به گزارش همشهری آنلاین، بامداد ۳۱ شهریور ماه و به دلیل برخی اغتشاشات ایجاد شده، یگان موتوری یگان امداد، در شهر پرند مستقر بودند.
حدود ساعت ۱:۳۰ بامداد که اغتشاشات فروکش میکند، پایان ماموریت به یگانهای امداد اعلام و ماموران حافظ امنیت برای بازگشت به مقر خود آماده میشوند. گروه یگان امداد متشکل از ۶ دستگاه موتورسیکلت در مسیر بازگشت به مقر پارک فدک چند دقیقهای پشت چراغ قرمز توقف میکنند.
نقشه قبلی متهم برای به شهادت رساندن ماموران
در همان زمان، محمد قبادلو همانطور که خود عنوان کرده، با نقشه قبلی، با خودرو پیکان با سرعت حدود ۱۰۰ کیلومتر در ساعت به سمت یگان موتور سوار حملهور میشود.
خودروی وی پس از برخورد با موتورهای یگان امداد متوقف میشود. در این برخورد، ۶ مامور حافظ امنیت حضور داشتند که پنج تن از آنها آسیب شدید دیدند و یکی از ماموران هم به دلیل افتادن از روی موتور صدمه کمتری دید.
قبادلو پس از ارتکاب جرم قصد فرار داشته اما به دلیل قرار گرفتن یک دستگاه موتورسیکلت یگان امداد در زیر خودرو، موفق به این کار نمیشود.
قبادلو براساس حکم اولیه دادگاه انقلاب به افساد فیالارض از طریق جنایت علیه تمامیت جسمانی افراد، تخریب و اقدام علیه امنیت ملی کشور که منجر به اخلال در نظم عمومی و ناامنی در کشور و وارد کردن خسارت به افراد و اموال عمومی شده متهم و به اعدام محکوم شد.
به غیر از اتهام افساد فیالارض که رسیدگی آن بر عهده دادگاه انقلاب است، سایر اتهامات وی در دادگاه کیفری یک رسیدگی میشود.
به همین دلیل طبق قانون محمد قبادلو باید در ۲ دادگاه مجزا پاسخگوی اتهامات خود باشد.
برهمین اساس جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده محمد قبادلو در دادگاه کیفری یک استان تهران با حضور متهم، شکات، تعدادی شاهدان عینی حادثه، کارشناسان پزشکی قانونی و وکیل تعیینی قبادلو برگزار شد.
قاضی پرونده با بیان اینکه جلسه در راستای جرای ماده ۳۶۹ از قانون آیین دادرسی کیفری برای محاکمه متهم قبادلو آغاز میشود، از تعدادی از افسران نیروی انتظامی که به عنوان شاهد حادثه در دادگاه حاضر شده بودند خواست تا اظهارات خود را ارائه کنند.
یکی از شاهدان حادثه در رابطه با زمان وقوع جنایت گفت: در بلوار جمهوری یک اکیپ موتورسوار با دو ترک در حال حرکت به سمت میدان استقلال بودیم که من نفر آخر بودم. یکباره مشاهده کردم یک پیکان با سرعت ۱۰۰ تا ۱۱۰ کیلومتر به صورت اریب به سمت ما آمد؛ بر اثر برخورد این ماشین شهید کرمپور سه تا چهار متر به بالا پرتاب شد و بقیه موتورها نیز بهم خوردند و همکاران روی زمین افتادند.
وی افزود: وقتی دیدم راننده این خودرو در حال فرار است اقدام به دستگیری او کردم، ۱۰۰ متر به دنبال او حرکت کردم. سه چهار نفر از همکارانم به ما رسیدند و با هم متهم را دستگیر کردیم.
همچنین در این جلسه از دادگاه، روانپزشک سازمان پزشکی قانونی نیز حضور داشت که به دستور قاضی در جایگاه حاضر شد و توضیحاتی ارائه کرد.
روانپزشک سازمان پزشکی قانونی گفت: روال کار روانپزشکی به این نحو است که وقتی پروندهای ارجاع میشود، شرح حالی از متهم گرفته میشود و اطلاعات و سوابق قبلی او بررسی شده و روانشناس سازمان نیز به بررسی وضعیت بیمار میپردازد. کار با معاینه شروع میشود و نکته اصل این است که آیا متهم ماهیت کارش را میدانسته و از عواقب آن نیز خبر داشته یا خیر و این وضعیت روانی شخص در زمان جرم نیز بررسی میشود.
وی افزود: طبق گفتههای متهم، او بر اساس تحریک فضای مجازی خشمگین شده و با ماشین به نیروهای انتظامی زده و فرار کرده و این نشان میدهد او از این رفتار انگیزه مشخصی داشته و ماهیت جرم را میدانسته که فرار کرده است.
روانپزشک سازمان پزشکی قانونی ادامه داد: متهم به سوابق بیماری دو قطبی خود اشاره میکند که در سوابق او دیدیم دو نوبت ویزیت شده اما بستری نشده است. حرفهای متهم نیز نشان نمیدهد که او در روز حادثه مشکلی داشته و رفتار او هدفدار بوده است. علائم و شواهدی از اختلالات عمده در وضعیت روانی او نیز وجود ندارد.
در ادامه وکیل متهم از روانپزشک پرسید: غیر از روانشناس، شما هم آقای قبادلو را معاینه کردید؟ آیا ایشان اختلالات شخصیتی نداشت؟
روانپزشک پاسخ داد: متهم رفتار هدفدار داشته و کاملا میدانسته ماهیت رفتارش چه بوده است.
متهم قبادلو: به واسطه فیلمهایی که در فضای مجازی منتشر میشد تحت تاثیر قرار گرفتم.
در ادامه جلسه دادگاه، متهم محمد قبادلو در جایگاه قرار گرفت.
قاضی گفت: برای آخرین بار موارد اتهامی به شما ابلاغ میشود بنابراین آخرین دفاعیات خود را بیان کنید.
متهم قبادلو گفت: در زمان حادثه ۲ ماه بود که داروهایم را نخورده بودم و سه شب هم نخوابیده بودم و با فیلمهایی که در فضای مجازی دیدم عصبانی و تحریک شده بودم، در آن لحظه من نبودم که پشت فرمان قرار گرفته بودم. یک حیوان در آن لحظه رانندگی میکرد.
وی افزود: خیلی پشیمان هستم و از یادآوری اتفاقات آن شب شرم میکنم و نمیتوانم این حوادث دلخراش را در ذهنم بازسازی کنم.