بهرهوری در بخش معدن بهمعنی روشن بودن ماموریت و چشمانداز فعالیتها، تدوین استراتژی، توجه به نیازهای حال و آینده، انعطافپذیری در مواجهه با مشکلات و چالشها و تلاش برای دستیابی به اهداف تعیینشده با استفاده از امکانات و تواناییهای موجود است.
صنعت و بهویژه بخش معدن، بهعنوان یکی از زیرمجموعههای آن، حوزه مستقلی نیست و تابع تصمیمات و سیاستگذاریهای بخش دولتی است، پس برای دستیابی به اهداف خود و افزایش بهرهوری نیازمند کمک و حمایت دولت است. بهعنوان مثال، باید به این نکته توجه شود که فعالیت معدنی به جاده و زیرساخت نیاز دارد تا دسترسی بهرهبردار به بازار فروش تسهیل و برای تامین آن دولت باید پیشقدم شود.
تصمیمات بخش خصوصی در گرو سیاستهای دولتی است و آنچه تلاشهای فعالان این صنعت در افزایش بهرهوری را بیاثر میکند، تصمیمات خلقالساعه و قوانین دستوپاگیر دولتی است که راه را برای سرمایهگذاری میبندد.
افزایش بهرهوری بخش معدن نیاز به حمایت کمک و همفکری دولت دارد. به این منظور، باید در سیاستگذاریها از بخش خصوصی کمک بگیرند، اما متاسفانه چنین اتفاقی رخ نمیدهد.
اگر از مشورت این بخش برای تصمیمگیری استفاده میشد، هرگز شاهد افزایش سرسامآور حقوق و عوارض معدنی نبودیم، زیرا چنین تصمیماتی موجب فرار سرمایه از بخش معدن میشود و فعالیت در این صنعت را زمینگیر میکند.
بدیهی است که شکوفایی بخش معدن، بدون همفکری و درک متقابل دولت و معدن میسر نیست، اما تاکنون حمایت لازم از سوی دولت انجام نگرفته است. هر مدیری که میآید، بهدلخواه، تصمیمات جدیدی اتخاذ و بایدها و نبایدهایی دیکته میکند. مرتب قوانین دستوپاگیر وضع و بهصورت دستورالعمل، بخشنامه و مانند آن ابلاغ میشود که آخرین نمونه، افزایش چندین برابری حقوق دولتی است که معلوم نیست بر چه اساس و پایهای انجام گرفته است.
برای افزایش بهرهوری، مدیریت، مغز متفکر مجموعه است. این بخش است که باید با برنامهریزی دقیق، اهداف مجموعه را مشخص و با تعیین استراتژی و خط مشی راه را بهسوی دستیابی به اهداف هموار کند. نقش مدیر کارآمد و باتجربه در فراهمکردن بستر رشد و افزایش بهرهوری بسیار کلیدی است و میتواند راهگشای فعالیت مجموعه باشد.
سرمایه انسانی، بازوی مجموعه برای دستیابی به بهرهوری بیشتر هستند. یکی از بزرگترین دغدغههای هر مجموعهای باید حفظ سرمایه انسانی و افزایش توان، کارآیی و ایجاد تعهد و دلبستگی آنها به مجموعه باشد، زیرا برای تربیت هر فرد در این صنعت، زمان و انرژی زیادی مصرف میشود که باید با افزایش بهرهوری بهبار بنشیند و اگر به هر دلیلی این سرمایه تحلیل رود، صنعت با چالش روبهرو خواهد شد.
مجموعهای که برای رسیدن به بهرهوری تلاش میکند، باید استراتژیهای خود را بهخوبی بشناسد و بهترین روشها را با استفاده از ابزار و امکانات موجود طراحی کند، با کنترل دائمی فرآیندها، نقاط ضعف را شناسایی و در راستای حذف آنها گام بردارد.
در نهایت، توجه به خواستهها و نیازها و تعامل سازنده با مشتریان، کلید ارتقای بهرهوری مجموعهها است. اگر بتوان حاصل فرآیند تولید را به نتیجه مطلوب که برآوردن نیاز و خواسته ذینفعاناست، پیوند زد، بهرهوری به هدف نهایی خود رسیده است و بهنظر من، تمام بخشهایی که به آن اشاره شد، در امتداد هم قرار دارند و عامل موفقیت و شکست دیگری و فرآیند دستیابی به بهرهوری در یک مجموعه خواهند شد.
همانطور که گفته شد، بزرگترین مشکل برای ارتقای بهرهوری در بخش معدن، مشکلاتی است که از یکسو در ارتباط با دولت و نهادهای سیاستگذار وجود دارد و از سوی دیگر، در مسیر تامین ابزار و ماشینآلات موردنیاز قرار گرفته است. نکته دیگری که نمیتوان از آن غافل شد، نقش مخرب تحریمهایی است که بر کشور ما تحمیل شده و به این ترتیب ارتباط ما را با بازار جهانی دچار مشکل کرده است.
بهگمان من، پیشنیاز بهبود و ارتقای بهرهوری در بخش معدن، ارتباط بیشتر دولت با این بخش و تعامل سازندهتر با فعالان است، تا در قدم اول موانع بزرگ پیشپای این صنعت برداشته و دست تولیدکنندگان برای فعالیت باز و در مرحله بعد اهداف و استراتژیها تعریف، روش جذب و تربیت سرمایههای انسانی معین و نقشهراه رسیدن به اهداف ترسیم و در نهایت رضایت ذینفعان جلب شود.