به گزارش گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، از ابتدای شکل گیری نهضت انقلاب در دهه ۴۰، شخصیتهای زیادی در تکامل و به ثمر رسیدن آن نقش داشتند، شخصیتهایی که شاید تا به حال اسم آنها را در اتفاقات بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ دیدهایم، اما از نقش آنها در به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی کمتر شنیدهایم.
محمدجواد تندگویان یکی از مبارزینی بود که اگر چه در دوران دفاع مقدس و به دست رژیم بعث به شهادت رسید، اما نقش موثری در پیروزی انقلاب اسلامی دارد و در این مسیر زندان هم رفت.
تندگویان دوره کارشناسی خود را در سال ۱۳۴۸-۱۳۴۷ در رشته مهندسی نفت دانشکده نفت آبادان آغاز کرد و بعد از مدت کوتاهی به انجمن اسلامی دانشجویان پیوست و از اعضای فعال این انجمن شد و با فعالیت در کتابخانه دانشکده، نقشی اساسی در تدوین کتاب «چهار زندان انسان» که پیاده شده سخنرانیهای علی شریعتی در دانشکده نفت آبادان بود، داشت.
به دنبال همین اتفاقات بود که اداره ساواک آبادان در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۳۵۰ نامهای به اداره مرکزی ساواک آبادان نوشت و در آن با اشاره به فعالیتهای تندگویان در دانشگاه آبادان نقش او را در فعالیتهای این دانشگاه اینگونه توصیف کرد: «به تازگی چند نفر به سرکردگی محمد جواد تندگویان، به دلایلی که اعمالشان بیتأثیر از دانشجویان دانشگاههای دیگر مثل دانشگاه پلیتکنیک تهران نیست، پای سخنرانانی مثل علی شریعتی، سید عبدالکریم هاشمینژاد و فخرالدین حجازی را به دانشگاه آبادان، بازکردهاند و علیه ریاست دانشگاه، شایعهپراکنی میکنند.»
او در سال ۵۱ بعد از پایان تحصیلات دانشگاهی در پالایشگاه تهران خدمت سربازی خود را آغاز کرد و بعد از مدتی با عنوان سرباز مهندس به پالایشگاه آبادان منتقل شد؛ او در آبادان فعالیت در انجمن اسلامی دانشکده نفت این شهر را از سر گرفت و پس از چندی در جریان اعتراضاتی که در این دانشکده اتفاق افتاده بود، از طرف رئیس وقت دانشکده به عنوان عامل اغتشاش به ساواک معرفی شد.
تندگویان در آبان ۵۲ دستگیر شد، به صورتی که تا چهار ماه بعد از دستگیری او، خانواده اش وضعیتش بی خبر بودند؛ تندگویان به کمیته مشترک ضدخرابکاری رژیم پهلوی برده شد و در آنجا مورد شکنجه قرار گرفت و مدت ۷ ماه در انفرادی قرار داشت، او در نهایت در آبان ۵۳ آزاد شد.
سید علی اصغر تقوی، پژوهشگر دفاع مقدس درباره شکنجههای انجام شده روی شهید تندگویان میگوید: یکی از شکنجههایی که ایشان در ساواک میشوند، سوراخ شدن کف پاهایشان با مته بوده است که اتفاقا بعدها از آن به عنوان علامت شناسایی جسد شهید تندگویان در عراق استفاده میشود.
اداره کل ساواک در گزارشی، فعالیت تندگویان را در گزارشی اینگونه شرح میدهد: «نامبرده بالا یکی از افراد متعصب مذهبی و دارای افکار انحرافی بوده که پس از ورود به دانشکده نفت و دوستی با برخی از عناصر ناراحت دیگر و با داشتن زیربنای فکری مذهبی و شرکت در محافل مختلف و جلسات سخنرانی دکتر شریعتی معتقد به مبارزه علیه رژیم پهلوی از طریق تبلیغ و پیام گردیده و برای خودسازی مبادرت به مطالعه نوشتههای دکتر شریعتی مینماید. مشارالیه پس از پیدا نمودن آمادگیهای لازم دلیل فقر و عقبماندگی مردم را رژیم کنونی تصور نموده و با تبعیت از خواستههای [امام]خمینی خواهان ایجاد حکومت اسلامی در کشور گردیده و برای بالا بردن آگاهی مردم شروع به مبادله کتب و اعلامیههای مضره مینماید که به همین دلیل یادشده در مورخ ۱۵/۸/۲۵۳۲ دستگیر و به یکسال حبس محکوم میگردد.»
دکتر احمد پورنجاتی، هم بند شهید تندگویان در زندان ستاد مشترک ضد خرابکاری درباره شخصیت و رفتار او میگوید: مطالعات نسبتاً وسیع او در زمینه مسائل اسلامی، به ویژه آشنایی با تفسیر قرآن و نهج البلاغه و آثار برخی از اندیشمندان مسلمان، توانایی خاصی در بحث کردن به او بخشیده بود. علاقه زیادی هم به مرحوم دکتر شریعتی داشت؛ نسبت به امام خمینی (ره) عشق میورزید و از سالها قبل مقلّد ایشان بود، همچنین نسبت به سرسری گرفتن مسائل اعتقادی بسیار حساس بود. حتی از این که برخی از دوستان، عبادات را، اعم از فرایض و مستحبات، بدون توجه انجام میدهند، بر آشفته میشد.
