داستان ضرب المثل چراغی که ایزد بر فروزد
این مثل در مقام غلبه حق بر باطل و در تعبیر از كسانیكه بر خلاف تاییدات خداوندی عمل كنند و خسران ببینند ، استعمال می شود .
آورده اند كه ...
ابوسعید فضل الله بن ابی الخیر كه اختصاراً ابوسعید ابی الخیر نامیده می شد از اعاظم مشایخ صوفیه و محدثان معروف قرن پنجم هجری است . به گفته علامهٔ دهخدا در لغت نامه اش :در عیوب نفس دید و مخالف هوی كردن با قصی الغایه بود و در فقر و غنا و تحمل ، شانی عظیم داشت و در لطف و سازگاری آیتی بود خاصه در فقر هر جا كه سخن ابوسعید رود همه دلها را وقت خوش شود زیرا كه از ابوسعید هیچ نمانده است و او هرگز من و ما نگفت همیشه ایشان می گفت ... ”
ایامی كه شیخ در نیشابور بود شهر نیشابور محتسبی داشت مقتدر و سختگیر و در عین حال منكر شیخ ابوسعید . روزی بازرگانی مبلغ یك هزار دینار و مقداری عود برای شیخ ابوسعید می فرستد . شیخ بنا بر رسم و عادت عارفان كه از این گونه تقدیمی ها نباید دیناری پس انداز شود به پیشكارش حسن مودب دستور می دهد كه انواع اغذیه برای صوفیان و دراویش آماده كنند . شمع های بلند كافوری بخرند و در حیاط خانقاه روشن كنند . عودها را هم یكسره در تنور بریزند دود خوشبویش مشام همسایگان را نیز معطر سازد .
محتسب موصوف كه مترصد بود دوان دوان به خانه شیخ آمد و به حالت تشدید و اعتراض فریاد زد كه : این چه كاری است تو می كنی ؟ مگر نمی دانی كه روشن كردن شمع در روز روشن و سوزاندن عود در تنور اسراف و خلاف شرع است . شیخ ابوسعید ظاهراً حالت حجب و حیا به خود گرفت و گفت : من نمی دانستم حالا كه تو می گویی حرام است . خودت شعله های شمع را خاموش كن .
محتسب جلو رفت اولین شمع را فوت كرد ، آتش در ریش و لباس او گرفت .
ریش او سوخت و لباسش هم سوخت و به هزار زحمت او را از آتش رهانیدند ، شیخ روی به او كرد و گفت :
هر آن شمعی كه ایزد بر فروزد كسی كه پف كند ریشش بسوزد
منبع:shamiim.ir