عصر ایران - چرایی محبوبیت چهره هایی چون امام موسی صدر، شهید بهشتی و آیت الله طالقانی، حتی سال ها بعد از فقدان آنها، موضوعی است که مطالعه و تأمل در آن را به روحانیون امروز ایران ، به ویژه روحانیون صاحب منصب و تریبون بسیار تا بسیار توصیه می کنیم.
مهم ترین عامل این محبوبیت و نفوذ بی نظیر کلام آن بزرگواران، گفتار محترمانه و رفتار مداراجویانه شان با جامعه بود. بدین سان، نه متدین نماز شب خوان و نه عرق خور، نه باحجاب و پوشیه و نه بی حجاب، بین خود و آنها دیوارهایی مانند تفاخر و توهین نمی دیدند و حتی اگر به مسلک آنها نمی رفتند، مرام شان را می پسندیدند و دوست شان داشتند و برایشان احترام قلبی قائل بودند.
حال چرا روحانیون امروز را به مطالعه رفتار پیشینیان خود فرا می خوانیم؟ علت اش سخنان پرتکرار و نگران کننده روحانیونی مانند آیت الله علم الهدی است که برخلاف سنت تاریخی روحانیت، در کلام شان کمتر نشانه ای از ادبیات پدرانه و برادرانه و مدارا محور وجود دارد و جای این فضائل را قضاوت یکسویه و سخت گیرانه نسبت به مردم گرفته است.
به عنوان مثال این سخنان آقای علم الهدی را بخوانید: زنان بدحجابی که در خیابان به طور عمدی کشف حجاب میکنند، نه یک مسئله فردی بلکه یک شبکه بهم پیوستهاند که به طور مستقیم با شبکههای معاند و گروهکهای نفاق ارتباط دارند.
یا بشنوید از حجه الاسلام سید احمد خاتمی که در استقبال از اعدام "محسن شکاری" گفت: از قوه قضائیه تشکر میکنیم که اولین اغتشاشگر را پای چوبه دار فرستاد.
و نیز بخوانید سخن حجه الاسلام محمدتقی نقدعلی ،نماینده و عضو کمیسیون حقوقی مجلس که در این باره گفت: حکم اعدام محسن شکاری، مبارک است.
این که بخشی از زنان جامعه ایران را به خاطر بی حجابی، مرتبط مستقیم شبکه های معاند و گروهک های نفاق بنامند یا از اعدام یک جوان - حتی اگر گناهکار و مجرم هم باشد - این چنین به وجد آیند و حتی آن را را مبارک بدانند، واقعاً در کجای تاریخ روحانیت شیعه سابقه داشته است؟ آیا اگر آیت الله بروجردی، علامه طباطبایی، آیت الله بهشتی، آیت الله طالقانی، شهید مطهری و امام موسی صدر زنده بودند این ادبیات را به کار می بردند و به جای ابراز تأسف از این که کار جوانی از همین جامعه بدانجا رسیده که طناب دار به دور گردنش ببندند و بالای چوبه دار بفرستندش، مبارک باد می گفتند و سپاس که اعدامش کردید؟ آیا این ادبیات روحانیت اصیل شیعه است که در طول تاریخ، پناهگاه مردم بوده اند؟
وقتی یک روحانی صاحب نام و منصب و قدرت، زنانی را به صرف نداشتن حجاب، معاند و گروهکی می خواند، یعنی این که باب گفت و گو و هدایت که کار روحانیت است را بسته و اتهام می زند که کار دادستان است و مهر هدایت کجا و قهر مجازات کجا؟!
این ادبیات قهرآمیز و اتهام آلود و از موضع بالای برخی روحانیون است که باعث فرقت میان مردم و روحانیت شده و کار بدانجا رسیده که عده ای برای نشان دادن اعتراض خود به این رویه ها، روی به عمامه پرانی آورده اند که البته کار آنها نیز مخالف اصل آزادی پوشش و نارواست ولی به هر روی، ریشه ها را نمی توان نادیده انگاشت.
اگر پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) همانند این قبیل روحانیون رفتار می کرد و به جای آن که "رحمه للعالمین" باشد ، گفتار و رفتاری پر از طعن و غضب و اتهام و تحقیر داشت، اسلام در همان مکه که زاده شد، می ماند و می مرد ولی او حتی نگران غیبت مرد عنودی بود که هر روز در مسیرش بر سر مبارک ایشان زباله می ریخت و چون متوجه بیماری اش شد، به عیادتش شتافت. چنین بود که خداوند او را "اسوۀ حسنه" نامید، اسوه و الگویی که باید بیش از همه سرمشق کسانی باشد که داعیه دار ادامه راه اویند ولی چه فاصله دهشتناک و پر هزینه ای است بین ادعا و عمل.
اگر روحانیون امروز ایران، به هر دلیلی تمایلی نداشته باشند رفتار امام موسی صدر و بهشتی و طالقانی را بازخوانی کنند، چه خوب می شود چند روزی وقت بگذارند و بار دیگر گفتار و رفتار الهی حضرت محمد دوست داشتنی(ص) را مطالعه و مرور کنند و در خلوت با رفتار خود بسنجند و با رفتاری نزدیک تر به آن نازنین، به جامعه بازگردند.