیهپذیر میشود، گرچه تداوم آنها در میانمدت و بلندمدت غیرقابل اجرا خواهد بود، همچنان که تاکنون منجر به نتیجه بلندمدت نشده است. ولی اگر از رویکرد کارگزار بودن حکومت نگاه کنید، همه این اقدامات و سیاستها زیانبار است. ایران راهحلی فنی ندارد و باید رویکرد را تغییر داد. البته ذکر عوارض این اقدامات برای نشان دادن تناقضات سیاستی موجود مفید است.