به گزارش اقتصادنیوز، به مدت پنج دهه، هم چین و هم ایالات متحده از زمانی که برای تایوان خریده بودند، سود بردند. حال برای جلوگیری از خارج شدن آنچه در یک رقابت مدیریت شده قرار دارد، ایالات متحده باید گام های دقیق و در عین حال روشنی را برای تقویت سیاست دیرینه اش در عرصه بازدارندگی مضاعف بردارد.
در همین راستا جوزف نای، پژوهشگر مسائل سیاسی یادداشتی را تحت عنوان«جنگ بر سر تایوان» در نشریه پراجکت سیندیکیت نگاشته و ضمن اشاره به تنش های حاکم بر سر تایوان این سوال را مطرح کرده که آیا ایالات متحده و چین بر سر این جزیر خودمختار وارد جنگ خواهند شد؟
چین، تایوان را که در 90 مایلی سواحلش قرار دارد از آن خود می داند؛ این همان حقیقتی است که «شی» در بیستمین کنگره حزب کمونیست چین بدان پرداخت. اگرچه «شی» تاکید کرد که اتحاد دو سرزمین با توسل به راه حل های مسالمت آمیز محتمل می باشد اما هدف او روشن بود، رئیس جمهوری چین توسل به اهرم زور را رد نکرد. همزمان در تایوان، سهم جمعیتی که خود را شهروند سرزمین تایوان می دانند در قیاس با جمعیتی که خود را شهروند چینی و تایوانی قلمداد می کنند، بیشتر است.
ایالات متحده مدت ها است تلاش کرده تایوان را از اعلام رسمی استقلالش منصرف کرده و بدین طریق چین را از توسل به زور بازدارد. اما توانایی های نظامی چین در حال افزایش است تا جایی که جو بایدن در چهار نوبت به شکل جداگانه ای تاکید کرد که آمریکا از تایوان دفاع خواهد کرد.
کاخ سفید هر بار با انتشار توضیحاتی اذعان داشته که سیاست چین واحد از منظر آمریکا تغییری نکرده با این همه واشنگتن در عمل رویکردی متفاوتی را دنبال می کند. از همین رو چین در پاسخ به سفرهای اخیر نماینده های سطح بالای آمریکا به تایوان، این سیاست را تهی خواند.
چین با پرتاب موشک به سواحل تایوان به سفر ماه اوت نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا واکنش نشان داد. حال سوال این است که اگر کوین مک کارتی، نماینده مجلس نمایندگان جدید تحت کنترل جمهوری خواهان، مقام ریاست را عهده دار شود، تهدید خود مبنی بر این که رهبری هیئت رسمی برای سفر به این جزیره خودمختار را عهده دار خواهد شد را عملی خواهد کرد یا نه؟ اگر پاسخ مثبت است، چه اتفاقی در راه است؟
زمانی که ریچارد نیکسون، رئیس جمهوری وقت ایالات متحده در سال 1972 به چین سفر کرد و با مائو دیدار داشت، دو کشور در باب تعریف توازن در روابط خود برابر شوروی تاکید کردند چرا که هم واشنگتن و هم پکن، اتحاد جماهیر شوروی را بزرگ ترین تهدید خود می دانستند. امورز چین با روسیه همسو شده چرا که دو کشور این بار آمریکا را بزرگ ترین مشکل می دانند. با این همه نیکسون و مائو نتوانستند در باب موضوع تایوان به توافق دست یابند، بنابراین فرمولی تعریف کردند که هدفش به تعویق انداختن شرایط این جزیره بود.
ایالات متحده این ادعا را می پذیرد که مردم دو طرف تنگه تایوان چینی هستند و تنها چین واحد را به رسمیت می شناسد. با این همه در عمل رویکرد متفاوتی را اتخاذ کرده، آمریکا و چین برای آنچه که دنگ شیائوپینگ خرد نسل های آینده می خوانند، زمان خریدند. این افسانه وضعیت یک زندانی قرون وسطایی را یادآور می شود؛ همان فرد اعدامی برای به تاخیر انداختن حکمش قول می دهد تا به اسب پادشاه حرف زدن را بیاموزد، دیالوگ غالب در این افسانه این عبارات است: چه کسی می داند: شاه ممکن است بمیرد یا اسب؛ یا اسب شروع به حرف زدن کند.
پنج دهه ای است که چین و آمریکا زمان خریده اند. پس از دیدار نیکسون، استراتژی آمریکا این بود که چین را درگیر کند به این امید که تجارت و رشد اقتصادی طبقه متوسط این کشور افزایش یافته و زمینه برای آزادسازی هموار گردد. امروز تحقق این هدف ممکن است بسیار خوش بینانه به نظر آید. اما سیاست ایالات متحده ساده لوحانه نبود. بیل کلینتون در سال 1996 معاهده امنیتی با ژاپن را تایید کرد و جانشینش جورج دبلیو بوش روابطش را با هند بهبود بخشید. علاوه بر این، در آغاز این قرن نشانه های از آزادسازی در چین مشاهده شد.