او همچنین میگوید: یکی از ویژگیهای جواد، روحیه کار تشکیلاتی بود. در آن زمان، تشکیلات زندان را مشترکاً مذهبیها و چپیها اداره میکردند و عمدتاً وابستگان به سازمان مجاهدین نماینده مذهبیها بودند. جواد، هر چند نسبت به برخی از مواضع تشکیلات زندان نظر موافق نداشت، اما به لحاظ همان روحیه تشکیلاتی، همواره از خط مشی تشکیلات جمعی تبعیت میکرد. او، در استفاده از وقت خود خیلی هنرمندانه عمل میکرد و تقریباً تمام وقت او با برنامههای مفید پر شده بود. مطالعه کتاب، قرائت قرآن و نهج البلاغه، آموزش زبان انگلیسی به سایر بچههای مذهبی زندان و نیز ورزش، اشتغالات روزمره او را تشکیل میداد.
تندگویان پس از آزادی از زندان به دلیل سوء پیشینه نمیتوانست در مشاغل دولتی مشغول به کار شود به همین خاطر مدتی مسافر کشی میکرد و مدتی هم در شرکتهای گروه صنعتی بوتان و پارس توشیبا (پارس خزر) مشغول به کار شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی مدیرعامل شرکت پارس توشیبا (پارس خزر) شد و تا آذر ۵۸ در این سمت مشغول بود.
او در میانه سال ۵۸ توسط علی اکبر معین فر، وزیر نفت زمان به کار در وزارت نفت دعوت شد و به عنوان قائم مقائم رئیس پالایشگاه آبادان، فعالیت خود را در این وزارتخانه آغاز کرد و در تیرماه ۵۹ به مدیریت مناطق نفت خیز منصوب شد و به دلیل عملکردش در این جایگاه از طرف شهید محمدعلی رجایی به عنوان گزینه وزات نفت به مجلس معرفی شد و با ۱۵۵ رای موافق، ۱۸ رای ممتنع و ۳ رای مخالف موفق به کسب رای اعتماد از نمایندگان و به عنوان وزیر نفت منصوب شد و در اولین اقدام خود در این جایگاه، به ساماندهی کارکنان وزارت نفت برای حفاظت از تاسیسات نفتی خوزستان پرداخت.
وزیر نفت آن روزها تنها هنگامی که حدود ۴۰ روز از آغاز وزارتش میگذشت، به همراه معاونانش بهروز بوشهری، سید محسن یحیوی و دیگر همراهانش آقایان بخشی پور، عباس روح نواز و علی اصغر اسماعیلی برای دلجویی از کارکنان و بازدید از پالایشگاه آبادان راهی این شهر شده بود به اسارت نیروهای عراقی در آمد؛ دولت وقت به امید بازگشت وزیر نفت خود تا یک سال جانشینی برای تندگویان قرار نداد و از معرفی وزیر جدید وزارتخانه نفت خودداری کرد.
با اینکه از وضعیت او در زندان و زمان شهادتش اطلاعات دقیقی در دسترس نیست، اما به نقل از برخی اسرا، تندگویان تا مدتی بعد از آزادسازی خرمشهر یعنی خرداد ۶۱ زنده بود؛ آیت الله هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات سال ۱۳۶۹ خود نوشته است: «آقای بشارتی تلفنی گفت عراقیها توسط صلیب سرخ اطلاع دادهاند که آقای تندگویان در سال ۱۳۶۸ به شهادت رسیده است.»
محمد جواد تندگویان بلند مرتبهترین مقام مسئولی بود که توسط رژیم بعث عراق به اسارت در آمد و در اسارت به شهادت رسید و در نهایت پیکرش به همراه انبوهی از رازهای ناگفته در سال ۷۰ به ایران بازگردانده و در ۲۹ آذر همان سال در بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
بدون شک فعالیتهای محمدجواد تندگویان در قبل از انقلابی یکی از موثرترین اقدامات در بدنه وزارت نفت و دستگاههای مرتبط با آن بود.
فاطمه تندگویان، خواهر محمدجواد، شخصیت و تفکر سیاسی این شهید را اینطور تشریح میکند: او بهطور کلی با هیچ گروه سیاسی ارتباط خاصی نداشت و شخصیتی چند بُعدی داشت. کتابهای علی شریعتی، مرتضی مطهری، محمدتقی جعفری و محمدحسین طباطبایی را با دقت مطالعه و پیگیری میکرد؛ از یکسو با جریانهای روشنفکری فعالیت میکرد و برای جریان فکری شریعتی و حسینیه ارشاد در آبادان تبلیغ مینمود و از سوی دیگر، با جریان کارگری، قشر مسجدی و مذهبی سنتی نیز همراه بود.
انتهای پیام/