«شی» کنترل حزب کمونیست چین بر جامعه مدنی و مناطقی چون سین کیانگ را تشدید کرده و همچنین به جاه طلبی اش برای بازپس گیری تایوان تاکید دارد. روابط آمریکا با چین امروز به پایین ترین سطح خود در بیش از 50 سال گذشته رسیده، برخی رویکرد دونالد ترامپ را دلیل اصلی چنین رخدادی قلمداد می کنند اما از منظر تاریخی ترامپ بیشتر به سان پسری بود که روی آتش موجود بنزین می ریخت. این رهبران چینی بوند که با دستکاری مرکانتیلیستی در ساختار تجارت بین الملل، دزدی و انتقال اجباری مالکیت معنوی غربی و نظامی کردن جزایر مصنوعی در دریای چین جنوبی، آتش را روشن کردند.
واکنش آمریکا به این تحرکات؛ واکنشی دو حزبی بوده است. بایدن تا پایان دومین سال ریاست جمهوری اش در حاشیه نشست گروه هفت در بالی رودروی «شی» نشست و با رهبری چین رایزنی کرد. هدف آمریکا همچنان بازدارندگی چین و جلوگیری از توسل به زور علیه شبه جزیره و بازداشتن رهبران تایوان از اعلام استقلال قانونی است. برخی از تحلیلگران از این سیاست به عنوان ابهام استراتژیک یاد می کنند با این همه ممکن است آن را بتوان بازدارندگی مضاعف را هم تعبیر کرد.
شینزو ابه، نخست وزیر پیشین ژاپن در ماه های قبل از ترورش، از ایالات متحده می خواست به شکلی شفاف تر از تایوان حمایت کند. با این حال، کارشناسان نگران هستند که چنین تغییر سیاسی واکنش چین را بر انگیزد زیرا ابهامی که به رهبران چین فرصت می دهد احساس های ملی گرایانه شان را ارام کنند، از میان خواهد رفت. سوال دیگر این است، احتمال درگیری چقدر است؟ رئیس عملیات دریایی ایالات متحده هشدار می دهد که قدرت دریایی رو به رشد چین ممکن است این کشور را وسوسه کند تا خیلی زود با این باور که زمان به نفعش نیست، دست به فعلی زند. برخی دیگر باور متفاوتی دارند و می گویند شکست پوتین در اوکراین، چین را محتاط تر کرده و این کشور تا سال 2030 منتظر خواهد ماند.
حتی اگر چین گزینه تهاجم تمام عیار را کنار بگذارد و صرفا تلاش کند تایوان را محاصره یا تحت فشار قرار دهد، برخورد تصادفی یک کشتی یا هواپیما می توانند شرایط را به سرعت تغییر دهد بالاخص اگر چنین برخوردی تلفات جانی به همراه داشته باشد. اگر ایالات متحده با استناد به قانون تجارت با دشمن، دارایی های چین را در قاب واکنش مسدود کند، دو کشور ممکن است وارد جنگ سرد واقعی یا جنگی گرم به معنای واقعی شوند.
در غیاب موضوع تایوان، روابط آمریکا و چین با مدلی مطابقت دارد که کوین راد، نخست وزیر پیشین استرالیا آن را رقابت استراتژیک مدیریت شده خواند. هیچکدام از این کشورها مانند آلمان هیتلری در دهه 1930 یا اتحاد جماهیر شوروی استالین در دهه 1950 خطری برای دیگری نبودند. هیچکدام قصد غلبه بر دیگری را نداشتند. اما شکست در مدیریت مسئله تایوان می تواند این درگیری را به یک مناقشه وجودی تبدیل کند.
ایالات متحده باید مانع از استقلال رسمی تایوان شود و در عین حال به این جزیره کمک کند تا به خارپشتی سختی تبدیل گردد که بلعیدنش دشوار است. ایالات متحده همچنین باید با متحدانش جهت تقویت توان بازدارندگی دریایی در منطقه همکاری کند. اما این کشور می بایست از اقدام ها و بازدیدهای تحریک آمیز آشکار که ممکن است موجب تسریع هرگونه حمله ای ازجانب چین شود، اجتناب کند. همانگونه که نیکسون و مائو مدت ها پیش تشخیص دادند، در باب استراتژی ها و ترتیب های دیپلماتیکی که زمان می خرند، چیزهایی زیادی برای گفتن وجود دارد.